وقتى از عوامل پشت صحنه جنگ سياسى دولتمردان مصر با جنبش مقاومت سخن به ميان مى آيد، ناخواسته همه نگاه ها به سمت تل آويو مى رود و اغلب تحليلگران اين نظريه را پيش مى كشند كه سناريو اين گونه جنگ هاى ناميمون در ديدارهاى منظم ديپلمات هاى اسرائيل با مقام هاى قاهره طراحى مى شود.
اين حدس و گمان ها البته دور از واقعيت نيست زيرا مدت ها است فاصله طولانى تل آويو تا قاهره برداشته شده و مناسبات سياسى ميان مصر مبارك با طرف صهيونيستى آن قدر عميق است كه حتى در ايام صدارت افراطى ترين جناح سياسى در تل آويو كه سران عرب، ترمز قطار سازش را كشيده اند، مبارك دعوتنامه رسمى براى نخست وزير جديد اسرائيل و وزير خارجه تندرو او مى فرستد.
جالب اينجا است كه شروع جنگ مصرى ها با حزب الله لبنان نيز با مسندنشينى افراطيون در تل آويو همزمان شد به همين دليل برخى از صاحبنظران عرب گوشزد كردند كه حسنى مبارك با اين كار هديه اى ويژه براى همسايگان صهيونيست اش فراهم كرده است. زيرا در وضع فعلى هيچ اتفاقى به اندازه درگيرى دولت هاى عرب با جنبش هاى مقاومت نگرانى امنيتى تل آويو را تسكين نمى بخشد حال اگر پيكان اين نزاع حكومت هاى عربى، جنبش پيشرو مقاومت را نشانه رود كه بزرگ ترين زخم را بر پيكر ارتش اسرائيل وارد كرده است.
براى درك خرسندى صهيونيست ها از بازى مبارك عليه مقاومت كافى است اندكى در گزارش رسانه هاى اسرائيل درنگ كنيد. در دو هفته اخير اين سوژه هيچ گاه از تيتر و محور خبر اين رسانه ها كنار نرفته است.
اما سخن فقط در باب بازتاب هاى اين نزاع در سرزمين هاى اشغالى نيست كه البته در جاى خود بايد بررسى شود، اكنون جنگ سياسى مبارك عليه مقاومت از محدوده يك درگيرى مقطعى و تاكتيكى فراتر رفته است. عناصر تازه اى در اين ماجرا دخيل شده اند كه در ابتداى حادثه شايد چندان به چشم نمى آمدند.
آغازگر اين پروژه جنگ روانى عليه حزب الله لبنان ابتدا دادستان نظامى مصر كه تحت كنترل سازمان اطلاعات اين كشور است، بود و كل اين پروژه پرهياهو به بازداشت يك عضو جنبش حزب الله ختم شد كه اتهام او چيزى جز ارسال كمك تسليحاتى به مبارزان فلسطين نبود و در گام بعدى وزارت خارجه مصر و رسانه هاى دولتى اين كشور نيز وارد گود مبارزه تبليغاتى عليه مقاومت لبنان و فلسطين شدند.
اما مرحله تازه اين نزاع را نه افسران اطلاعاتى مبارك كه شاهزادگان سعودى در دست دارند. همه رسانه هاى سعودى اكنون مملو از مطالبى است كه با زبانى هتاكانه جنبش هاى مقاومت را مورد حمله قرار مى دهند. روزنامه الشرق الاوسط و شبكه العربيه به عنوان دو تريبون عمده سعودى ها اغلب نويسندگان تحت پوشش خود را وارد اين بازى كرده اند. برخى از رسانه هاى مصرى پس از نهيب دو متفكر سرشناس عرب - فهمى هويدى و حسنين هيكل - پاى خود از اين معركه دل آزار بيرون كشيدند اما هر دو رسانه سعودى حتى گامى فراتر نهاده و به بهانه اين قضيه پرونده كهنه اختلاف فرقه هاى شيعه و سنى و ايران و اعراب را گشوده اند.
جالب است حتى در گرماگرم كشمكش مذاكره كنندگان عربى و فرستاده اوباما با دولت افراطى اسرائيل نيز سردبير، صاحب امتياز و ستون نويس هاى الشرق الاوسط همگى مقاله هاى خود را به طرح اتهام ها و دشنام هاى سياسى عليه شيعه، مقاومت لبنان و ايرانى ها اختصاص داده اند.
به راستى چه فرقى است ميان العربيه سعودى و معاريو صهيونيستى كه هر دو براى تضعيف بازوى مقاومت همت گماشته اند معاريو منادى برترى قوم يهود است بر اعراب و العربيه مدعى برترى سلفيون است بر همه مذاهب و فرقه هاى اسلامى. بر اين صف آرايى كه اكنون عليه ايران، تشيع و مقاومت در رياض و قاهره شكل گرفته نامى جز ارتجاع عربى سزاوار نيست.
شايد خود ديپلمات هاى مصرى نيز كه ابتدا چراغ سبز اين بازى ناخجسته را روشن كرده بودند، پيش بينى اين روزها را نمى كردند. كاملاً واضح است كه اختلاف دولتمردان مصرى با جنبش مقاومت لبنان چنان كه نصرالله توصيف كرد، حول موضعگيرى مبارك در غائله غزه مى چرخد اما تضاد سعودى ها با اين جنبش ريشه هايى عميق تر دارد كه سرچشمه آن نيز به شكست جريان هاى تحت الحمايه رياض در بيروت، بغداد و ديگر نقاط مهم خاورميانه برمى گردد. از مدت ها قبل احساس نوعى باخت تاريخى شاهزادگان سعودى را به گشودن جبهه تنش با جنبش ها در سه بحران خاورميانه واداشته است.
در اين چارچوب مى توان شكاف عميق رياض و دمشق، يا رياض با سه محور بغداد و بيروت و تهران را ارزيابى كرد شاهزادگان سعودى مى پندارند كه در گردونه بحران هاى عراق، فلسطين و لبنان از رقابت با حريفان عرب و غير عرب خويش باز مانده اند. تاكتيك هاى انتقامجويانه اى هم كه رياض براى به هم زدن بازى در بيروت ريخته است از همين تصور سرچشمه مى گيرد. به باور ناظران، رياض، در رويارويى مهمى كه در آستانه انتخابات مهم لبنان آغاز شده است، هيچ اميدى به احزاب تحت الحمايه خويش ندارد.