والدین نخستین معلمهای زندگی بچهها هستند و رفتارشان با پول، پایهگذار عادتهای فرزندان در سالهای آینده میشود. اشتباهات رایج در این زمینه میتواند باعث شکلگیری باورهای نادرست و مشکلات مالی در آینده شود. آیا شما هم ناخواسته در مسیر آموزش مالی به فرزندتان اشتباه میکنید؟
به گزارش روزیاتو، اگر کودک نداند فرق نیاز و تجملات چیست، ممکن است در کنترل هیجانات و اولویتبندی مالی به مشکل بخورد.
سوزی تمام پول توجیبیاش را صرف خرید یک جامدادی براق کرد و وقتی برای پروژه مدرسهاش به وسایل نیاز داشت، پولی نداشت. والدینش فقط گفتند «پول نداریم» و بدون توضیح، فرصت آموزش بودجهبندی را از دست دادند.
دادن مبلغ بالا به کودکان خردسال، آنها را به ولخرجی و بیتوجهی به ارزش پول عادت میدهد.
تام از هفتسالگی هفتهای ۲۰ دلار میگرفت. بیشتر آن را صرف اسباببازیهایی کرد که بعداً حتی به آنها نگاه هم نکرد. چون هیچوقت پسانداز را یاد نگرفت، در نوجوانی توقع هدیههای گرانقیمت داشت. حالا که بزرگ شده، هنوز از مادرش پول میخواهد و نمیتواند بهتنهایی دخلوخرجش را مدیریت کند.
اگر پسانداز از ابتدا به کودک آموزش داده نشود، او نمیآموزد برای رسیدن به خواستههایش برنامهریزی کند.
جیک هر هفته پول توجیبی میگرفت اما هیچوقت از او خواسته نشد مقداری از آن را ذخیره کند. وقتی دلش یک بازی جدید خواست، بهجای اینکه صبر کند و پول جمع کند، از والدینش خواهش کرد برایش بخرند. حالا که نوجوان است، هنوز برای رسیدن به خواستههایش متکی به دیگران است.
پول دادن برای انجام کار خوب، میتواند باعث شود کودک انتظار داشته باشد هر کار مثبتی حتماً پاداش مالی داشته باشد.
وقتی لئو ۷ ساله بود، بابت رفتار خوبش هفتهای ۲۰ دلار میگرفت. این موضوع اوایل کار جواب میداد، اما خیلی زود برایش این انتظار ایجاد شد که برای هر کار خوب یا وظیفهای پول بگیرد. درنتیجه لئو در ۱۳ سالگی از اینکه هدیههای گران دریافت نمیکرد ناراحت میشد.
وقتی والدین تمام تصمیمات مالی کودک را خودشان میگیرند، کودک نمیآموزد که با پیامدهای اشتباهات مالی روبهرو شود.
میا اجازه نداشت هیچ چیزی بخرد مگر اینکه پدرش تأیید کند. در نتیجه اصلاً وارد تصمیمگیریهای مالی نشد. وقتی بزرگ شد، از تصمیمگیری مالی میترسید.
پول توجیبی باید متناسب با سن، نیاز و مسئولیتهای کودک تغییر کند.
تام در ۶ سالگی هفتهای ۲ دلار میگرفت که کافی بود. اما در ۱۳ سالگی هم همان مقدار را میگرفت، درحالیکه باید خرج ناهار و رفتوآمدش را هم میداد. این باعث شد احساس بیارزشی و گیجی نسبت به مسئولیت مالی پیدا کند.
اگر به کودک نیاموزید کمک کردن به دیگران مهم است، ممکن است نسبت به مشارکت اجتماعی بیتفاوت شود.
لیلا هیچوقت درباره بخشش یا کمک مالی چیزی نشنیده بود. وقتی مدرسهاش یک برنامه خیریه برگزار کرد، گفت: «چرا باید پولمو به کس دیگهای بدم؟» درنتیجه والدینش متوجه شدند که فرصت مهمی را برای آموزش همدلی از دست دادهاند.
آموزش خرج کردن فقط به مقدار یا پسانداز محدود نمیشود. باید به کودک یاد داد که چطور انتخابهای درست داشته باشد.
ادوارد با پول توجیبیاش مرتب بطریهای پلاستیکی ارزان یا قوطیهای نوشیدنی میخرید. والدینش فقط از ارزانی خریدها خوشحال بودند و هیچوقت درباره کیفیت یا اثرات زیستمحیطی با او صحبت نکردند.
دادن پول بهجای وقت گذراندن با کودک، رابطهای ناسالم میسازد.
پدر آوا هر وقت نمیتوانست برای تماشای بازی فوتبال دخترش برود، به او پول توجیبی بیشتری میداد. آوا یاد گرفت پول یعنی عشق یا توجه و بعدها در برقراری روابط عاطفی سالم دچار مشکل شد.
ترس یا احساس گناه مالی والدین، گاهی ناخواسته به کودک منتقل میشود.
مادر جردن همیشه وقتی پسرش میخواست با پول توجیبیاش چیزی بخرد، به او میگفت: «پول که از درخت درنمیاد!» حتی اگر خودش آن پول را پسانداز کرده بود. با گذر زمان، جردن اگر کوچکترین خرجی میکرد دچار احساس گناه میشد.