عصرایران - اخیراً سخنانی از آیت الله هاشمی رفسنجانی ذکر شده است که در آن اشاره شده است که قبل از انقلاب ، وی به همراه آیت الله خامنه ای با آیت الله مصباح دیدار می کنند و از این که او در فرایند انقلاب و مبارزه علیه شاه مشارکت ندارد ، اظهار گلایه کرده و از ایشان دعوت می کنند که به قیام عیله رژیم شاه بپیوندد.

آن طور که آیت الله هاشمی مطرح کرده ،در این نشست که به صرف صبحانه بوده، آیت الله مصباح با این درخواست مخالفت می کند و می گوید : "مبارزهای که مجاهدین و چپیها در آن باشند، حرام است!"
بعد از این حرف که آیت الله مصباح کل مبارزه را زیر سؤال می برد و انقلابیون را متهم به فعل حرام می کند، آیت الله
خامنهای هم به تلخی به می گویند: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن
ولی لااقل مبارزه را با این حرفها خراب نکن!» و بدین ترتیب جلسه بدون نتیجه خاصی پایان می یابد.
در پاسخ به این سخنان ، آیت الله مصباح اصل نشست را تأیید می کند و می گوید در آن جلسه از من خواسته شد در راستای اهداف انقلاب و مبارزه علیه رژیم شاه، به سازمان مجاهدین خلق کمک کنم ولی من چون حجت شرعی نداشتم این کار را نکردم. ضمن این که در کل جلسه ، فقط من و آیت الله هاشمی حرف زدیم و آیت الله خامنه ای اصلاً حرف نزدند. ضمن این که کمک های هاشمی به منافقین را نباید از یاد برد.
بدون این که بخواهیم در میان سخنان این دو بزرگوار قضاوت کنیم ، صرفاً برای روشن شدن ابعاد تاریخی این ماجرا - که می تواند بسیاری از رویدادهای بعدی را معنی دار کند - ضمن احترام ، چند سؤال از آیت الله مصباح یزدی مطرح می کنیم:
1 - فرض را بر صحت فرمایش حضرتعالی می گذاریم و می پذیریم که آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی آمده بودند که شما را به همکاری با سازمان مجاهدین خلق دعوت کنند و شما چون این سازمان را نمی شناختید، حجت شرعی برای کمک نداشتید.
سؤال اینجاست که آیا کل انقلاب حول محور سازمان مجاهدین خلق بود و گروه های دیگری وجود نداشت که شما در دل آن به جریان انقلاب کمک کنید؟ شما - به گفته خودتان - برای کمک به یک گروه خاص حجت شرعی نداشتید، برای کمک به اصل انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) که زمانی در کلاس های درس او حاضر می شدید چه؟!
در زندگینامه ای که از شما در سایت خودتان منتشر شده است
(اینجا) هیچ موردی از مبارزات شما در جریان انقلاب ثبت نشده است، گو این که جنابعالی در آن دوران که مردم ایران در گیر انقلاب بودند و شهید می دادند، اساساً در ایران تشریف نداشتید (که داشتید). حتی در فصل آشنایی شما با حضرت امام خمینی(ره) ، هیچ نکته ای حتی در حد یک نقطه درباره مبارزات شما حول محور ایشان وجود ندارد و تنها به ذکر فضائل علمی و اخلاقی امام پرداخته شده است.
این که در جلسه شما و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی چه گذشت ، در اصل مطلب فرقی نمی کند و آن این که چرا شما در جریان مبارزات قبل از انقلاب حضور فعال نداشتید و به قول خودتان مشغول درس و تدریس و خدمت به اسلام بودید؟
در دوران بعد از انقلاب هم در دفاع مقدس نقشی نداشتید و بعدها در این باره چنین گفتید که شرایط زندگی تان اجازه نمی داد و به حال رزمندگان غبطه می خورید (سخنرانی در جمع مسوولان کمیته امداد امام -29 فروردین 92).
2 - ما نمی دانیم که در آن جلسه ، حضرت آیت الله خامنه ای سخنی گفتند یا نه؟! ولی حق داریم این سؤال را از شما بپرسیم که اگر قرار به سخن گفتن ایشان نبود، چرا از یک صبح تا ظهر با شما جلسه داشتند و مگر می شود در جلسه ای که راجع به مبارزات انقلابی است، فردی مانند ایشان که از انقلابیون آن دوران بودند و دعوت از شما را تکلیف خود دانسته بودند و قرار جلسه گذاشته بودند، بیایند و از صبح تا ظهر گوشه ای بنشینند، بی آن که نه در تأیید حرف های آیت الله هاشمی (که با هم آمده بودند تا دعوت
تان کنند) حرفی بزنند و نه در تأیید سخنان شما مبنی بر حجت شرعی نداشتن؟! و بعد هم خداحافظی کنند و بروند؟!
3 - آیت الله مصباح در مقام پاسخ و انتقاد از آیت الله هاشمی می گوید: "کمکهای آقای
هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پولهایی که به آنها داد."
آیا از نظر حضرتعالی ، که مفتخر به لقب "آیت الله" هستید و سال ها درس اخلاق گفته اید، استفاده از تعبیر "منافقین" در متهم کردن آیت الله هاشمی امری اخلاقی و قابل دفاع شرعی در محضر خداوند است؟ کسانی که اندک اطلاعی از تاریخ انقلاب دارند می دانند که در بدو انقلاب ، سازمان مجاهدین خلق، از جمله گروه های اسلامی بود که در کنار مردم و روحانیت با رژیم شاه مبارزه می کرد و همه بزرگان انقلاب - از جمله آیت الله هاشمی - نیز به آنها و سایر مبارزان انقلابی کمک می کردند. بعدها وقتی کادر رهبری اولیه سازمان مجاهدین بازداشت شدند، جایگزینان آنها با تغییر در ایدئولوژی سازمان ، رسماً مشی مارکسیستی را برای خود برگزیدند و از این تاریخ به بعد راه آنها از مبارزان اسلامی مانند آیت الله بهشتی ، آیت الله خامنه ای ، آیت الله هاشمی و آیت الله طالقانی جدا شد.
با این اوصاف کسی که در آن فضای اختناق ، با به خطر انداختن جان و امنیت خود ، از اموال خود به انقلابیون کمک می کرده را متهم به "کمک به منافقین" کردن ، دور از انصاف است و ما حمل بر خطای لفظی می کنیم و امیدواریم که جدای از اختلافات سیاسی، اصلاح شود زیرا تاریخ نخواهد بخشید کسی که نقشی در انقلاب نداشت ولی یکی از بزرگانی که در راه انقلاب مبارزه ها کرد و زندان ها رفت و شکنجه ها شد را چنین متهم می کند!
الحق كه حرف حساب جواب نداره...
کلامت همان احترام بود.
مصباح بیچاره که از سوی هاشمیون هدف قرار گرفته خیلی ساده گفته که حرفهای آقای هاشمی راست نبوده است و بعد عصر ایران آمده و رطب و یابس بهم بافته که سابقه ات کو و ...
اصلا خود بنده خدا گفته من دخالتی در مبارزه نداشتم چون اینها دنبال حمایت از افراد منحرف العقیده بودند
و از حق هم نگذریم تیز بینی آقای مصباح کجا و حمایت از گروهی که وطن فروش ترین گروه جهان شدند کجا ؟
یه درصد فکر کنید حرف های آقای مصباح درست باشه
چرا فکر می کنید همش حرف های آقای هاشمی درسته ...
آمريكا بد قبول، ولي بد بودن آمريكا وقتي دست به مبارزه با داعش ميزنه بد بودن داعش رو نقض ميكنه؟
نميشه يه بد با يه بد ديگه درگير بشه؟
هميشه خوب و بد هستند كه با هم درگير ميشن؟
آمريكا با صدام درگير نشد؟ هر دو بد نبودند؟
مجاهدين خلق كه تازه اين سايت ميگه اون موقع هنوز بد نشده بود (و ما فرض ميكنيم اينطور نبوده و بد بوده اند) با شاه در گير بوده و جبهه امام خميني و يارانش هم با شاه درگير بوده اند... حضور مجاهدين در اين مبارزه به فرض بد بودن، بد بودن شاه رو نقض ميكنه كه آدم بگه نه چون اينطوريه من با شاه مبارزه نميكنم؟
خوب آقاي مصباح شما ميتونستي در قالب جبهه امام خميني و يارانش با شاه درگير بشي نه در قالب جبهه مجاهدين خلق
ایشان سابقه انقلابی داشته و نشریه انتقام بخشی از کارهای ایشان است.
آیه الله خامنه ای هم ایشان را ادامه دهنده راه شهید مطهری می دانند.
معنی حرفت اینه که تو اون جمع چها نفره فقط ایشون بصیرت داشت
ضمنا کلیت انقلاب و بنیانگذارش رو هم زیر سوال می بری چون اگه به خونه نشستن بود برای این و آن بود الان دیگه انقلابیدر کار نبود..
به خاطر دشمنی کورکورانه ات نسبت به آیت الله هاشمی رفسنجانی آتش جنهم رو برای خودت نخر
توجیه استاد مصباح به نظر من بسیار ضعیف است.
و من الله توفيق
بهترین عبارت همان بود که گفته شد کاتولیک تر از پاپ.!
ایشان فقط احمدی نژاد را شایسته دانستند و حمایت کردند و نتایجش را همه دیدند.!
جمعی که باشکوهترین جشن ها رو تا اون سالها گرفته بودن سال 57 هیچ جشنی نگرفتن. حرفها و عکسهای منتشر شده در اون مورد همه از قول عماد الدین باقی هست که جشن های سال 56 رو به دروغ به 57 نسبت داده. مردم هم که همه با تقوا...
من خودم به آقای هاشمی انتقادهای جدی دارم ولی فقط محض اطلاع حضرتعالی زمان یکی از عملیات ها بسیجی بودم قرار شد مقداری غذا برای ستاد ببرم . آقای هاشمی مستقیم چند روزی بود حضور داشت برای این که از بی خوابی چند روزه از پا در نیاد پاهاش رو گذاشته بود داخل آب سرد.
احتمالا همون موقع بعضی از دوستان امروز انقلاب مشغول شنا در استخرهای خصوصی بودند!
میشه حضرتعالی بفرمایید با چه ادله ای به این قاطعیت در خصوص آقای هاشمی نظر میدهید؟
البته چنانچه مختصری از سوابق خودتان هم بفرمایید تشکر میکنم.
حرف نگفته ی دلم در این سالها
اینکه گفتید آقای هاشمی هیچ نقشی در پیروزس انقلاب نداشت:
پس زندانهای که قبل از انقلاب ایشون کشیدندبرای چه بود؟؟
نکنه این مطلب رو هم آقای مصباح فرموده اند؟؟!!
اسم کامل این دانشگاه "شریف واقفیه" که نام یکی از مسئولین سازمان مجاهدین خلقه که قبل از روی کار اومدن رجوی از سران این سازمان بوده و راه سازمان دقیقا در جهت اسلامگرایان بوده ایشون شهید محسوب میشن !حال چنین کسانی چپی هستن؟
مقاله ی خوب و منطقی بود
بنده به عنوان یک خواننده از نویسنده ی این مقاله تشکر می کنم. چرا که علاوه بر منطق، ادب و احترام هم در کلمات ایشان مشاهده می شد.
با تشکر
لطفا پیاده شوید باهم بریم !!!!!!!!
از قدیم گفته اند یک طرفه پیش قاضی نرید، اما شما؟؟؟؟؟؟
انتشار مطلب یک طرفه و بدون جواب از جانب حضرت علامه مصباح ، بسیار زشت و خلاف قوانین چاپ و نشر اسلامی است.
برفرض صحت سخن شما، ملاک سنجش حال افراد است نه گذشته؟
(خواهش مندم این نظریه را همچون نظریه های قبل فیلتر نکنید)
مرد مومن اگر باخوندن این متن هنوز افکارت متنور نشده است از خدا برایت می ترسم و دعای آمرزش می کنم.
Where are you going?!
سوال اصلی مربوط به گذشته های دور ونزدیک آقای مصباح نیست، بلکه مربوط به تهمتی است که حضرت ایشان به آقای هاشمی زده اند در ارتباط با کمک به "منافقین" که برای خواننده این شائبه را بوجود می آورد که ایشان مثلا به خود مسعود رجوی کمک می کرده است.
ضمنا، مطلبی را که خواندید خلاف افراطی گری بود و نه خلاف قوانین چاپ و نشر. به جای توسل به خشونت بر علیه رسانه های آزاده، در فکر تنظیم جوابیه ای قاتع کننده باشید.
باشد که به راه راست هدایت شوید
جمع کن بساطت رو !
چطور جرات میکنی به یک روحانی عظیم الشان و بلند مرتبه تهمت بزنی.
وقتی توقیف شدی خواهی فهمید دنیا دست کیه..
فکر کردی کی هستی جرات داری دوباره بنویس ببین په بلایی سرت میارن
هر وقت تونستی یه متن انتقادی با حفظ احترام بنویسی مطمئن باش سوادت به جایی رسیده که بتونی اظهارنظر کنی.
ما با امریکا همکاری نمی کنیم ولی با داعش کاملا در جنگ هستیم این را همه می دانند.
لینک زیر رو هم بخونید:
http://rajanews.com/detail.asp?id=204081
توصیه ی من به شما که معلوم است اهل مطالعه و مطالبه هستید این است که همیشه با دید انتقادی بخوانید، بویژه آن مطالبی را که به نظراتتان خیلی نزدیک هستند.
هر كسي با يك سرچ ساده تو اينترنت ميتونه سابقه مبارزاتي علامه رو پيدا كنه
اين شبهات قديمي خيلي وقته جواب داده شده
بهتر بجاي اينكارا جواب سوالات متقن ايشون رو در مورد فساد و انحراف و آقازاده بازيهاي بزرگان رو بديد
و دیگر هیچ
:D
به گزارش «تابناک»، چالش میان آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله مصباح یزدی بر هیچکس پوشیده نیست و در سالهای اخیر هریک از ایشان در مقاطعی نقدهایی نسبت به سوابق یا عملکرد کنونی طرفین داشته اما هیچگاه این نقدها به تقابل گفتاری نیانجامیده بود، تا اینکه در روزهای اخیر، فضای تازهای میان این دو چهره پرسابقه انقلاب شکل گرفت.
پس از انتشار یکی از روایتهای خاص از دوران مبارزات پیش از انقلاب که صحنهای با حضور آیت الله هاشمی، آیت الله مصباح و آیت الله خامنهای را بدون ذکر نام از آیت الله مصباح اما با نشانی دقیق به تصویر میکشید توسط وب سایت آیت الله هاشمی، وب سایت آیت الله مصباح بخشی از گفت و گوی منتشر نشده وی با مرحوم عسگراولادی را منتشر کرد که روایتی دیگر از آن نشست مهم پیش از انقلاب بود و فضای مناظره گونهای در این زمینه ایجاد کرد.
حال پس از پاسخ آیت الله مصباح، در وب سایت آیتالله هاشمی، بخشهایی از سخنان امام خمینی (ره) منتشر شد که در آن خطاب به روحانیون پیش از انقلاب که در آن دوران از مبارزه گریزان بودند و حتی حرام میدانستند، با ادبیات بسیار سنگین نقد وارد شده که در میان سخنرانیهای امام خمینی چنین ادبیات تندی بسیار کمسابقه است و عصبانیت امام را از این جریان نشان میدهد. بازخوانی این نامه، میتواند سومین پرده از این چالش باشد اما آیا این چالش به پرده چالش خواهد رسید و پاسخی از سوی مقابل در پی خواهد داشت؟
آیت الله هاشمی و اتهام حرام کردن مبارزه با شاه به آیت الله مصباح
«کاتولیکتر از پاپ» عبارت کلیدی است که سید حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی خطاب به کسانی به کار بردهاند که حداقل در سخنان هاشمی اثبات شده، مصباح یزدی است. سید حسن خمینی این تعبیر را درباره کسانی به کار برد که اگرچه در ابتدا ساکت بودند، ولی «بعدا به سفره آماده رسیدند و شدیدا طرفدار امام شدند و هاشمی رفسنجانی نیز در دیدار با خانواده شهید قدوسی از کسانی سخن گفته است که اگرچه این روزها ادعای انقلابیگری دارند، چندسال قبل از پیروزی انقلاب به صراحت مبارزه با شاه را حرام اعلام کرده بودند.
در گزارشی که پایگاه اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی، از دیدار خانواده شهید قدوسی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آورده، آمده است:
هاشمی از خاطرات شیرین دوران مبارزه که میگوید. از خاطرات تلخش هم میگوید. جالب است که تلخ و شیرینش خاطراتش، هر دو از روحانیت است! خاطره شیرینش که از شهید قدوسی بود. خاطره تلخش امّا از روحانیت کم فروش است. نام شخصیتی را هم میبرد در مصداقش ـ که البته من نمینویسم! ـ شخصیتی که این روزها خیلی از اسلام و انقلاب میگوید. از امام میگوید. ولی در سال ۴۸ در اوج غربت امام گفت: من دیگر مبارزه نمیکنم. مبارزه حرام است!
میخواهم کار علمی و فرهنگی کنم. هاشمی میگوید از کم فروشی این آقا، کار بجایی رسید که رهبری ۱۰ سال ـ تا ابتدای انقلاب ـ با او قهر بودند. هاشمی میگوید اینها خون به دل امام کردند، شاید از همین روست که هاشمی عنوان علامه را فقط برای شخصیتی مثل آیت الله طباطبایی میبرد و بس. حذف عنوان آیت الله از سایت آقای سیستانی هم شاید بیارتباط با اعتراض به چنین اشخاصی نباشد. آقای دکتر روحانی چند روز قبل – در نکوهش بورسیههای غیرقانونی- گفته بود با تقلب که نمیشود استاد دانشگاه شد. امّا انگار اینها توانستهاند با تقلب، انقلابی شوند!.
هنوز در حال نوشتن این جملات بودم که آقای هاشمی خاطرهای هم در همین ارتباط تعریف میکند. خاطرهای از همراهی با آقای خامنهای برای مجاب کردن همین آقا برای ادامه مبارزه. موضوع خاطره هم مربوط به سال ۴۸ است. هاشمی میگوید دو نفری ـ به اتفاق آقای خامنه ای ـ صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام میدانم!، به جامعه مدرسین هم گفتهام، مبارزه با شاه حرام است (!)، آقای خامنهای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟
آن آقا در جواب گفته بود: مبارزهای که مجاهدین و چپیها در آن باشند، حرام است. آقای خامنهای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرفها خراب نکن! آقای هاشمی در ادامه میگوید رهبری از سال ۴۸ تا سال ۵۷ با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد. اینها را که میشنوم فکر میکنم آن روحانی جوان باید پاسخش را از لابلای همین خاطره آقای هاشمی گرفته باشد.
سومین پرده از چالش کلامی بیسابقه هاشمی و مصباح
آیت الله مصباح و اتهام کمک مالی به سازمان منافقین در پیش از انقلاب به هاشمی
بخش منتشره از گفتوگو منتشر نشده مصباح یزدی با مرحوم آقای عسگراولادی، که در 11/8/1390 انجام شده بود، به شرح زیر است؛ از اوایل انقلاب تاکنون، سلیقه بنده این بوده که در هیچ حزبی مشارکت نکنم. ارادت بنده به مرحوم آقای بهشتی و اظهار لطف ایشان به من، همکاریهای بنده با مرحوم آقای باهنر در خصوص جمعیتهای مؤتلفه و ارادت بیاندازه بنده به مقام معظم رهبری را همه میدانند. همه این دوستان در تأسیس حزب جمهوری اسلامی شریک بودند، اما سلیقه شخصی بنده، شرکت در آن حزب نبود.
البته من هیچگاه آن را تخطئه نمیکنم، اما میگویم: بنده آن کاری را میکنم که در پیشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم. پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف میآورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود.
آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از اینجا شروع کردند که: ما سالها با هم همکارهای فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی. امروز ما یک جبهه ضد امپریالیسم تشکیل دادیم و همه کسانی که با امپریالیسم و استعمار مخالفند باید برای پیروزی در این جبهه مشارکت کنند. ایشان در سخنهایشان روی جبهه ضدامپریالیسم بسیار تأکید کردند.
بنده به ایشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبهای هستم که دغدغهام اسلام است. اگر این یک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در این جبهه ضد امپریالیسم باید چه کار کنم؟ ایشان گفتند: مسأله شریعتی و شهید جاوید و... را باید کنار گذاشت. حتی ما با مارکسیستها باید اتحاد داشته باشیم! ما باید با تمام گروههایی که ضد امپریالیسم هستند از مارکسیستها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجفآبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم!
گفتم: مطرح کردن صالحی که دیگر معنا ندارد، ولی از من چه میخواهید و پیشنهادتان چیست، گفتند: بیا و با مجاهدین همکاری کن! گفتم: من آنها را نمیشناسم. چیزهایی درباره آنها شنیدهام، اما تا آنها را نشناسم همکاری نمیکنم. گفتند: ما میشناسیم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمیکنم. شما پیش خدا حجت دارید و کارتان را بکنید، اما من تا آنها را نشناسم، تأیید نمیکنم. گفتند: نماز شبشان ترک نمیشود، ماهیانه دوازده هزار تومان حقوق میگیرند و از این مقدار فقط پانصد تومانش را مصرف و بقیهاش را صرف مبارزه میکنند، چنینند و چنانند.
گفتم: همه اینها را که فرمودید درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نیست. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کار میکند، با او همکاری نمیکنم. از اول تا آخر این گفتوگو مقام معظم رهبری هم نشسته بودند و هیچ نمیگفتند و فقط صحبتهای آقای هاشمی بود و جوابهای بنده. پس از این گفتوگو آقای هاشمی با نارحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند.
بیان شد که سلیقه بنده اینگونه است و این در حالی بود که بسیاری از دوستان ما در آن جبهه به اصطلاح ضد استعماری شریک بودند. البته کمکهای آقای هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پولهایی که به آنها داد. در حال حاضر هم نمیگویم که آنها کار بدی کردند. شاید وظیفهشان در آن شرایط همان بود، اما من چون حجتی نداشتم، مشارکت نکردم. شاید من اشتباه کرده باشم، اما اگر اشتباه هم کردهام، خودم را معذور میدانم.
به هر حال، سلیقه من از ابتدا تا کنون این گونه بوده است. هر جا فهمیدم حرکتی برای اسلام ضرر دارد، با همه توان به میدان آمدم و ملاحظه هیچ چیز را نکردم که کسی خوشش یا بدش بیاید. وقتی نمیفهمیدم که چیزی برای اسلام مفید است، کمک نمیکردم. به دنبال پست و مقامی هم نبودم. اگر گاهی مسئولیت کوچکی هم عهدهدار شدم، تشخیص دادم که وظیفه شرعی است؛ وگرنه دنبال چیزی نبودم، نه حزبی و نه جمعیتی. به عنوان یک طلبه درس میخواندم، درس میدادم و اگر گاهی چیزی میگفتم، آنجایی بوده که فکر میکردم به اسلام ضربه میخورد.
آیت الله هاشمی و بازخوانی نامه تند امام خمینی پس از واکنش آیت الله مصباح
پس از این جدل، این بار وب سایت آیت الله هاشمی اقدام به انتشار گزیده بیانات تاریخی امام (ره) در منشور روحانیت کرده است. بر اساس نوشته وب سایت هاشمی: امام خمینی(ره) بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران در منشور تاریخی روحانیت ضمن بیان ناگفته هایی از دوران مبارزه و خون دلهای آن ایام، تاکید فرمودند: دیروز مقدس نماهاى بیشعور مى گفتند مبارزه با شاه حرام است و مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- مفید و راهگشا است، امروز یکمرتبه متدین شده اند و فریاد «وااسلاما» سر مى دهند!
در دوران مبارزه اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس نماها از میدان به در مى رفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمى توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى دهد و از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان- علیه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایى بودند که نمى شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود.
«ولایتى» هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى خورند!.
ما از همه روحانیون دفاع نمی کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عده اى با ژست مقدس مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویى وظیفه اى غیر از این ندارند، خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست.
به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، حتما کاسه اى زیر نیم کاسه داشت!. این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى شد.
دیروز مقدس نماهاى بیشعور مى گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند، تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفید و راهگشا مى دانستند، امروز فریاد «وااسلاما» سر مى دهند!.
روحانى نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى دانستند و سر به آستانه دربار مى ساییدند یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت ها می زنند.طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند.
ما که در عمق مسئله نبودیم فقط با دو نقل میتوان کسی را مورد نقد قرار داد؟؟؟
شرایط دقیق هم که برای ما روشن نیست
اینگونه خط گرفتن و نقد کردن اصولا صحیح نیست ، برای تقریب ذهن خوب است نه برای نقد
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=204170
حالا چون تو سایت آیت الله مصباح به مبارزات ایشون اشاره نشده شما باید نتیجه بگیری ایشون نقشی تو پیشبرد انقلاب و مبارزات مردم نداشتن؟
انقلابیون بسیاری از نقش موثر آیت الله مصباح در مبارزات قبل از انقلاب سخن گفتن (البته اگر شما اونها رو قبول داشته باشی. برای همین هم از اونها اسم نیاوردم، چون به طرفة العینی انقلابی گری اونها رو منکر میشی).
در مورد حضور مقام معظم رهبری هم باید گفت نقل خاطره از سوی آیت الله مصباح فقط دایر بر موضوع آقای هاشمی بوده و به علت حضور مقام معظم رهبری و عدم ورود معظم له به بحث میان آقایان مصباح و هاشمی در این خاطره اشاره نشده. پس درباره حضور آیت الله خامنه ای تا زمانی که خود حضرت آقا صحبتی نکردن یا آقای مصباح به این بخش از خاطره شون اشاره نفرمودن نباید پیش داوری کرد. نمی توان از حضور آیت الله خامنه ای در این ملاقات به این نتیجه رسید که حضرت آقا با آقای هاشمی موافق بودن و هم جهت با آقای هاشمی قصد ترغیب آیت الله مصباح رو از جریان مجاهدین داشتن.
درباره کلمه منافقین هم همون طور که اظهر من الشمسه باید گفت منظور آیت الله مصباح سازمان مجاهدین بوده که به علت استفاده تقریبا همگانی آحاد ملت از کلمه منافقین برای اعضای این سازمان آقای مصباح هم از این واژه استفاده کردن و گرنه همه میدونن مجاهدین بعد از انقلاب منافقین شدن نه قبل از انقلاب.
از نقد منصفانه شما تشکر می شود.
یه درصد فکر کنید حرف های آقای مصباح درست باشه
چرا فکر می کنید همش حرف های آقای هاشمی درسته ...
سایتی کاملا منطقی منصف و اعتدالی که شایسته تقدیر و نمونه بودن هستید.دست مریزاد خدا قوت.
مردم مصباح و جبهه پایداریش رو خوب میشناسند.
با این مقاله لبخند زیبا بر لب شهدا نقش بست.
با تشکر از بازدیدکنندگان
ممنون
اگر چنانچه همانطور که شما می گویید آقای هاشمی رفسنجانی به منافقین کمک می کرده ، پس به چه دلیل حضرت امام قبل از انقلاب (زمان مبارزه با رژیم شاه) و چه بعد از انقلاب تا آخر عمر با برکتشان ، از آقای هاشمی رفسنجانی به شدت حمایت می کردند ؟
همچنین چرا رهبری عزیزمان حضرت آیت الله خامنه ای نیز چه قبل از انقلاب (در زمان مبارزه) و چه بعد از انقلاب از آقای هاشمی حمایت کردند و فرمودند : " هیچ کس برای من هاشمی نمی شود " .. چرا؟
پس با این اوصاف باید گفت امام راحل و رهبری (که به همه مسائل اشراف و آگاهی کامل دارند) از شخصی حمایت کرده اند که به منافقین کمک کرده است !!!!
مطمئنا اگر چنین چیزی بود ، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب حمایت های حضرت امام و رهبری عزیز شامل حال آقای هاشمی رفسنجانی نمی شد.