عصرایران - پروفسور پروانه وثوق ، رئیس هیات امنای بیمارستان خیریه محک ، در حالی در 78 سالگی دار فانی را دواع گفت که نیم قرن ، در خدمت کودکان مبتلا به سرطان بود و بسیاری را از مرگ نجات داد.

او که دارای مدرک فوق تخصص خون و آنکولوژی کودکان بود ، برغم آن که امکان زندگی در خارج از کشور را داشت ، در ایران ماند تا کودکان ایرانی را از بیماری سرطان نجات دهد و فرشته نجات شان باشد.
زهرا دیانتی زاده، پرستار و دوست 41 ساله پروفسور وثوق که 30 سال در
بیمارستان کودکان و 11 سال در مطب پروفسور وثوق با وی همکاری داشته است، در
گفت و گو با
عصرایران با بیان اینکه پروفسور وثوق کاملا خیزخواهانه و بدون
دستمزد با "محک" همکاری می کرد، گفت: بارها این صحنه را در مطب ایشان شاهد
بودم که پشت سر مریض از اتاقش خارج می شد و یواشکی اشاره می کرد که حق ویزیت
پرداختی را پس بدهید.
وی سراسر سال های همکاری با پروفسور وثوق را پر از خاطره های تلخ و شیرین خواند و افزود: آقایی را به خاطر دارم که فرزندش را برای درمان بیماری سرطان از
شهرستان نزد پروفسور وثوق آورده بود، اما برای نوبت بعدی درمان مراجعه
نکرد. تا اینکه به خاطر وخیم شدن حال فرزندش دوباره نزد پروفسور آمد.
ایشان در ابتدا پدر کودک بیمار را به خاطر این تأخیر مؤاخذه کردند. پدر
کودک هم پاسخ داد: که من هشت فرزند دیگر هم دارم و یک کار و زندگی روستایی
که نمی توانم تعطیلش کنم و با این هزینه های رفت و آمد و اقامت در تهران
فقط به این فرزندم برسم. اگر بچه ام بمیرد، من می مانم و هشت بچه
دیگر، اما اگر گاوم بمیرد، همه مان از گرسنگی خواهیم مرد.
این پرستار ادامه داد: برای حل این مشکل پروفسور وثوق تمام هزینه های رفت و
آمد و اقامت این کودک را در تهران تقبل کرد و این در زمانی بود که هنوز
مؤسسه محک تأسیس نشده بود.
وی با اشاره به اینکه پرفسور وثوق هرگز ازدواج نکرد و بخشی از وقتش را نیز
صرف پرستاری خواهر بیمارش کرد، گفت: هر کدام از کودکان و نوجوانان بیمار که
پس از پایان دوره درمان و نجات از رنج بیماری به بالندگی می رسیدند و پس
از فارغ التحصیلی یا ازدواج و بچه دار شدن، با همسر و فرزند به دیدار
پرفسور وثوق می آمدند، گل از گل ایشان می شکفت و با افتخار و لذتی وصف
ناشدنی در چهره می گفت که یکی دیگر از فرزندانم را به سلامتی و سامان تحویل
جامعه دادم و به آغوش خانواده بازگرداندنم.
دیانتی زاده با بیان اینکه بزرگترین رنج دکتر وثوق، رنج کودکانی بود که زیر
بار سرطان دوام نمی آورند، افزود: پروفسور وثوق رابطه عمیقی با خدا داشت ، اهل تظاهر نبود و نماز و نیایش او هرگز ترک نمی شد.
وی در پایان گفت: در یک کلام" او پروانه ای بود که پر زد."
اي كاش مسئولين و دست اندر كاران كشور،بخصوص،صدا و سيما،قبل از مرگ ايشان و ديگر گوهران ناياب اين مرز و بوم، در تمام عرصه ها را به مردم معرفي نمايند.
اينان مايه افتخار يك كشور و يك ملت هستند.
روحت شاد،مادر ترزاي ايران.
روحش شاد
روحش شاد و اجرش با حضرت باریتعالی.
با خواندن متن خداي را شاهد ميگيرم اشك در ديدگانم جاري شد ،من توفيق زيارت اين عزيز بزرگوار رانداشته ام و نه تنها نديده ام بلكه حتي اسم ايشان را نشنيده ام ولي به خودم ميبالم و افتخار ميكنم كه در ايراني نفس ميكشم كه اينچنين شير زناني زيسته اند و افتخار ميكنم كه ايرانيم چون خانم پروفسور وثوق ايراني بود
خداي رحمتش كند
و روح پاكش شاد باشد
با افتخار تمام ميگويم دستان مهربانش را ميبوسم و نه دستان كه خاك كف قدوم مباركش را سرمه ي ديدگانم ميكنم چرا كه او فرشته اي بود در لباس انسان
كاش تهران بودم و كاش ميتوانستم لااقل در مراسم تشييع پيكر مطهرش شركت ميكردم
خداي رحمتت كند
چه انسان بزرگی بوده
وقتی پیام درگذشتش رو دیدم اشک از چشمانم جاری شد
من سالیان دور بیمار دکتر وثوق بودم و الان نزدیک به سی سال دارم ، فوق لیسانس برق دارم و مشغولم...همه چیزم رو مدیون خدا،ائمه ،زحمات پدر و مادر و فرشته هایی همچون دکتر وثوق هستم...من هم از شهرستان برای درمان به بیمارستان حضرت علی اصغر میرفتم و چند باری دکتر وثوق رو ملاقات کردم ، وقتی همه پرسنل بیمارستان به تکاپوی مضاعف میافتادند پدرم می خندید و میگفت :فکر کنم خانوم دکتر بد اخلاقه داره میاد(آخه چند بار به خاطر اینکه از شهرستان میامدیم و دیر و زود میشد و برنامه درمان رو رعایت نمیکردیم با پدرم حسابی برخورد کرده بود)روحش شاد
درسی برای من وتو!
كاش من مرده بودم به جاي اين فرشته خدا رو زمين .
بهشت مباركت باشه
روحش شاد
روحش شاد
روحش شاد
ایکاش مسئولین نیز مانند ایشان بفکر مردم بودند
يادش گرامي باد
ولی او فرشته نجات شد
روحش شاد