در شبکه گردی عصرایران مطالب متنوعی در حوزه های سیاسی و اجتماعی گردآوری شده است که در ادامه می توانید بخوانید و ببینید:
1- عزت نفس داشته باشید
در کانال تلگرامی فکر برتر این مطلب با عنوان عزت نفس منتشر شد:
روزی هزار بار برای خودتان بنویسید «عزت نفس»: روی آینه، کف دست، گوشه کتاب، روی یخچال، آلارم موبایل. با خط قرمز هم بنویسید ترجیحا. که هی جلوی چشمتان باشد که باباجان! خط قرمزِ هر رابطهای - کاری و عشقی و عاطفی و رفاقتی و خانوادگی حتی - «عزت نفس» است.
که هی حواستان باشد اگر دارید به خیال خودتان رابطهای را نجات میدهید، توی عملیات نجات، کرامت انسانی خودتان را فدا نکنید. توی اتاق عملش هم اگر لازم باشد، دست و سر و گوش و چشم و مری و معده را دور میاندازند که قلب و مغز زنده بماند. آقاجان! از خودتان هم اگر گذشتید از «خود»تان نگذرید؛ ها؟ «خود»تان را که از سر راه نیاوردهاید. آوردهاید؟ روی دست خودتان که نماندهاید. ماندهاید؟
2- مدیر در سازمان چگونه مفید است
ارشیا دکامی در کانال تلگرامی مدیریت کاربردی نوشت:
مدیران مفید می کوشند که در بین خود و کارمندان، اعتماد به وجود آورند. و سعی در توجه به مشکلات کارمندان خود در جهت رفع آنها در حد توان را دارند، این گونه مدیران هنگام بروز مشکل هرگز آشفته نمی شوند، بلکه ایجاد مشکل در سیستم و سازمان را امری طبیعی البته در حد معقول و استاندارد می دانند و سعی در این دارند که از مشکلات تجربه کسب کنند.
اگر این نباشد و همه کارها بر وفق مراد باشد که سازمان، سازمان نیست و آن هم مدیر نیست چون به هر ترتیب، سازمان دارای مشکلات و افت و خیزهای خاص خود است و همین مسائل است که باعث پخته شدن مدیر و کارکنان می شود.
به قول بسیاری از اندیشمندان هدایت و کنترل کشتی، در آبهای صاف و زیر آسمان آبی بدون باد و موج، برای هر کسی آسان است. آنچه مهم است دادن سکان کشتی به ناخدایی است که آن را در میان امواج، طوفان و موج های سنگین، کشتی را به سلامت به ساحل برساند.
3- باورهای غلط را از بین ببرید
وحید مالمیر در لاین این متن را منتشر کرد:
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد. او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه ای در وسط آکواریوم آن را به دو بخش تقسیم کرد.
در یک بخش٬ماهی بزرگی قرار داد و در بخش دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود.
ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد.او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد ولی هربار با دیوار نامرئی که وجود داشت برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که اورا از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد.
پس از مدتی٬ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت.او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک٬امری محال و غیر ممکن است.
در پایان، دانشمند شیشه ی وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت.ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریوم نیز نرفت.
دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بود که از دیوار سخت تر و بلند تر می نمود و آن دیوار،دیوار بلند باور خود بود! باوری از جنس محدودیت! باوری به وجود دیواری بلند و غیر قابل عبور!باوری از ناتوانی خویش.
لطفا دیوار های شیشه ای اطراف خود را که ناشی از باورهای غلط است، بشکنید.
4- ضرورت خواب در شب امتحان
حسین قاسم زاده این ویدئو کلیپ را در کانال تلگرامی آموزش با عنوان ضرورت خواب در شب امتحان منتشر کرد:
5- صدا ضبطت رو بیشتر کن
محمد در تلگرام نوشت:
ماشینمو بردم نمایندگی میگم آقا چرا گیربکسش صدا میده؟
میگه خب صدای ضبطت رو بیشتر کن!
خدا خیرشون بده امتحان کردم درست شد، تازه پولم ازم نگرفتن
6- خاطرات کودکی
در کانال تلگرامی زیر خاکی هم این عکس منتشر و نوشته شد:
یکی از قشنگترین خاطره های کودکی وقتیه که وسط کلاس درس ناظم میومد میگفت فلانی بابات اومده دنبالت کتاباتو جمع کن و برو!
انگار تو حبس ابد، عفو بهت خورده!
7- ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍحمق اند
حسین ساهپوش هم در گروه تلگرامی خود این داستان کوتاه را منتشر کرد:
ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ
ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺏ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ
ﺩﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺭﻋﯿﺖ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﻬﺪ
ﻟﺬﺍ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﯾﺎ ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ؟
ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﻣﯽﺧﺮﯼ؟
ﮔﻔﺖ : ﯾﻚ ﺩﺭﻫﻢ
ﺭﻋﯿﺖ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ
ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺶ ﺍﺯﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺸﻨﻪﺍﺵ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ
ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﻣﻦ با این كاسه ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ پنجاه ﮔﺮﺑﻪ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﻡ، ﻛﺎﺳﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، عتیقه است
ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺣﻤﻘﻨد...
8- دوستی با کتاب
مهران بشیری در لاین این تصویر را منتشر کرد و نوشت:
ویکتور هوگو:
خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.
9- پارکینگ تاکسی
راننده تاکسی که به اشتباه به جای پارکینگ وارد پاساژی در شیراز شد! این عکس در اینستاگرام دابسمش ایرونی منتشر شد:
10- چه فرقی می کند با چه کسی می جنگم
محمد مهدی همت با انتشار این عکس در کانال تلگرامی خود نوشت:
چه فرقی می کند با چه کسی می جنگم؟ دنیا هم که چشم در چشم من باشد دست های تو را خواهم گرفت، میله ها را خواهم شکست و تو باز هم پرواز می کنی.
فقط چند قطره خون برای رسیدن به تو راه بود، باید می ایستادی و ایستادی. حالا چه فرقی می کند که برای رسیدن به تو چند سال دویده ام؟
نام تو به زبان مادری یعنی عشق! نام تو را امروز از روی سینه تمام شهدا، مخصوصا شهدای حزب الله و فاطمیون، بو می کشم و فردا بر بام تمام خانه ها فریاد می کنم.
سوگند به آن زمان که محاصره فرو می ریزد
پی نوشت یک:
محاصره نبل و الزهرا بعد از چهار سال در خیبر ثالث شکسته شد.
پی نوشت دو:
شهید مصطفی جعفری:
جنگیدن برای آزادی نبل و الزهرا مثل جنگیدن در رکاب امام حسین علیه السلام در روز عاشوراست.
شهید ابوحامد:
آرزو دارم روزی رو ببینم که بچه های ما (فاطمیون) محاصره نبل و الزهراء رو میشکنن.
پی نوشت سه:
امروز را روی سنگ تمام کوه های جهان هک کنید! بعدها آدمیان باید به خاطر بیاورند که هیچ تجاوزی نتوانست دیوارهای شهر مقاومت را خرد کند و خون، نبل و الزهرا را به پایتخت مقاومت قرن سرب و باروت تبدیل کرد.
محمد مهدی همت
چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴