عضو شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و شورای جامعه روحانیت در این گفتگو در ارزیابی جریان اصولگرایی گفت: اصولگرایی، گرایش به اصول است. ما مسلمانیم و اعتقاد داریم اسلام دارای اصول است. از نظر کلی اصولگرایان به اصول اسلام و ارزشهای سیاسی وفادارند. اصولگرا کسی است که به مبانی و قواعد و ارزشهای بنیادین اسلام وفادار باشد.
وی ادامه داد: هر مسلمان واقعی یک اصولگرای واقعی است. اسلام یعنی کاستی ستیزی و بسترسازی برای رشد. مانند درختی که برای رشد هرس میشود.
دعاگو همچنین در خصوص جریان اصلاح طلبی گفت: در مقابل جریان اصلاحطلبی جریان کاستی ستیزی و مبارزه با نواقص است. جریان بسترساز برای رشد و پویایی و شکوفایی است. این را باید خاطر نشان سازم که اگر کسی واقعاً اصولگرا باشد، همان فرد یک اصلاحطلب نیز است و بالعکس. این مطلب به این معنی است که اصلاحطلبی یک جریانی در کنار اصولگرایی و بالعکس است. این به لحاظ چارچوب فرهنگی موضوع است.
وی افزود: در فرهنگ دینی اصولگرایی همان اصلاحطلب است. اگر در سخنانمان اظهار میکنیم که اصولگرای اصلاحطلب یا اصلاحطلب اصولگرا، منظورمان این است که دو زاویه یا دو افق مختلف از یک واقعیت هستند. در واقع همه در یک راستا در حال حرکتند. اما در جامعه ما اصولگرایی و اصلاحطلبی رقبای دو جریان سیاسی رو در رو تعریف شدند که مدام با هم در حال تعامل و مبارزه هستند و در مقابل یکدیگر قرار دارند.
عضو شورای جامعه روحانیت افزود: اصولگرایی و اصلاحطلبی اگر در یک جا با هم جمع شوند موجودیت حقیقی خود را به دست می آورند اما وقتی اصلاح طلبی از مجموعه اصولگرایی فاصله گیرد تبدیل به اصلاح طلب صرف و یا اگر اصولگرایی از مجموعه اصلاحطلبی فاصله بگیرد میشود اصلاحطلب تنها و اینها فقط مختص به نامها می شوند.
حجت الاسلام دعاگو افزود: من اعتقادم این است گروههایی که نامشان با هم در تعارض است یا هر دو جریان از هویت اصلی خود فاصله گرفته و یا یکی از آنها اصولاً از هویت خارج شده و با آن یکی درگیر است. شما جریان حقیقی این دو جریان را باید با یکدیگر متحد ببینید. وقتی به صحنه تعارض و درگیری و تعرض میرسید در این صحنه اصولگرای واقعی در مقابل اصلاحطلب واقعی قرار ندارند یک جریان غیرواقعی در مقابل جریان واقعی یا دو جریان غیرواقعی در مقابل هم قرار دارند.
وی در خصوص ارزیابی اش از جریان اصلاح طلبی در دوره آقای خاتمی گفت: «جریان اصلاحطلب در دولت آقای خاتمی، هسته مرکزی یعنی جریانی که با آرم اصلاحطلبی زیر پرچم سیاسی حاضر شده بودند به نظر من اصلاحطلب واقعی نبودند چون اگر اصلاح طلب واقعی می بودند با قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی زاویه نداشتند.»
دعاگو در این خصوص افزود: جریانهایی که با قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی تعارض پیدا کردند واقعاً اصلاحطلب نبودند اگر اصلاحطلب بودند جلوی این دو مورد نمیایستادند. بیشتر جریان اصلاح طلبی به جمهوریت نظام وابسته است و تلاش کردن برای زیر سوال بردن صلاحیت نظام قابل قبول نیست.
جریانی که در زمان آقای خاتمی فعالیت میکردند به جمهوریت تکیه میکردند و اسلامیت را زیر سوال میبردند در حقیقت به نوعی از سکولاریسم و لیبرال دموکراسی غرب پیروی میکردند. به همین دلیل مردم در مقابلش ایستادند و دیدیم که در شوراها رای نیاوردند و در مراحل بعدی هم نتیجه خوبی نداشتند. آنها آنچه که مطرح میکردند به عنوان اصلاحطلبی ایجاد نفی و نارسایی در ساختار نظام بود و به عبارت دیگر در زمان آقای خاتمی جریانی ایجاد شد که با اصلاحات فاصله داشت اما نام خودش را اصلاحطلب میگذاشت. البته منظور هسته مرکزی است و بدنه عمومی یعنی جریانهای سیاسی مردم سالم بودند. کسانی که جریان اصلاحطلبی را هدایت و مدیریت میکردند آنها یک جریان سکولاری بودند که در مقابل اصلاحات حقیقی ایستاده بودند و آنچه که آنها دنبال میکردند اصلاحات و رفع نقض نبود و به عبارت دیگر کاستی آفرینی بود نه کاستی زدایی.
وی همچنین در نقد جریان اصولگرا گفت: جریان اصولگرایی بعد از جریان دوم خرداد به وجود آمد البته زمینههای اولیه در انتخابات دوره دوم شوراها خودش را نشان داد در جریان دولت نهم جریان اصولگرا پیاده شد. من معتقدم به لحاظ جهتگیریهای عمومی سیاسی و جهتگیریهای فرهنگی و وفاداری به نظام و اسلام و خط امام و قانون اساسی، مجموعه، اصولگرا بوده است و از این نظر مشکلی ندارد. اما به لحاظ شایستگیها اصولگرا نبودند. اصل مشکل در نگاهها و دیدگاهها نیست یعنی اگر تمام جریان را نگاه کنید میبینید افراد به لحاظ اعتقادی سالم هستند مواضع سیاسی در حوزه ساختار عمومی بدون مشکل است اما وقتی به حوزه اجرا و عمل میرسند اصولگرایی دچار مشکل میشود.