روشنترين پيام شهادت سردار شوشتري و سران طوايف بلوچستان، درستي و صحت راه و عملكرد آنها بوده، چه اگر معاندين جندالشيطان احساس خطر نميكردند به اين نشست وحدتآفرين حملهور نميشدند.
وحدت ملي، مذهبي و قومي نقطه آسيب افراد، اشخاص و گروههايي است كه به دليل افراطگرايي خود، خواهان افراط همه هستند.
طرح مردمي كردن امنيت جنوب شرق كشور و پيگيري امور امنيتي از مجاري فرهنگي و تغيير در آرايش نيروهاي نظامي منطقه پيامآور تحولي ژرف در مختصات سياسي و اجتماعي سيستان و بلوچستان است كه مورد غضب بريدگان و راندهشدگان از مردم بلوچ و گروههاي افراطي حامي آنها قرار گرفته است چرا كه در امتداد چنين تحولي، افرادي كه از لوله تفنگ سخن ميگويند به كوهها و صحراها رانده خواهند شد و خردمندان و خردورزاني از همان طايفه و قوم جاي آنان را خواهند گرفت.
درست به دليل همين جانشيني و نقش پررنگ اين قبايل و طوايف است كه سران آنان همانند سردار شوشتري به شهادت رسيدند. براي جماعت جندالشيطان «وحدت» از سوي هركسي و هر شخص و هر مقامي ناپسند است زيرا در آن صورت كسي به اين نابخردان وقعي نخواهد نهاد. اين جماعت، حيات خود را در تفرقه جستوجو ميكنند و همواره در تلاش براي انشقاق قومي، قبيلهاي و مذهبي هستند.
در كارنامه گروهك تروريستي جندالشيطان كه منشعب از گروهك حزب الفرقان و به رهبري جليل قنبر زهي (شهبخش) معروف به صلاحالدين است حتي يك عمل وحدتبخش و وحدتآفرين پيدا نميشود. اين افراد محصول و توليد همان مدارسي هستند كه براي افغانستان ملاعمر و براي ايران امثال عبدالمالك ريگي، جليل قنبرزهي، محيالدين و عبدالكريم شاهوزايي و... را تربيت كردند. مدارسي از كراچي، كويته، پنجاب، وزيرستان و ايالت سند پاكستان كه تحت نفوذ مادي وهابيت عربستاني، تفكر انحرافي سلفيگري و احاطه سرويسهاي امنيتي و جاسوسي انگليس، آمريكا، اسرائيل با هدايت آي.اس.آي ارتش پاكستان است. پاكستان كه همواره از داشتن دولتي قوي محروم بوده ديرزماني است كه بارانداز افراطيگري در منطقه شده و بيش از همه جهان اسلام مملو از انديشههاي انحرافي و انحطاطي است.
رويش و زايش گروههايي همچون «جيش المحمد» و «سپاه صحابه» كه عقايد تند ضدشيعي را در پاكستان و منطقه ترويج ميكنند و گسترش ميدهند تنها ميتواند از چنين بستري برخيزد. ايالتهاي جنوب غربي پاكستان و سرحدات ايران و افغانستان و بلنديهاي منطقه، جزيره ثباتي براي گروههاي تروريستي ساخته كه بتوانند بدون كمترين نگراني و عتاب و خطابي به حكومت بدوي خود بپردازند. اكنون زمان آن رسيده كه اين جزيره ثبات ناامن شود تا دوباره امنيت به مناطق سيستان و بلوچستان ايران و مناطقي از افغانستان بازگردد.
رصدهاي اطلاعاتي از بده بستان نيروهاي ريگي و فرقان با ژنرالهاي پاكستاني، آمريكايي و انگليسي حاكي از آن است كه بيش از دو دهه با انواع امكانات مالي و نظامي مورد حمايت واقع شده و تحت نظر آنان آموزشهاي مورد نياز را ديدهاند. ملاقات ملاجليل قنبرزهي (شهبخش) با يك ژنرال آمريكايي به نام «مپكو» در جنب فرودگاه قندهار و انفجار هفت بمب در يك هفته بعد در هفت نقطه زاهدان تنها بخشي از اين بدهبستانهاست. يا ديدار يك سال بعد مولوي محمود و مولوي صلاحالدين با پنج تن از نيروهاي اطلاعات و امنيت ارتش پاكستان (آي.اس.آي) در كويته به سرپرستي ژنرال «بلگر» پاكستاني و اخذ پول و مقادير قابل توجهي تجهيزات و مهمات، گوشه ديگري از دخالتهاي آشكار خارجي و دستهاي مخرب امنيتي است.
چنين رفتاري از چنان دشمني هرگز نميتواند منادي وحدت، رفاه و آسايش مردمان آزاده و وطنپرست سيستان و بلوچستان باشد. چرا كه اين رفتارهاي امنيتستان خود زمينه محروميت بيشتر مردم محرومي را دامن ميزند كه در انتظار گشايش و گسترش توسعه و رفاه نشستهاند. همواره سركشي و ياغيگري عدهاي قليل باعث محروميت و دردسر عدهاي كثير شده و آنان را به چالش انداخته است. اما اين بار گويي از خون شهداي 26 مهر 88 شهرستان پيشين، اين عده كثير هستند كه عليه اين جماعت قليل جنايتپيشه به پا خواهند خاست و دستان امنيتستان آنان را خواهند بريد. از پس چنين عملي است كه آرزوي سردار شهيد شوشتري، محقق خواهد شد آنگاه كه در محفلي خصوصي از عمق جان زبان بر دل راند كه: «اميدوارم با شهادت من زمينهاي فراهم شود تا اين سامان روي امنيت و رفاه را ببيند.»
فقط میتونم بگم پیروی از شیطان همین!