از همان موقع که بحث ساخت سريال دارا و ندار بود تاکيد من بر نگارشي متني انتقادي و هجو طبقه نوکيسه بود که البته در اين بخش از متن مجبور شدم خودم بيش از حد وقت بگذارم.
دارا و ندار يک سريال سرگرمي ساز صرف نيست و قصد ندارد مخاطب را بخنداند. من در پلان به پلان دارا و ندار به ياد فقر و فحشا مي افتادم که در شکل داستاني قرار است قصه اي ديگر را طرح کند.
با زبان طنز به مسائل اجتماعي و فاصله طبقاتي و حتي مفهومي معنوي از دعا بپردازد.
وقتي که بحث هجو اين طبقه نو کيسه به ميان مي آيد بايد بدانيم که اين جماعت اگرچه خود سواد و عرضه توجيه رفتار تحقير آميز خود نسبت به فقرا را ندارند اما در آستين قلم به مزد هائي دارند که با چندر غاز دست مزد و حق التحرير آنها را به کار خواهند گرفت تا اين بار نيز به اسم دفاع از حريم هنر و رسانه و اخلاق خود را پشت مقدسات پنهان کنند.
از همين حالا سينه خود را براي قلم هاي مسموم و زهر دار آنها سپر کرده ايم.حالا که مردم با ديدن صحنه ها و ديالوگ هاي چند پهلوي سريال احساس مي کنند حرف آنها زده مي شود ديگر ملالي نيست. همه ما همان نقشي را در زندگي بازي مي کنيم که خمسه در سريال بازي مي کند و نامش ذبيح است و ذبيح هم يعني قرباني. از همه آنهايي که ما را در ساخت اين درد نامه ياري کردند سپاسگزارم. از همه بازيگران و عوامل فني و از مجيد اخشابي که با صداي محزونش زخمه هاي دل فقرا را فرياد کرد.
ما اين سريال را ساختيم تا اين نو کيسه ها و بلندگوهاي آنها عصباني شوند و ازاين عصبانيت بميرند.
قرار نيست پاشنه هميشه بر اين در بچرخد که فقرا قرباني قلم و قدم و هنر حضرات شوند و مي شود که گاه جنگ فقر و غنا مغلوبه شود.حتي اگر با يک گل بهار نشود...
چرا که در نهايت پيروزي از آن مستضعفين است.