عصر ایران ؛ جعفر محمدی- حجه الاسلام کاظم صدیقی در سخنرانی اخیر خود گفته است:
"انبیا راحت طلب و رفاه طلب نبودند بلکه مبارز و مجاهد بودند و فرماندهی جبههها را به عهده داشتند...ربیون هیچ وقت در مقابله با کفار و مشرکان احساس ضعف نمیکنند زیرا خدا را همه کاره میدانند لذا در برابر هیچ گردن کلفت و درنده ای ترس در وجودشان نیست... خداوند قشونی دارد که در دل دشمنانش رعب ایجاد میکنند و ما این نترسیدن را در وجود امام و رزمندگان خود در ۸ سال دفاع مقدس دیدیم و با اینکه موشک و پهباد و امکانات امروز را نداشتیم ولی چون خدا را داشتیم از شرق و غرب نترسیدیم."
ضمن تایید فرمایش ایشان که در باب جبهه و جهاد و نترسیدن از دشمن و رزمندگان اسلام و ... است، یک سوال از جناب آقای صدیقی داریم که امیدواریم این یکی را دقیقاً پاسخ دهند:
"شما که این حرف ها را می زنید، وقتی دشمن خارجی به دین و میهن و ناموس ایران حمله کرد و شما جوانی 29 ساله بودید، چرا همانند سایر جوانان و بسیاری از طلاب و روحانیون، سلاح به دست نگرفتید و برای دفاع از ارزش های دینی و ملی، به جبهه نرفتید؟!"
آقای صدیقی!
خیلی راحت است سال ها پس از جنگ، درباره جنگ حرف زدن ولی میان آن که مردانه رفت و جنگید و آن که نرفت ولی بیش از رفته ها، دم از جنگ و جهاد می زند، تفاوت از زمین تا آسمان است.
به قول مرحوم محمدرضا آغاسی:
فصل جنگ آمد، تماشاگر شدند
صلح آمد، لالۀ پرپر شدند
کسانی که می توانستند بروند و بجنگند ولی نرفتند و نجنگیدند، بهتر است دستکم در این باب سکوت کنند و فاز مجاهدین اسلام را برندارند و به باغ و مدرسه و هتل و ... بپردازند!
زیاده عرضی نیست!
چطور وقتی جنگ بود امثال کاظم صدیقی نرفتند و حالا صدرنشین شدند ولی امثال من که جانمان را گذاشتیم کف دستمان باید هشتمان گرو نهمان باشد و بدتر این که از حرف ها و کارهای این افراد حرص بخوریم.
آقای صدیقی! یکی از دوستانم که درست کنار من تیر خورد و شهید شد هم لباس شما بود. آن روزهای سخت که کشور نیاز به مقاومت داشت کجا بودید که حالا دم از مقاومت می زنید؟!! کجا بودید؟!
یک عده رو نباید به حال خود رها کرد!
باید سوال کرد هرچند پاسخگو نباشند.
حاج آقا چه خبر از زمین ازگل؟
اون آدم بده رو دستگیر کردند که امضای شمارو جعل کرده بود و یکی از بهترین زمین های منطقه رو به نام شما زدند؟
به قول خودتون،خودم و شما رو به رعایت تقوای الهی دعوت میکنم
امثال این شخص چقدر مردم رو حرص میده و متاسفانه کسی هم نیست که ساکتش کنه.
ثانیا چه ارتباطی باغ ازگل و دفترخانه و سند و امضا و جعل امضا با رفتن یا نرفتن به جبهه داره؟ . چه حرفهایی میزنید واقعا؟!! بنظرم باید آدم وقتی میخواد راجع به یکادم دایم الذکر و دایم الصلات و دایم الوضو و دایم الحضور در محضر خدای بزرگ اظهار نظر کنه ، باید یک کم هم به عمق راهبردی مسأله توجه کنه که خدای ناکرده بصیرتش مخدوش نشه. نویسنده محترم اگه در عمق راهبردی موضوع وارد میشد و عرصه های مختلف را میشناخت میفهمید که ایشون و خیلی از هم قطارهای ایشون همون موقع مشغول شناسایی محدودیتها و نحوه تبدیل محدودیتها به فرصتها و افقهای پیش روی نظام مقدس ج ا ا بودن. واقعا آدم باید یک کم تو زندگیش عمق راهبردی هم سرش بشه. ببخشید ..