در ابتکاری جالب، دهها تن از خانمهای دانشآموختۀ دبیرستان تاریخی و ماندگار فروغ در شهر رشت که برخی در دهههای ششم و هفتم عمر خود هستند، گرد هم آمدند تا خاطرات گذشته را تازه کنند و دوستان و همدورهای ها بدانند چه کردهاند و اکنون چه میکنند و اگر کسانی از میان آنان رفته اند یادشان را گرامی دارند و البته به این بهانه ضرورت احیا و حفظ مدرسۀ ماندگار را به دستدرکاران یادآور شوند.
به گزارش همکار عصر ایران در رشت، در این دورهمی قریب یکصد نفر از دانشآموختگان دهههای گذشته پس از 30 یا 40 و حتی 50 سال دیدار تازه کردند تا هم گذر عمر را در قالب خطوط چهره همدیگر ببینند و هم از راه طی شده باخبر شوند.
ببینند و بشنوند که یکی جراح حاذق دست با اشتهار جهانی شده و دیگری هنرمندی سرشناس است. یکی روزنامهنگار و مدیر مجله و دیگری هنوز مدرسه را رها نکرده و همچنان فرهنگی مانده با مدیریت یا تدریس یا زنانی در راه تجارت گام گذاشتهاند و با دست بازتر پذیرای هزینههایند. هر چند غالبا در مادری اشتراک دارند اما زنانی تربیت فرزندان را بر فعالیت بیرون ترجیح داده و از این طریق پزشک و معمار و حقوقدان یا معلم و کارمند وظیفهشناس و دهها چهرۀ دیگر پرورش دادهاند.
در دورهمیها طبعا خاطرات شخصی گفته و طرح میشود و شبی را با هم میگذرانند اما آنچه در این گزارش کوتاه میتواند پررنگ شود این است که تلاش برگزارکنندگان برای اجتماع در همان مدرسه ولو در حیاط «فروغ» به نتیجه نرسید و ناچار شدند در یک رستوران گردهمآیند حال آن که برگزاری مراسم در خود محل بیشتر خاطرهساز بود و صدا و سیمای رشت هم میتوانست با یک تیر چند نشان را هدف گرفته باشد:
نخست این که طیفی از زنان در سنین مختلف را نشان دهد که در یک تاریخ و جغرافیا خاطرات مشترک دارند و طبعا برای نسل امروز آموزنده میبود تا چنان زندگی کنند که دهها سال بعد حرفی برای گفتن داشته باشند و در جمع دوستان سابق و در گذار زمان سر برافرازند.
دوم این که هم دبیرستان فروغ به عنوان میراث فرهنگی بیشتر معرفی میشد و هم دانشآموختگانی که طی دههها در امور مختلف علمی و فرهنگی و اجتماعی یا مادری -که غالبا همزمان با فعالیتهای دیگر بوده -به عنوان سرمایههای فرهنگی و هویت شهر شناسانده شوند.
چرا که شهر را با آدمها و افتخارآفرینان و مردمان و خاطره های آن باید شناخت و پاس داشت و نه فقط با ساختمانها و بناها و روح شهر همین است و باقی همه جسم است که البته باید زنده نگاه داشته شود.
با این همه دور از حیاط فروغ هم فروغ، حیات داشت چرا که شور زندگی در چشمان زنانی که پس از سالها یاد دوران نوجوانی و جستوخیز شادانه در مدرسه و رؤیاهای دیروز و پریروز را تازه میکردند دوباره دیده میشد.
دربارۀ مدرسۀ فروغ جالب است بدانید بیش از یکصد سال است که از تأسیس نخستین مدرسه دخترانه گیلان میگذرد. بنایی که با وجود کهولت و رنگ پریدگی هنوز در قدیمیترین محلۀ رشت نفس میکشد.
مدرسه دخترانه «فروغ» که بعد از انقلاب به دبیرستان «۱۷ شهریور» تغییر نام داد، بر اساس مستندات سازمان میراث فرهنگی استان گیلان، در سال ۱۲۸۴ خورشیدی ساخته شده است. البته بر اساس یادداشتهای برخی مورخان از جمله «شادی پیروزی»، در سال ۱۲۸۲ خورشیدی و بر اساس کتاب «مرادعلی توانا» در سال ۱۲۷۹ خورشیدی تأسیس شده است.
بنای اولیه این مدرسه را مثل کالج تهران مسیونرهای آمریکایی گذاشتند و در واقع نخستین مدرسه دخترانه خارجی در گیلان بود. فروغ در سال ۱۳۱۲ خورشیدی مجوز تأسیس دوره کامل متوسطه را هم دریافت کرد.
همچنین جالب است بدانید بر اساس گزارشی که پیشتر خبرگزاری مهر منتشر کرده و به موجب نوشتههای «فریدون نوزاد» - از مورخان گیلان- در ابتدا در مدرسه فروغ رشته «خانه داری» تدریس میشد، اما بعدها رشتههای طبیعی و علمی نیز به رشته اضافه شد و این دبیرستان، دخترانی را تحویل جامعه داده که برخی در سطح دنیا مطرح اند.
فروغ دختران در رشت را میتوان هم پای دبیرستان شاپور رشت (شهید بهشتی فعلی) یا مانند البرز پسران در تهران دانست. با این تفاوت که درهای البرز باز است ولی فروغ را میخواستند تخریب کنند و اگرچه ثبت آن در میراث فرهنگی مانع این فاجعه شد اما ماندگاری و استمرار آن به همکاری بیشتر آموزش و پرورش و میراث فرهنگی با حمایت شهرداری و نقش فعالتر چهرههای فرهنگی و همین دانش آموختگان که به آن عِرق و عشق دارند نیاز دارد.
لطفاً اطلاع رسانی بهتر صورت بگیره ، من هم بتونم هم کلاسی های گلم رو ببینم.
یادش به خیر... هنوز در خاطرم هست...
کلاسهایش با آن بخاریهای دیواری و تاقچه های عریضش با آن پنجره های رو به حیاطش و سرزندگی شمشادهای سبز دور باغچه هایش را... و با اینکه ورق خورده روزگار... هنوز بر آن راه پله با شکوهش راه میروم که نور از چشم پنجره میگرفت و هنوز زیر سقفی بلند که هر روز انتظار آمدنمان را میکشید در گوشه، گوشه ی کلاس به دوستانم سلام میگویم... و باز با همه ی شور جوانی ام به سویشان میدوم اگر چه پای دویدن در من نمانده است... همکلاسیهایم سلام!... مدرسه ما هنوز در محله آفخرای رشت، پشت دروازه ای بزرگ نفس میکشد... و جایمان زیر بام سفالی خانه ی خاطراتمان خالیست... تا ابد به یادتان هستم حتی اگر سالها از آن روزهای پر شور و نشاط نوجوانی مان گذشته باشد.
ف.ج. رها... از شاگردان قدیمی دبیرستان فروغ ( 17 شهریور)