مسعود كيميايي ميگويد:اگر فيلمهاي جدي در نمايش جدي جا داشته باشند بهطور قطع سينماي جديتري خواهيم داشت.
اين كارگردان سينماي ايران همزمان با اكران اين روزهاي «محاكمه در خيابان» جديدترين ساختهي سينمايياش درگفتگويي با خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) اظهار داشت: دورهاي بودن اين سينما ريشه در جريانات اجتماعي دارند، اما من هم يك نويسنده و كارگردان هستم و نزديك به پنجاه سال نوشتم و ساختم. شايد نزديك به صد داستان و سناريوي سينمايي نوشتم و نزديك به سيفيلم ساختم و هنوز هم معتقدم، سينما تاثيرگذارترين جريان فرهنگي است كه خاص و عام ميسازد.
كيميايي گفت:سينما و نمايش به سرعت مجله و روزنامه تخصصي پيدا كرد و اين اهميت، نمايش گرفت. اين نشريهها بعضي مثل «ستاره سينما»، سينماساز و تفكرساز بودند و بعضي مثل مجله «فيلم» تخريبگر و به فرمان. اين تاثير در پيدايي منتقد داشت. منتقداني بودند كه تاثير بسيار در شكلگيري سينماي ايران داشتند مثل دواني، نوري و ... خيليها... كاووسي، شميم بهار و اوليها طغرل افشار و خيليها كه به ياد نميآورم.
وي «محاكمه در خيابان» را پربينندهترين فيلمش در بعد از انقلاب دانست و گفت: وقتي جامعه به سمت ديگري و يا خواندن متنهاي غير كمدي - منظورم كمديهاي سبك است - ميرود. دگرگوني در راه است. اينبار اين كمديها عمر درازتري كردند و شايد هنوز هم ادامه دارد، اما «سنتوري» مهرجويي و «صدسال به اين سالها»ي سامان مقدم و فيلم حاتميكيا هم نشان داده شود. رعايت دولتي و حكومتي هم شده است. اگر فيلمهاي جدي در نمايش جدي جا داشته باشند بهطور قطع سينماي جديتري خواهيم داشت.
اين كارگردان درباره اينكه در «محاكمه در خيابان» تهران بيشتر برايش مهم بوده يا معماري اظهار داشت: داوري روشهاي مختلف دارد در نگاهورزي شهري بهترين دوران معماري شهري سالهاي سي تا چهل است. سبكي رعايت شده كه شروع آپارتماننشيني است. اما آهن و فلز در امروز بخشي از معماري شهري است. سنگيني اتومبيل روي جاده و خيابان نيست، روي زندگي شهري، تصميمگيريهاي كاري، حتي رشتههاي مخوف آن تا خانه و خواب ما هم هست.
وي ادامه داد: ميگويم بايد فكري به اين تاثير هولناك اتومبيل و آهن در زندگي شهري كرد، اما قبل از آن فلز و اتومبيل و صدا و سخت روي در زندگي بهوسيله اين جنگل مخوف خدمت ما رسيده است. اين محاكمه دادگاهي دارد كه خيابان است به هرحال اين سليقهي زندگي ماست. اين سليقهي تحميلي است. فقط يك دانش منضبط و حسابشده ميتواند حريف اين غول شمشير بهدست خيابانها بشود. ما هم ميان آن زندگي ميكنيم.
كيميايي سينماي ما را دورهاي و گاهي تكرار دانست و با اشاره به علت آن اظهار داشت: سينما از زندگي خصوصا ادبيات كه از زندگي و سرزميني صاحب تاريخ بيايد مسلما به سرعت ريشهدار ميشود. زبان به كمك شكوفايي هنرها در بعد از انقلاب مشروطيت رفت. صنعت چاپ اگر قدرت ادبيات و زبان نبود به اين سرعت صاحب قدرت نميشد.
وي افزود: بعد از مشروطيت، قدرت سياسي از راه چاپ بهكل مطبوعات نظارت ميكرد و به همين دليل حفظ آزادي «مهاجر» شد، اما نظام ادبي با تلاش بسيار مستقل ماند. سينما از اين دوران تاثير گرفت، در بدنه و تن سينما بايد مردم راضي ميشدند و در شكلي ديگر طبقه روشنفكران و مكتبديدهگان، نگاه كنيد به مثلا عراق، اين كشور در سال 1279 بهوجود آمد. يعني 1918. اولين نشريهها در عراق ايراني بودند. اما شوريدهگي زبان و فرهنگ را نداشتند كه تبديل به ادبيات و سينما بشوند كه عراقي باشند.
اين كارگردان با تاكيد بر اينكه هر جريان فرهنگي كه به جامعه متصل ميشود بايد در كنار مردم و با مردم حركت كند تصريح كرد: بايد از روشنفكران و صاحبان تفكر دور نماند در حاليكه بايد اقتدار تاليف و استقلال خودش را حفظ كند. هنرها در كنار هم، تاثير گرفته از هم اما مستقل بهوجود ميآيند. سينماي ما در سالهاي اول هم دو وجهي بود، مثل ادبيات، سينماي مردم و سينماي خواص، تمرين كردهي روزنامه و ادبيات بود.
وي ادامه داد: در محوطه دارالفنون تئاتر ساختند. در كتاب ادبيات نمايشي در ايران اثر جمشيد ملكپور رشد نمايش كاملا طراحي شدهاند. تحصيل كردهها سينماي منتقد را بهوجود آوردند. فرخ غفاري، گلستان، هژير داريوش، فريدون رهنما ... و ديگراني كه همسويي نمايشي با هم نداشتند و مهمتر اينكه از مردم فاصله ميگرفتند. گلستان و غفاري مهمتر از ديگران بودند.