تا به حال دیدهاید کسی بگوید من افراطیام؟ یا بگوید من آدم بیملاحظهای هستم؟ یا بگوید رانندگیام بد است؟
حسین انتظامی در خبرآنلاین در ادامه نوشت: ارسطو هر فضیلت را، بین دو رذیلت میداند که وضعیت افراطی و تفریطی آن هستند. مثلا یک سرطیف، تهور و بیباکی و ببخشید کلهخری است و سرطیف مقابل، ترس و جُبن است اما نقطه تعادلی، شجاعت است. یک سر طیف، افراط است و سر دیگر تفریط . کلام معصوم است که «الجاهل، مُفرِط او مُفرّط». اعتدال، وضعیت تعادلی و لاجرم فضیلت است. این را همه قبول دارند ولی مشکل آنجاست که هر کسی خود را همان نقطه تعادل میپندارد!
تاکنون دیدهاید بجز کسانی که به تازگی گواهینامه گرفتهاند کسی قبول کند که رانندگیاش بد است؟! ممکن است او از نظر ما بیمحابا و پرخطر رانندگی کند اما او خودش را معیار میداند و ما را دست و پا چلفتی و کُندران مینامد . از آنجا که همه چیز وضعیتی طیفی دارد کسانی نیز هستند که از نظر او بیمحابا و پرخطرند. طبیعی است همان آدمها از نظر ما کمتر از دیوانگان زنجیری نیستند!
در واقع، خود ما هم به آفت «خود مرکز پنداری» مبتلاییم زیرا وقتی او را بیمحابا خواندهایم، خود را محور عالم و حد وسط تلقی کردهایم و لذا فِرزتر از خود را بیمحابا و کندتر از خود را دست و پا چلفتی نامیدهایم.
در طیف، بسته به این که کجا را مرکز بدانیم، افراط و تفریط مشخص خواهد شد. وقتی ما آدمی را ترسو مینامیم ناشی از آن است که خود را ملاک شجاعت (تعادل) در نظر گرفتهایم و طبیعی است او را که نسبت به ما انحراف چپ دارد ترسو بخوانیم. حال اگر بعدا مختصات عوض شود و همان فرد هم مثل خود ما خودش را نقطه مرکزی و محور عالم تلقی کند طبیعی است ما که نسبت به آن نقطه، انحراف راست داریم از نظر او «کله شق» باشیم.
این روزها کسانی از «اعتدال» دم م زنند که موجب تعجب و بلکه مضحکه است. مصادیقی از اعتدال را هم بر میشمارند که از نظر داور منصف یا افکار عمومی یا رئیس جمهور منتخب (به عنوان نماد این گفتمان) سراپا افراطگری است و اساسا مردم از ترس همانها به اعتدال رای دادهاند. البته تا همین جای کار هم خیلی پیشرفت کردهایم که قبول کنیم «اعتدال» چیز خوبی است زیرا تا چند هفته پیش، اعتدال و پرهیز از افراطگری مساوی وطنفروشی و سازش و ضدیت با ارزشها و لامذهبی و بیغیرتی بود !
آقای دکتر روحانی با دو مشکل مواجه است . مشکل اول همین که گفته شد یعنی هر کسی خودش را ملاک «اعتدال» میداند و انتظار دارد چپ و راست نقطهای که او ایستاده است به ترتیب افراط وتفریط نامیده شود! و لذا به مبدع این گفتمان هم آدرس میدهد که بیا خودت را با من تطبیق بده!
اما مشکل دوم آقای روحانی در مواجهه با افراطیون است. افراطیون که بیکار نمینشینند. اساسا نان آنها در دعوا و افراطگری است. فلسفه وجودی، نیروی پیشران، شرط پایداری و شیوه رویش و زایش آنها شلوغکاری و شعار و تجارت عبارات و افشاگری خیابانی و زورگیری و رگ گردن است. اگر در خیابان، یک جاهل قمهکش جلوی شما را بگیرد چه میکنید؟ شما در مقابل نعرههای او ، نعره میزنید؟ در برابر قمه آخته او برق چاقوی ضامندار نشان میدهید یا ترجیح میدهید بدون تولید درگیری، ماجرا را فیصله دهید؟
مشکل دوم آقای دکتر روحانی همین جاست. او در مقابل بحرانهایی که برایش درست میکنند نمیتواند «مقابله به مثل» کند زیرا این شیوهها را قبول ندارد . واکنش او از جنس سخت نیست. واکنش نرم هم اگر چه مبنایی است اما به همان میزان بطئی و زمان بر است . خیلی وقتها هم زمان، متغیر تعیین کننده است و ممکن است به همین دلیل موفق شوند ضربهای کاری به او بزنند و او را ناکار و ناکارآمد کنند.