عصر ایران؛ روح الله صالحی- راننده عصبی در واکنش به توقیف ماشینش کبریت می کشد و تمام، کمی بعد موتور سوار هم کبریت کشیدن را راه چاره می داند که موتورش پارکینگ نرود.
این ها را بگذارید کنار بریدن درخت های سیب دو باغ به خاطر قیمت پایین خرید سیب، حال جواب این معادله را باید در شب نا آرام کنار مدرسه اسلام آباد ارومیه جستجو کرد.
خبری دهان به دهان در شهر می چرخد که سرایدار یک دبستان به دانش آموزی تجاوز کرده است و همراه یک کلاغ، چهل کلاغ راه می افتیم به اجرای فرمول: می شکنیم، می سوزانیم و تمام...
کمی بعد خبر تجاوز به تعرض تعدیل می شود اما ما هنوز داریم می شکنیم و می سوزانیم و باز اعلام می شود تعرضی نبوده مزاحمتی انجام شده که سه روز پیش والدین رضایت داده اند و ختم به خیر شده است اما ما هنوزداریم می شکنیم و می سوزانیم و انتظار نمره بیست داریم.
در صرف فعل استمراری هیجان و بلوا "استاد تمام دهر" هستیم بدون این که بگویم بعد چه؟ من ماشین و موتورم را سوزاندم ، باغم را ویران کردم و به بیت المال و اثاث یک همشهری که هنوز حکمی درباره اش اثبات و اجرا نشده است می شکنم و می سوزانم بعدش چه؟
چه سودی به حال و روز من دارد نقش من در مباحث و اتفاقات حاد اجتماعی کجاست آیا اجازه دارم یک تنه هم نقش قاضی و هم نقش مجری ایفا کنم .من شهروند دقیقا کجای این معادله ایستاده ام و چه قدر تلاش کرده ام قانون مدار باشم تا این انرژی سیال به من بگردد. جز ایجاد یک بار تند منفی از این تنش ها چه چیزی عاید ما شده؟ جز ایجاد پیش زمینه فکری برای هر شهر و دیاری که هستیم. به این فکر نکردیم که چه بار منفی و دل زدگی نزد کودکان مدرسه (راه شهدا) ایجاد کرده ایم.
آن نوجوان هایی که از سر کنجکاوی روی بلندی نظاره گر پرخاشگری ما بودند چه؟ آن ها نمی آموزند که قانون کارکردی تبلیغاتی دارد و این که اجازه دارند خودشان بدون کشیدن ترمز دستی، جمعی را به ته دره بی اخلاقی و ناهنجاری اجتماعی بکشانند.
بعد از حادثه ی تلخ از دست دادن آنیتا و بنیتا انگار خود را مستحق یک واکنش تند اجتماعی می بینیم و باید به جای قاضی و نیروی انتظامی حکم صادر کنیم و بدون دفاع به اجرا برسانیم که اثبات کنیم حواسمان جمع است و پای کار ایستاده ایم.
دود رفتار منفی عدم کنترل احساسات ما به چشم فرزندانی می رود که همه آمال و خواسته های ما هستند بعد آن ها راه مال رو را می روند که ما ساخته ایم و به جای قله در پایین دست به نسل بعد منتقل خواهد شد.
اینکه چرا بلد نیستیم هوش هیجانی را در مواقع خشم به کار ببریم و مدیریت ریسک داشته باشیم زنگ خطری است برای جامعه ی ما، اگر در این حوادث خونی از دماغ کسی می آمد چه کسی پاسخگو بود؟
وقتی منبع اخبار ما صرفا شایعات است و به آن اکتفا می کنیم چه کسی پاسخگوی چوب زدن آبروی مومنی یا همشهری است.
خواسته های آنی اجتماعی با تجمعات رفع نمی شود بلکه فلفلی است که آتش جریان را تند می کند.
شکستن و بریدن و سوزاندن قطعا بیشتر از آن که آتش درونمان را خاموش کند می شود الگویی برای فرزندانی که انواع روش های برجسته شدن هوش و یادگیری اش را به کار می گیریم به جز یاد دادن روش های کنترل خشم و به کار گیری اصول هوش هیجانی و می گذاریم باری بهر جهت از جامعه کپی کند و متاسفانه باید بپذیریم الگوی مناسب و خوش خطی وسط نگذاشته ایم.
در شرایطی که داریم منابع را تمام می کنیم باید روی منابع بی کران دیگری تکیه کنیم که پاسخگوی فردایمان باشد. منبع بی کران ظرفیت انسانی را باید پردازش کنیم و خام آن کنترل نشدنی و برباد رفتنی است.
با پردازش می آموزیم باغدار به واسطه ی یک سال پر محصول تیشه به ریشه سالهای بعدش نزند و یا کودکانی با پیش زمینه ترس از رفتار بزرگ ترها روانه مدرسه ای نشوند که جای جایش درد می کند.
لطفا ترمز دستی را بکشیم و جای خواسته های اجتماعی کف خیابان نیست، هر تحولی باید از تشکل های غیر دولتی و مردم نهاد پایه ریزی شود و خواسته های اجتماعی را به جای مشت و لگد در حضور پویا و اخلاق مدارمان در جامعه جستجو کنیم.
ترمز دستی را بکشیم. ایستادن و تماشا کردن در برابر قانون ابتدایی ترین وظیفه ماست و قرار نیست هر خواسته احساسی را با شکستن و سوزاندن تسکین بدهیم که این دمل چرکین جای دیگر وقتی دیگر زیر گلویمان بیرون خواهد زد.
ولی مردم خسته ان
از اینکه هر روز میشنون به یه بچه تجاوز شده و نهایتش اعدام
نباید یه فکری کرد ؟؟؟نباید دولت یه چاره ای بیاندیشه؟؟اگه قرار بود با اعدام درست شه که این همه تجاوز نداشتیم داشتیم؟؟؟مردم خشم دارن بغض دارن زخم هاشون چرک کرده تحمل ندارن
شما دارید تقصیر رو گردن مردم می اندازید در حالی که عامل این عصبانیت ها و زد و خورد ها دولت و حکومت است که مردم را عصبی کرده.
در واقع مردم به این نتیجه رسیده اند که از طریق راه قانونی به نتیجه نمی رسند
طوری نشه که از اون ور بوم بیفتیم
باید بفهمند که مردم هنوز از یاد نبرده اند دروغی که راجع به رضایت نامه والدین دانش آموزان فوت شده ماجرای اردو به آنها گفته شد .
مردم یادشان نمی رود سنوات گذشته ای را که سعی می شود ماجرا رسانه ای نشود .
به جای اینکه به خشم مردم منتقد باشید ، ببینید چرا مردم حرف مسئولان را باور ندارند
معلوم که مجبور به اعلام رضایت کردند.
نویسنده محترم اول صحت و سقم خبر رو بفهم بعد متن بنویس.
از عصر ایران بعیده این متن!!! خواهشا سریع این متن را از روی سایتتون بردادرید
بعد گفت قانون صریح نیست اونقدری که شما میتونی ازش استفاده کنی مجرم هم میتونه ازش استفاده کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!