۲۹ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۶۵۶۹۱
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۸ - ۲۸-۱۰-۱۳۹۹
کد ۷۶۵۶۹۱
انتشار: ۱۱:۳۸ - ۲۸-۱۰-۱۳۹۹

انتشار کتابی درباره قصه های محلی هرمزگان

  کتاب«قصه های سینه به سینه هرمزگان» به قلم مریم بهمنی چاهستانی به رشته تحریر درآمده و در آن حکایت های عامیانه، صمیمی و جاودان هرمزگان روایت شده است.

این کتاب ۱۰۳ صفحه ای با شمارگان یک هزار نسخه و قیمت ۴۰ هزار ریال توسط انتشارات کتاب آشنا به چاپ رسیده است.

کتاب «قصه های سینه به سینه هرمزگان» ۲۷ حکایت دارد که عنوان برخی از آن ها گاو زرد، دوستی با شیطان، خداداد، روباه و پیرزن، عاقبت روزی حلال،زیارت شیخ حسن، قصه قمری، لقمان حکیم و ملانصرالدین است.

در مقدمه این کتاب آمده است: در زمان های قدیم، مردم هرمزگان در شب های تاریک تابستان و زمستان با مهر و محبت دورهم جمع می شدند و از شور و شادی رنج و محنت روزگار قصه هایی را تعریف می کردند، قصه هایی که شنیدن آن ها سختی ها و مشکلات جنوب را به آرامش تبدیل می کرد، زیرا اغلب این قصه های سینه به سینه ی با صفا و صمیمی هرمزگان پایان خوشی را از خود به یادگار می گذاشت.

نویسنده در این کتاب، جایگاه قصه های عامیانه را برای نسل حاضر که این میراث ماندگار را تا حدودی به دست فراموشی سپرده اند، یاد آوری می کند و ثبت این حکایت ها را گامی استوار در شناسایی جلوه های ادبی، هنری و فرهنگی این خطه می داند.

بخشی از کتاب

در قصه ای با عنوان روباه و پیرزن آمده است: در یک روز زمستان پیرزنی که در روستایی تنها زندگی می کرد روباهی را دید و به او گفت: خانه من به علت زلزله خراب شده است. بیا با هم درستش کنیم و در آن جا زندگی کنیم. روباه گفت: داخل غار جایم بسیار راحت است، من نیازی به خانه ندارم و به کسی کمک نمی کنم. پیرزن بعد از مدتی به کمک همسایگان، خانه خود را درست کرد و به راحتی در آن جا ساکن شد.

روزی از روزها باران شدیدی باریدن گرفت و غاری که روباه در آن زندگی می کرد پر از آب شد. روباه به روستا نزد پیرزن رفت و گفت: در را باز کن، باران تندی می آید، دمم خیس شده است، می ترسم سرما بخورم. پیرزن گفت: چون نیامدی در درست کردن خانه به من کمک کنی، باید زیر باران بمانی تا ادب شوی و قدر بدانی.

روباه از کار گذشته خود اظهار پشیمانی کرد و خیلی خواهش و تمنا کرد تا عاقبت پیرزن دلش به حال روباه سوخت و در را باز کرد و او را به داخل خانه راه داد.

روباه گفت: من کجا بخوابم؟ پیرزن گفت: توی پنجره بخواب. روباه گفت: نه، سردم می شود. پیرزن گفت: برو روی صندوقچه بخواب. روباه گفت: روی صندوقچه سفت است، من نمی توانم بخوابم. پیرزن گفت: برو توی آشپزخانه بخواب. روباه که از خداخواسته بود فوری قبول کرد و رفت در آشپزخانه بخوابد که ناگهان چشمش به ظرف شیر افتاد، وسوسه شد و رفت که شیر بخورد، پایش به در قابلمه گیر کرد و صدایی بلند شد.

پیرزن از خواب پرید و گفت: روباه چه کار می کنی؟ روباه گفت: هیچی، داشتم دمم را می خاراندم که به در قابلمه خورد. پیرزن با خیال راحت دوباره خوابید. فردا که بیدار شد و رفت برای خود شیر گرم کند، متوجه شد که روباه تمام شیرها را خورده و بی خبر از آن جا رفع زحمت کرده است.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
نقره در مسیر صعود؛ فلزات گران‌بها هفته‌ای مثبت را پشت سر گذاشتند جشن تولد پاییزی «سمیرا حسینی» با طعم خرمالو؛ درخشش استایل نارنجی خانم بازیگر (عکس) ابتلا به بیماری‌های تنفسی جان ۱۲ نفر را در همدان گرفت معمای جدید پمپئی؛ چرا قربانیان فوران وسط تابستان لباس پشمی پوشیده بودند؟ «زبان اشاره ایرانی» رسمی می شود دیدنی های امروز؛ از اعتراضات کشاورزان اروپایی تا کنفرانس خبری پایان سال پوتین میزان شیوع سرطان در میان زنان سرپرست خانوار هشدار رئیس دانشگاه تهران: ۲۰۰ سال زمان برای احیای سفره‌های زیرزمینی لازم است رشته‌های تحصیلی جدید در دومین آزمون استخدامی معلولان خطرات دیر غذا خوردن که نمی‌دانستید/چکار کنیم دیر غذا نخوریم؟ برخورد قطار مسافربری با گله فیل‌ها در هند قیمت مرغ و تخم مرغ در بازار پزشکیان: برای ساخت راه آهن آماده ایم اختیارات را به بخش خصوصی واگذار کنیم / سالی چندهزار کشته در جاده‌ها، قابل قبول نیست مرگ مرد کارتن خواب مشهدی زیر آوار(+عکس) چرا هواپیماهای مسافربری سریع‌تر نمی‌شوند؟ محدودیت‌های تکنولوژی
نظرسنجی
طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟