عصر ایران - "به همه جوان ها می گویم با دوست بازی سرنوشت خود را نابود نکنند...حرف پدر و مادر را گوش کنند... دوستی های اینترنتی آخر و عاقبت ندارد و...".
این کلمات قصار توصیه هایی است که عده ای از جوانان سرخورده و یا بعضاً بزهکار پس از آنکه میوه ممنوعه را چیده و به دام پلیس افتاده اند و یا اینکه مصیبتی بر سر آنها رفته است، در مقابل دوربین های صداوسیما می نشینند و به طور کلیشه ای جوانان هم سن و سال خود را نصیحت می کنند.
البته این تصویر سازی از ناهنجاری های اجتماعی سال هاست که یکی از سیاست های صداوسیما در " مصون سازی " جامعه به ویژه جوانان است ، اما به نظر می رسد این گونه برنامه سازی ها و نشان دادن تصاویری از جوانانی که بنا به دلایل متعدد پا روی هنجارهای اجتماعی و قوانین گذاشته اند، تاثیرات آن چنان مثبتی در کاهش میزان ناهنجاری های اجتماعی نداشته است.
اما نکته در این است که پخش چنین برنامه هایی می تواند چه تاثیری در جهت اهداف سازندگان آن- که بدون شک خیر است- داشته باشد؟
برداشت مهمی که می شود با نگاهی به برنامه های اینچنینی سیما داشت " شکاف عمیق توصیه های ارایه شده از سوی این برنامه ها با واقعیات اجتماعی و غرایز انسانی به ویژه با خواسته های غریزی دوران جوانی است " چرا که پیام اصلی این گونه برنامه ها نفی موضوع ارتباط دختر و پسر در سطح اجتماع است.
این توصیه طبیعتاً با واقعیت های جامعه کنونی ما فاصله دارد. به عبارت بهتر در حالی که در جامعه امروز ما زنان بیش از 60 درصد دانشگاه ها را پر کرده اند و در سطوح مختلف اجتماع حضور دارند ، سخن گفتن از "نداشتن رابطه دو جنس مخالف با یکدیگر " نمی تواند چندان محل بحث باشد.
از این رو است که هنگامی که چنین برنامه هایی با تم هایی پر رنگ از نفی ارتباط زن و مرد پخش می شود به جز تشدید احساس " اجتماع هراسی " و "دیگر هراسی" نقش دیگری در جهت بهبود تعاملات اجتماعی بازی نمی کند.
به دیگر سخن پیام اینگونه توصیه ها این است که چون " از ارتباط دختر و پسر آفات بزرگی بر می خیزد باید از این گونه ارتباط ها اجتناب کرد".
این توصیه مانند آن است که گفته شود چون " اگر به خیابان برویم ممکن است تصادف کنیم پس به خیابان نرویم".در حالی که ارایه چنین توصیه ای نه ممکن است و نه مفید و بهتر است به جای چنین توصیه هایی به مردم نحوه عبور و تردد صحیح در خیابان ها و معابر اصلی شهر توضیح داده شود.
در اجتماعی که انسان ها جدای از جنسیت شان مجبور یا موظف به حضور اجتماعی اند چگونه می توان با خط بطلان کشیدن روی موضوعی غیر قابل اجتناب ، همگان را به نفی ارتباط رهنمون شد و پنداشت که با چنین توصیه های حکیمانه و پدرانه ای موضوع حل و فصل می شود؟!
و آیا یکی از دلایل بالا رفتن آمار بزهکاری های اجتماعی در حوزه روابط زن و مرد در جامعه این نیست که چون ما نتوانسته ایم عملا به جز "نفی کلی موضوع رابطه زن ومرد " فرمولی قابل قبول برای یک اجتماع قرن بیست و یکمی ارایه دهیم ، جوانان ما به هنگامی که بنا به هر دلیلی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند، آسیب پذیر هستند؟
شاید یکی از دلایل عمده بروز آسیب ها (به ویژه آسیب پذیری زنان و دختران) در روابط اجتماعی این باشد که نه خانواده های ما و نه نظام آموزشی ما نتواسته اند نحوه تعامل صحیح دو جنس مخالف در سطح اجتماع را در وجود نسل های جدید نهادینه کنند و فقط تا توانسته اند دایره ممنوعیات را برای نسل جدید توضیح داده اند.
واقعیت این است که در جامعه امروزین ایران ، مردان و زنان و دختران و پسران ، در کنار یکدیگر به کار و فعالیت و تحصیل مشغول اند و فرمول جداسازی ، چیزی جز یک شوخی نیست.
با این حال ، آنچه مغفول مانده ، این است که نحوه درست تعامل و ارتباط بین دو جنس مخالف ، هرگز آموزش داده نمی شود و نتیجه نیز ، افراط و تفریط هایی می شود که در جامعه می بینیم: یا فرار از جنس مخالف و یا بی قیدی در ارتباط با او.
تردیدی نیست که هیچ کدام از این دو حالت ، نمی تواند در راستای منافع جمعی جامعه امروز ایران باشد؛ بلکه تنها راهکار موجود ، آموختن چگونگی ارتباط همراه با حفظ ارزش های جامعه است و الا این که پسران را از دختران و دختران را از پسران بترسانیم ، نتیجه اش این خواهد بود که جامعه به دو نیم تقسیم می شود که هیچ کدام از دو قسمت ، بلد نیست با نیمه دیگر چگونه تعامل کند و بدیهی است که چه انرژِی بزرگی از رهگذر این مساله ، هدر خواهد رفت.
با این حال ، متاسفانه برخی رویکردها در جامعه ، به گونه ای دیگر رقم خورده است؛ چندی پیش یکی از چهره های معروف ، از این که در برنامه کودکانه عمو قناد (فیتیله) دختران و پسران 5 - 4 ساله ، کنار هم می نشینند ، انتقاد کرده بود که بازتاب رسانه ای فراوانی داشت و نشانگر وجود جدی چنین تفکراتی در سطوح مختلف جامعه است.
مخلص کلام آن که نه ممنوعیت کامل ارتباط با جنس مخالف و نه این عرصه را بی قاعده رها کردن، هیچ کدام راهکار مناسبی به شمار نمی رود بلکه آنچه جایش در نظام آموزشی ،فرهنگی و حتی ساختارهای خانواده ها خالی است، آموختن روابط صحیح و انسانی بین دو جنس مخالف است و اتفاقاً بخش بزرگی از ناهنجاری ها ، عقده ها و سرخوردگی ها و بزهکاری ها و حتی مسائلی مثل طلاق و فروپاشی خانواده ها، ریشه در این معضل تاریخی دارد.
فکر میکنین کی مقصره؟؟؟؟؟؟
نکته قابل تاملی که شما فراموش کرده اید در این مقاله به آن بپردازید تفاوت فرهنگی و اقلیمی عظیم و شگرفی است که بین ایران و سایر سرزمینهای آزاد در مسائل و روابط بین پسران و دختران میباشد.متاسفانه آنچه که اغلب مردم به آن اذعان دارند تندروی و افراط کاری است که در بین تمامی اقشار کمابیش جزءلاینفک اصول رفتاری در آداب معاشرت مرعی می باشد.بعنوان مثال در اکثریت قریب به اتفاق روابط عادی دختران و پسران در کشور ما راه به مسائل جنسی ختم میگردد وشاید اگر کمی منصفانه به قضیه بنگریم بیشتر پسرها از این روابط همین نتایج را پیگیری میکنند.در پایان تمامی این روابط آزاد چیزی باقی نیست به جز جوانانی دلزده از ازدواج و ترسیده از جنس مخالف.
راستش باید به برخوردهای خشونت باری که فقط به جرم با کسی قدم زدن در خیابان و گفتگو با وی، برای یک جوان در این چند سال رخ می داد هم اشاره می کردید
من خودم از اون دسته آدمهايي هستم و بودم كه هميشه از رابطه با دختر هراس دارم. ولي هميشه بودند دخترهايي كه خودشون بهم نزديك شده اند و باب رابطه دوستانه و اصولي را باز كرده اند ولي نمدونم چرا هيچكدومشون را از ته دل دوست نداشته ام. حتي پيشنهاد ازدواج از دو سه نفر اونها را داشتم ولي من شوري نشون ندادم. اين آخري هم يكي پيدا شده كه در سن نوجواني بهش تجاوز شده و مدام بهم اسمس ميده كه ميخاد درددل كنم. البته به روش نياورده ام كه جريان تلخ زندگيش رو ميدونم. ولي ميدونم كه ميخاد اين مسئله را باهام درميان بذاره تا نظرمو درباره ازدواج بدونه كه من چند بار پس كشيدم. خلاصه اينكه هدف بيشتر دختران از دوستي با پسرها ختم به ازدواج شدنه و پسرها هم بيشتر پي مسايل جنسي و هوس خودشون. من نميدونم چيكار كنم؟ ادامه بدم يا دلشون رو بشكنم. من هيچوقت دنبال يه دختر نرفتم و اين هميشه آنها بوده اند كه دنبالم آمده اندو من پسر سر بزير و آروم و متيني هستم.... يكي بهم بگه كه چجوري وقتي دكشون كردم كلا منو فراموش كنند تا من اينقدر معذب نشم. خدا يكي يار يكي... همين!