فارس: عدم بررسي بنيادين حكمت و فلسفه هنر و ارائه ندادن دكترين هاي هنري و فرهنگي كشور كه وظيفه اين فرهنگستان بود، ضربههاي بنيادي بر پيكره فرهنگي كشور وارد كرد و فقط انواع و اقسام خيال، تخيلات و خيالبافيها روي ويترين دستاوردهاي اين فرهنگستان خودنمايي ميكند.
امروز از خود مي پرسيم علت آنكه فرهنگستان هنر تاكنون دستاورد مهمي در عرصه هنري و فرهنگي براي مقابله با فرهنگ مهاجم غربي و به عبارت بهتر در تهاجم و كارزار فرهنگي به دست نياورده چيست؟
از دوران شكل گيري اين فرهنگستان تاكنون، فضاي فرهنگي كشور عملاً در حالت تخدير بوده است و بودجه هاي بي حساب و كتاب هم صرف ساختمان هاي جديد و مراسم و تحقيقاتي شده كه عموماً اولويت سيستم فرهنگي كشور نبوده اند.
عدم بررسي هاي بنيادين حكمت و فلسفه هنر و ارائه دكترين هاي هنري و فرهنگي كشور كه مي بايست توسط اين فرهنگستان شكل مي گرفت، ضربه هاي كاري را بر پيكره فرهنگي كشور وارد ساخت و در اين ميان فقط جمع انواع و اقسام خيال، تخيلات، خيال بافي ها و... روي ويترين دستاوردهاي اين فرهنگستان خودنمايي مي كند.
اما نكته اي كه قابل تأمل است اساسنامه فرهنگستان هنر مي باشد.
بخش اصلي ماده 1 اين اساسنامه عملاً در ماده 2 آن قرباني شده است. در ماده يك هدف از ايجاد اين فرهنگستان چنين آمده:
"به منظور پاسداري از ميراث و هنر اسلامي و ملي و پيشنهاد سياستها، راهبردها و دستيابي به آخرين يافتهها ونوآوريها ونيز ارتقاي فرهنگ اسلامي براي مقابله با تهديدات فرهنگ مهاجم، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران تشكيل مي شود. "
اما در ماده دوم كه شرح وظايف فرهنگستان هيچ اشاره اي مقابله با فرهنگ مهاجم نشده است و تقريباً همه محورها فاقد بار معنايي و حقوقي براي مقابله با فرهنگ مهاجم (تهاجم فرهنگي) مي باشد.
در ماده 2 كه وظايف فرهنگستان است آمده:
"وظايف
1- پيشنهاد سياستگذاري براي حفظ و توسعه هنر اسلامي، ملي و محلي.
2- همكاري با حوزههاي علميه و علماي ديني در شناخت زمينههاي مباني فقهي هنر.
3- مطالعه و بهرهگيري از نظريههاي جديد هنر با تكيه بر مباني ملي و اسلامي.
4- حمايت وتشويق پژوهشهاي بنيادي و پيگيري مطالعات و طرحهاي هنري در سطح ملي.
5- پيشنهاد سياستگذاري در زمينه ارتباط جوامع هنري داخلي باجهان .
6- پيشنهاد سياستگذاري جهت گسترش نقد هنري و مباحث زيباشناختي.
7- پيشنهاد تعيين شاخصهاي توسعه هنري.
8- ارزيابي سالانه شاخصهاي هنري در كشور.
9- برپايي نشستهاي ساليانه در زمينههاي مختلف هنري.
10- بررسي كاستيهاي نظام آموزشي كشور در زمينه هنر و پيشنهاد به مراجع ذي ربط.
11- مطالعه ارتباط بين رشتهاي پژوهش در زمينه هنر و ساير علوم.
12- پيشنهاد رشتههاي دانشگاهي (ميان رشتهاي هنر) به مراجع ذيربط.
13- معرفي هنرمندان و محققان واجد شرايط جهت استفاده از هزينههاي تحصيلي به مراكز ذي ربط.
14- حمايت از تأليف و ترجمه منابع هنري.
15- تشكيل گروههاي تخصصي.
16- پيشنهاد ضوابط اعطاي نشان هنر به مراكز ذيربط.
17- اعطاي جوايز به شخصيتهاي برجسته در حوزه تحقيق ترجمه و آفرينشهاي هنري. "
جالب آنكه امضاي رئيس دولت هفتم و هشتم در پاي اين اساسنامه خودنمايي مي كند.
سال 1371 كه مقام معظم رهبري بحث شبيخون فرهنگي را مطرح و در سالهاي بعد تهاجم فرهنگي و سپس كارزار فرهنگي (جنگ فرهنگي) را عنوان نمودند، تشكيل اين نهاد استراتژيك كه مي بايست دستاوردهاي فرهنگي و هنري دفاع مقدس را جمع آوري و آموزه هاي دكترين هاي آن را استخراج و در منازعه فرهنگي تمام عيار توسط دستگاه هاي عملياتي، تاكتيكي و تكنيكي به كار گرفته مي شد، با چنين اساسنامه استحاله شده و بي تاثيري حكايت از چه نكته اي دارد؟
شرايط هنري و فرهنگي كشور به سمت و سويي است كه جريان پنهان چهره ساز هنري امروز دست در دست دشمن عليه جمهوري اسلامي نهاده و از بودجه كشور عليه خود آن استفاده مي گردد.
جريان هنري پنهان در فرهنگستان هنر خواسته يا ناخواسته عملاً زمينه سازي جنگ نرم را براي دشمن فراهم آورده است.
فرهنگستان هنر مي بايست از قالب سفارت پنهان كودتاي نرم خارج شده و در قواره مركز دفاع استراتژيك و تهاجمي عرصه هنري و فرهنگي كشور عمل نمايد.
با توجه به اين كه اين نهاد از ابتدا مرده متولد شد و تاكنون نيز نقش پررنگي در عرصه فرهنگي كشور نداشته پيشنهاد ميشود اساسنامه آن مبتني بر ضرورت هاي دوره جنگ نرم بازنويسي شود.