*کسانی از روزنامه ها اخراج می شوند.آنها صدای اعتراض شان را بلند می کنند.با مشکل معیشتی کنار می آیند و یا نمی آیند. تعدادی هم بدون عذاب وجدانی یا با ناراحتی جای این افراد را می گیرند. آنها می خواهند زنده بمانند.در این میان غم و اندوه متعلق به کسانی است که اخراج نمی شوند. بخاطر یک لقمه نان سکوت می کنند ٬در حالی که می دانند در حق دوستانشان جفا شده است.اگر چیزی بگویند معادله ای تغییر نمی کند و خودشان هم باید بروند در صف اخراج شدگان.آنها نه بر ای خود مرثیه می سرایند و نه کسی فهمشان می کند. می دانم روزگار سخت برایشان می گذارد.کسی به دادشان نمی رسد. آنها احساس تنهایی می کنند. تنهایی
* قرار است جشنواره مطبوعاتی برگزار شود . کسانی جایزه بگیرند.اما جای آنها که خوب می نویسند ولی خوب می نویسند کجاست.آنها باید آثار نوشته نشده شان را به دبیر خانه جشنواره ارسال کنند . اما این جشن روزنامه نگاران نیست . نمی شود بجای مراسم ترحیم و یاد بود جشن برگزار کرد. وقتی روزنامه ها کم تیراژند و گروه زیادی بیکارند . مگر آنکه جشن بی پناهی روزنامه نگاران گرفته شود.
* وبلاگ نویسان دارند جایگزین روزنامه ها می شود . این خبر خوب نیست . ولی هر روزنامه نگار بیکاری که مطلب خواندنی در وبلاگش می گذارد ٬ این حقیقت را جار می زند که بی عدالتی فضای مطبوعاتی را نشاندار کرده است . باید در مدت برگزاری جشنواره وبلاگ ها از درد و رنج روزنامه نگاران بنویسند.باید خاطرات تلخ را قلمی کرد تا همه بداننددر چه فضایی جشنواره مطبوعات برگزار می شود.در مقابل جشنواره باید سوگواری اخراج شدگان و اخراج نشدگان برپا کنیم ٬در کجا ٬ در همین وبلاگ مان
منبع:وبلاگ محمد اقازاده