اعتمادملی: شخصيت مرحوم آقاي جمي بيشتر در دوران جنگ و زماني كه آبادان به آن شكل در معرض خطر قرار گرفت، جلوه كرد. قبلا همه علماي منطقه، فعال بودند و ما تفاوت زيادي را بين آنها نميديديم. البته آقاي قائمي از لحاظ مديريت، بزرگتر آنجا بودند.
ساير آقايان را هم نميتوانم رتبهگذاري كنم كه به فعاليتهاي كداميك ميتوان بيشتر بها داد. ما از مجموعهشان راضي بوديم و اينها هر وقت به قم ميآمدند، از سوي نيروهاي موثر حوزه مورد تكريم قرار ميگرفتند. اولين باري كه شخصيت آقاي جمي برجسته شد، در همان مقطع بود. اعتصاب شركت نفت در سراسر خوزستان و به ويژه پالايشگاه عظيم آبادان كه بخش اعظم سوخت كشور از آنجا تامين ميشد، در پيروزي انقلاب تاثير بارزي گذاشت.
من هر وقت كه درباره عوامل موثر و تسريعكننده پيروزي انقلاب فكر ميكنم، نمره بالايي به آبادان و كاركنان شركت نفت ميدهم، چون رژيم بقيه چيزها را به يك نحوي تحمل ميكرد، ولي مشكل صادارت نفت و سوخت كه پيش آمد، تحمل رژيم تمام شد و لذا به روحانيت و به امام متوسل شد. در حالي كه ما با آنها در حال مبارزه بوديم و شعار سقوط آنها را ميداديم اما سران رژيم به قدري مستاصل شدند كه به امام و روحانيت متوسل شدند و همين، نشانه اهميت نفت و نقش آبادان است و اين نقش را هم تا به آخر حفظ كردند.
من كه همراه گروه اعزامي از سوي امام به آبادان رفتم، باز همان ارتباطهاي سابق را با علما داشتم اما آقاي جمي را در آن مقطع خيلي جديتر و فعالتر يافتم. قبلا ضرورتي براي شاخص شدن ايشان پيش نيامده بود ولي اين مرحله، مقطع خطرناكي بود و رژيم پيوسته از سوي مردم و مبارزان در معرض تهديد بود و افراد شاخص، قطعا نشان ميشدند كه بعدا از آنها انتقام گرفته شود. من در آنجا از بروز شخصيت آقاي جمي بهعنوان يك مجاهد مبارز، بيشتر مطلع شدم. قبل از رفتن ما به آبادان، آقاي حبيبي به آنجا رفته و با ادبيات جبهه ملي و ليبرالي با آنها صحبت كرده بود و كارگرها ترسيده بودند كه اين هيات ميخواهد برود و اعتصاب را بشكند. كار دشوار شده بود و ما با يك پيشداوري غلط مواجه بوديم و بسيار مهم بود كه چه كسي زمينه شكستن اين تفكر را در كارگران ايجاد كند.
يكي از مراحلي كه آقاي جمي در آن نقش بارزي داشتند، اين بود كه با نفوذي كه در كارگران داشتند، زمينه يك گردهمايي بسيار باشكوه و خوب را در پالايشگاه فراهم آوردند. ما در آن مقطع، كمتر ميتوانستيم در جاهاي گوناگون، بهخصوص پالايشگاه، چنين گردهماييهايي داشته باشيم. تظاهرات بود و همهجا در خطر بود. البته در آنجا از طرف رژيم تهديد نميشديم، چون با برنامه رفته بوديم و آنها به ما نياز داشتند، ولي جلسه بسيار باشكوهي بود و با صحبتي هم كه من كردم، همه نگرانيهاي نيروهاي مبارز رفع شد و متوجه شدند كه برنامه به آن شكلي كه ديگران القا كرده بودند، نيست و ما در مسير مبارزه، جدي هستيم.