مهدی حاج محمود عطار در خبرآنلاین نوشت: امواجی که برای به تأخیر افتادن آگاهی، سلامتی مردم را هدف قرار دادهاند و امواجی که دیر یا زود خودشان رفتنی هستند و اثراتشان ماندی، باید زودتر چاره شوند.
نمیدانم روی سخن در این مقال دقیقاً با کیست، اما به هر حال ممکن است افرادی باشند که بدانند قصه ارسال پارازیتها توسط چه ارگان و نهاد و مسئولی خوانده میشود.
اینکه هر نظامی حق داشته باشد تا با تمامی ابزارهای موجود از خود محافظت کند، موضوع بحث ما نیست و چه بخواهیم و نه ، حاکمیت کار خودش را خواهد کرد، لیکن چنانچه پراکندن پارازیتها برای عدم دسترسی مردم به شبکههای ماهوارهای باشد و غایت هدف آن هم عدم اطلاع مردم از اتفاقات اجتماعی - سیاسی و ملی و بینالمللی باشد، عملاً مواجه با پاک شدن صورت مسألهها خواهیم بود. چنانچه بجای ارسال این امواج مضر و مخرب - که به گفته مسئولین هواشناسی کشور، همین امواج باعث عدم پیشبینی توفان در پایتخت و کشته شدن انسانهای بیگناه شده بود - هزینههای آن را صرف ساخت برنامههای مفید و نیز آموزش همگانی مردم برای مقابلههای فرهنگی بهتر و همچنین افزایش سطح اگاهیهای عمومی میکردیم، نظاممان مردمیتر و منسجمتر و حتی بیکاری کمتری نداشتیم؟
آیا بازتر بودن فضای سیاسی برای حاکمیت یک کشور عملاً، مردمیتر بودن و محبوبیت بیشتر را برای یک جامعه که اتفاقاً در قرن بیست و یک با انواع فتنهها هم دست به گریبان است به ارمغان نمیآورد؟ آیا همهگیر شدن و دسترسی پیدا کردن مردم به شبکههای بعضاً معاند انقلاب سبب نمیشود که تأثیر حرفهای آنها بر پیکره جامعه کمتر شود؟ آیا با منع انسان آزاد از فهمیدن و یادگیری میتوان توقع شناختن بهتر و در عمل درست تصمیم گرفتن را از او توقع داشت؟
چنانچه رسانهها بدون ترس از محدودیتهای دست و پا گیر - علیالخصوص سازمان صداوسیما - با تهیه و نقد برنامههای آنطرف آبی، عملاً نودهای سیاسی برای دانشجویان و سایر اقشار جامعه بوجود آورند و نسبت به تقویت قوه تشخیص و معیارهای انتخابی گامهای مؤثری بردارند، آن هنگام است که کار فرهنگی انجام داده و از خواب راحتی که در پشت پارازیتها به عمق آن فرو رفتهاند، برخاستهاند و در این فضای فرهنگی است که اتفاقاً سره از ناسره قابل تشخیصتر خواهد شد.
یک کلاس آموزشی متکی به دانش و سواد معلم آن کلاس خواهد بود و همه بهتر میدانید که معلم ممکن است در کوتاهمدت با ابزارهایی که در اختیار دارد سرپوشی به کمسوادی و کمکاری خود در کلاس بگذارد اما در نهایت مجبور است برای حفظ خود و بالابردن سطح سواد امانتهایی که در اختیارش گذاردهاند، به فکر تحصیل دانش و بالا بردن توان علمی خود باشد. در دانشگاه صداوسیما که بیتردید قدرتش از یکایک دانشگاههای کشور بالاتر است، همه ما شاگردانی هستیم که نیازمند دانستن و آموختنیم، اما نظام آموزشی را رسانهها برای ما مینویسند.