خواندن کل اين متن بيشتر از 3 دقيقه زمان شما را نخواهد گرفت. پس لطفا بخوانيد .
١٨ سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در اين شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اينجا هر پروژهاى حداقل ٢ سال طول ميکشد تا نهايى شود، حتى اگر ايده ساده و واضحى باشد. اين قانون اينجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتايج فورى و آنى باشيم. و اين مشخصاً با حرکت کند سوئديها در تناقض است. آنها معمولاً تعداد زيادى جلسه برگزار ميکنند، بحث ميکنند، بحث ميکنند، بحث ميکنند و خيلى به آرامى کارى را پيش ميبرند. ولى در انتها، اين شيوه هميشه به نتايج بهترى ميانجامد.
در باره سوئد بهتر است بدانید::
1- سوئد در حدود 450000 کيلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 ميليون جمعيت دارد.
٣- استكهلم، پايتخت سوئد كه به پايتخت اسكانديناوي نيز مشهور است حدود 78000 نفر جمعيت دارد.
4- ولوو، اسکانيا، ساب، الکترولوکس و اريکسون برخى از شرکتهاى توليدى سوئد هستند.
اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برميداشت و به محل کار ميبرد. هوا کمى سرد بود و برفى. ما صبحها زود به کارخانه ميرسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک ميکرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار ميآمدند.
روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک ميکنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى اين که ما زود ميرسيم و وقت براى پيادهرفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر ميرسند و احتياج به جاى پارکى نزديکتر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نميکني؟
ميزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنيد.
اين روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). اين جنبش ميگويد که مردم بايد به آهستگى بخورند و بياشامند، وقت کافى براى چشيدن غذايشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سريع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار ميگيرد. غذاى آهسته پايه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بيزنس طرح شده و يک "اروپاى آهسته" ناميده شده است. اين جنبش اساساً حس شتاب و ديوانگي به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زير سوال ميبرد. نهضتى که کميّت را جايگزين کيفيت در همه شئون زندگى ما کرده است.
مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار ميکنند امّا از آمريکائيها و انگليسيها مولّدترند. آلمانيها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقليل دادهاند و مشاهده کردهاند که بهرهورى و قدرت توليدشان ٢٠درصد افزايش يافته است. اين گرايش به آهستگى و کندکردن جريان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمريکائيها را هم جلب کرده است.
البته اين گرايش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن يا بهرهورى کمتر نيست. بلکه به معنى انجام کارها با کيفيت، بهرهورى و کمال بيشتر، با توجه بيشتر به جزئيات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزشهاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بيشتر است.
به معنى چسبيدن به حال در مقابل آينده نامعلوم و تعريف نشده است. به معنى بها دادن به يکى از اساسيترين ارزشهاى انسانى يعنى ساده زندگى کردن است.
هدف جنبش آهستگى، محيطهاى کارى کم تنشتر، شادتر و مولّدترى است که در آن، انسانها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت ميبرند. اکنون زمان آن فرا رسيده است که توقف کنيم و درباره اين که چگونه شرکتها به توليد محصولاتى با کيفيت بهتر، در يک محيط آرامتر و بيشتاب و با بهرهورى بيشتر نياز دارند، فکر کنيم.
بسيارى از ما زندگى خود را به دويدن در پشت سر زمان ميگذرانيم امّا تنها هنگامى به آن ميرسيم که بر اثر سکته قلبى يا در يک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسيدن به سر قرارى، بميريم.
بسيارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آينده هستيم که زندگى خود در حال حاضر، يعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش ميکنيم.
همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختيار داريم. هيچکس بيشتر يا کمتر ندارد. تفاوت در اين است که هر يک از ما با زمانى که در اختيار داريم چکار ميکنيم. ما نياز داريم که هر لحظه را زندگى کنيم. به گفته جان لنون، خواننده معروف: زندگى آن چيزى است که براى تو اتفاق ميافتد، در حالى که تو سرگرم برنامهريزيهاى ديگرى هستى.
به شما به خاطر اين که تا پايان اين مطلب را خوانديد تبريک ميگوئيم. بسيارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها ميکنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!
این «به به» و «چه چه» کنندگان وطنی هم بهتر است سراغ منابع عالی دینی خودمان بروند و چشمشان به هر حرکت و قر و ادای غربیها، تنگ و گشاد نشود. اینقدر که در احوالات غربیها عمق و غور میکنیم، اگر در کتب تاریخ باستانی و اسلامی خودمان بگردیم، به دنباله روی از هر کج و راست شدن انسان خودشیفته غربی تحقیر نمیشویم.
عرق ملی و اسلامیتان کجا رفته؟!
من سه سال در ژاپن کار و زندگی کرده ام همین سادگی در رفتار و عدم شتاب بیهوده برای سبقت از دیگران انجا هم مشاهده میشود ایکاش روزی مسئولین ماهم این موارد را در دستور کار اموزشی خود قرار بدهند
ما هم یک همسایه داریم که به نظر می اید که سوئدي باشد درست مثل سویدی ها ماشینش را درست جلوی درب پارکینگ ما پارک می کند و غیروه .............
ومیگوید در اداره انها هر نفر فقط هفته ای 23 دقیقه کار سنمل کاری می کنند همین سویدیها باید خیلی بدوند تا مثل ما شوند
شاعر می گوید
بابا ما دیگه کی هستیم /
اساسا كشورهاي توسعه يافته آدم هاي توسعه دارد ما هم براي اينكه از اين فافله عقب نمانيم ظاهرمان را با كت و شلوار شيك آراسته مي كنيم بدون اينكه بعضي افكار چروكيده مان اطو بكشيم
از اینکه هنوز به این شکل به حقوق انسانی احترام گذاشته میشه،امیدوار شدم..
درود برشما
از اینکه در هزاره سوم هم انسانهای اینچونینی هستند،به خود امید وار میشوم.
بقول یکی از اساتید، پیاده سازی تئوریهای مدیریت بدون علم کامل نه تنها کمکی نمی کند بلکه بسیار خطرآفرین است!
شاید آلمانی ها که میانگین کارکرد مفید روزانه ایشان بیش از 6 ساعت است یا برای فرانسوی ها که میانگین کارکرد مفیدشان در روز بیش از 5 ساعت است و یا برای سوئدیها که کار تیمی برایشان آنقدر مهم است که حاضرند ماشینشان را در فاصله دورتری پارک کنند تا دیگر هم تیمی ها سریعتر به تیم بپیوندند، بتوانند از این نظریه نتیجه مثبت بگیرند. اما برای ما در ایران که در برخی از سازمانهایمان میزان زمان کار مفید را باید با واحد دقیقه بسنجیم، شاید نظریه "Slow Food" واحد را به ثانیه کاهش دهد!