" هنر عبارتست از دميدن روح تعهد در انسانها" امام خميني (ره)
آنطور كه شنيده ها حاكي است فيلم "چمران" به كارگرداني ابراهيم حاتمي كيا به بخش مسابقه سي و يكمين جشنواره فيلم فجر نمي رسد. البته مهم نيست كه اين فيلم به جشنواره ميرسد يا خير،مهم ورود مجدد حاتمي كياي عزيز (پس از چندسال غيبت) به حال و هواي فيلم هاي دهه شصت و هفتاد با رويكرد جنگ و دفاع مقدس است. به همين بهانه چند شبي بود كه مروري بر آثار اكران شده از اين كارگردان توانا و متعهد داشتم و از ميان آنها فيلم "ديده بان" (محصول 1367) برايم بسيار جذاب بود، فيلمي روان، دوست داشتني، عاطفي و بدور از ريا و حقه و تزوير كه با فيلم هاي رايج هاليوودي بغايت تفاوت ماهوي دارد و به قول شهيد بزرگوار سيد مرتضي آويني "فيلمي بود با همان صفا و صميميت جبهه هاي جنگ كه از قالب و تكنيك عبور كرده" و با قالب تازه، حرفهاي تازه اي به مخاطبين خود ارايه مي كند؛
اين فيلم آنقدر زيبا و جذاب است كه مايلم مطالب آن را باهم از زبان سيدمرتضي آويني بازخواني كنيم
شهيد آويني مي گويد:" مهم ترين خصوصيتي كه فيلم "ديده بان" به آن دست يافته "عدم تكلف و تصنع" است و در سينماي معهود ما اين دستاوردي بسيار عظيم است ... بايد فيلم از تكلف و تصنع دور شود و صداقت پيدا كند ... صداقت. از لحاظ تاثير فطري و اخلاقي بر مخاطب، مهم ترين جز هنر و تبليغات متعهد است."
تحليلي كه سيدمرتضي آويني در مورد "ديده بان" و "مهاجر" ارايه مي دهد متاسفانه در دنياي امروز رنگ باخته و كمتر شاهد آن هستيم و به قول طرفداران "مكتب فرانكفورت" كه ميان "عقلانيت صوري و ابزاري" و "عقلانيت فرهنگي(ذاتي)" تفاوت قائلند، معتقدند كه عقلانيت صوري مبتني بر خرد تكنولوژيك است و هدفش خدمت به نيروهاي سلطه گر، و نه رها ساختن مردم از بند تسلط؛ اما عقلانيت فرهنگي؛ بكاربردن ابزار و وسايل تكنولوژيكي را مستلزم ارزيابي بر حسب ارزشهاي انساني، عدالت، صلح و شادماني مي داند.
سيد مرتضي مي گويد " درفيلم هاي حاتمي كيا همه چيز زنده است. في المثل به ياد آوريد خمپاره ها را (چه در ديده بان و چه در مهاجر) كه زنده اند، بي حساب و كتاب نمي آيند و به قول خود حاتمي كيا، انفجارها «نقش» بازي مي كنند و يا رابطه محمود با ني اش، رابطه انسان با يك وسيله بي جان نيست، رابطه غريب دورمانده اي است كه با همدم خويش راز مي گويد... حاتمي كيا با روح اشياء سروكاردارد نه با جسم آنها ..." مثلاً در فيلم "مهاجر" رزمنده اي را مي بينيم كه با هواپيماي پهباد (بدون سرنشين) ارتباط معنوي برقرار مي كند و زماني كه اسد (رزمنده نقش اول فيلم) پلاكهاي شهدا را به گردن پهباد مي اندازد و به پرواز در مي آورد، در اثر برخورد و صداي زيباي پلاكها با بدنه ي پهباد در آسمان به رقص در مي آيند و شهيد آويني مي گويد:" و اينچنين، حاتمي كيا به پهباد جان مي بخشد و از آن "مهاجر" ي خلق مي كند جاودان، به جاودانگي "هجرت" ... در تفكر حاتمي كيا نه تنها انسان ها مسيطر ابزار تكنولوژي نيستند. بلكه اين "وسيله" است كه جان دارد." حاتمي كيا در مورد فيلم ديده بان مي گويد : "فيلم ديده بان براساس بخشهايي از زندگي شهيد عارفي ساخته شد كه فقط آنرا شنيده بودم ، شهيد يكه تاز نيز پدرش راننده فرودگاه و منبعي براي الهام بود."
هرچند نگارنده به خاطر حضور در زندان هاي بعثي عراق (1369-1361) توفيق ديدن اين فيلم را برروي پرده نقره اي سينما نداشته، اما با ديدن آن و گونه هايي از اين دست در سينماي خانگي به ضرس قاطع مي گويد كه فيلم "ديده بان" موج جديدي در سينماي ايران و خصوصاً سينماي دفاع مقدس از نگاه فيلم سازان و تماشاگران ايجاد كرده است. زيرا اين فيلم تصويري واقعي، لطيف و بدون حاشيه از جنگ را به نمايش مي گذارد. شهيد آويني بيان مي كند "فضاي صادقانه فيلم هاي "ديده بان" "انسان و اسلحه"(محصول 1367) و"عبور" (محصول 1367) يك عامل معنوي است كه ديگر عوامل را تحت الشعاع مي گيرد و حتي ضعف هاي فيلم و اشتباهات آن را مي پوشاند. اين فضاي صادقانه چگونه و با چه اسبابي در فيلم ها ظهور يافته است؟ در جواب به اين سئوال چه بايد گفت؟ بازيهاي بي تكلف و دور از تصنع؟ داستان بسيار خوب؟ فضاهاي مشابه جبهه؟ ديالوگ هاي صميمي و منطبق بر واقعيت؟ شخصيت فردي هنرپيشه ها؟ ... جواب نهايي، هيچ يك از اينها نيست، اگرچه فيلم هاي مذكور به تفاوت مراتب از اين خصوصيات برخوردار بوده اند (اما) صداقتي كه در اين فيلم ظهور يافته است نازله ارواح صادق سازندگان آنهاست و بنابراين هيچ يك از اجزاي فيلم ها را نمي توان پيدا كرد كه از اين صداقت بي بهره باشد ... "
نگارنده معتقد است فيلم هايي اين چناني به دليل نوع نگاه معصومانه خالق اثر به موضوع داستان و ضربآهنگ هاي روان و منطقي، پيامي ارزشي، فطري و انساني را به مخاطب مي دهد و صادقانه بيننده را به حقيقتي رهنمون مي سازد كه مولود آن دميدن روح تعهد در كالبد جامعه و "انسان بماهو انسان" است.
بعبارت ديگر فيلم هاي "ديده بان" "مهاجر"(محصول 1368) و اين آخري ها فيلم "روزهاي زندگي" (محصول 1390) ساخته پرويز شيخ طادي ما را در گذشته جا نمي گذارد، چرا كه آدمي را به كشف گوهر وجودي خويش هدايت مي كند و به همين خاطر فراتر از زمان و ابدي هستند. جامعه شناسان رسانه و ارتباطات جمعي معتقدند كه تاثيرگذاري طولاني مدت و مستمر، يكي از ويژگيهاي فيلم هاي خوش ساخت است كه (هم به لحاظ بعد مثبت و هم بعد منفي) ممكن است ده ها سال براي مخاطبين جذابيت داشته باشد و تاثيرات آن بر روح و افكار شخص حاكم شود.
با اين توصيف واقعاً كدام سينماگر حرفه اي و بيننده منصفي وجود دارد كه خاطره خوش و بياد ماندني فيلم "بچه هاي آسمان" ساخته مجيدمجيدي (محصول 1375) را فراموش كرده باشد]بياد آوريد سكانس مربوط به مسابقه دوندگي بچه ها و نفس زدنهاي پراضطراب پسرك خردسال را كه نمي خواهد نفراول مسابقه باشد تا بعنوان نفرسوم، برنده كفش كتاني شود. واقعاً اين صحنه و تصاوير دويدن پسر مضطرب و خواهرش و كفش كتاني كه بصورت مونتاژ موازي انجام مي شود بيادماندني و تاثيرگذار است[ و يا فيلم "يك حبه قند" و "زيرنورماه"به كارگراني رضا ميركريمي (محصول 1379 و 1389) و همين طور سريال قشنگ و زيباي "قصه هاي مجيد" به كارگرداني كيومرث پوراحمد و نقش آفريني جذاب مهدي باقربيگي (درنقش مجيد) و به نويسندگي نويسنده اي توانا يعني هوشنگ مرادي كرماني. همچنين مي توان از نمونه فيلم هاي خارجي به فيلم "گلادياتور" ساخته ريدلي اسكات (محصول سال 2000) اشاره كرد، انصافاً اين فيلم حماسي (صرف نظر از درون مايه سياسي آن) با تمام اجزاء و عناصر دراماي آن دست بدست هم مي دهند تا به ببيننده حس غيرت، شجاعت، وفا و فداكاري در راه ميهن را تزريق نمايند، البته تاثير پرسوناژ اصلي فيلم يعني "راسل كرو" و بازي اعجاب انگيز و معصومانه او ، اين فيلم را ماندگار كرده است.
سيد مرتضي مي گويد:" هنرمند آينه اي است كه اگر صيقلي نباشد، صورت زيباي حقيقت را مشوه و كج و معوج مي نمايد ... تاريخ سينما، تاريخ تكامل تكنيك سينما در جهت ايجاد "تفنن بيشتر" است و اصلاً آنچه كه باعث شده تا سينما به سلطنت و محبوبيت امروز خويش در سراسرجهان دست يابد همين هويت تفنني و اعجاب انگيز آن است، بنابراين فيلمساز متعهد مسلمان پيش از هرچيز بايد به تكنيك متناسب با پيام خويش دست پيدا كند و آنگاه رفته رفته ذائقه تماشاگران را در جهت قبول حق تغيير دهد.. (بنابراين) ما مخالف تفنن نيستيم، بلكه معتقديم كه هنر نبايد در خدمت تفنن باشد و اگر باشد، هنر نيست ... و نه اينكه مردم به تفنن نيازي نداشته باشند، اما مقصد هنر اين نيست ..."
البته نكته اي در اين بخش حائز اهميت است كه لازم است بيان شود؛ بعد از ديدن فيلم ديده بان با يك استفهام و پرسش مواجه شدم كه اساساً چرا بعد از گذشت بيش از دو دهه (از زمان اكران ديده بان) هر چه جلوتر آمدهايم، به جز اندكي از فيلم ها كه اثر ماندگاري آنها بيشتر است و رابطه معقولانه و مؤمنانه با مخاطب برقرار مي كند. ساير فيلم ها به جز رنگ و لعاب چيزي در ذهن مخاطب باقي نمي گذارد . بعبارت ديگر فيلم هايي كه مي خواهند حرفي براي گفتن داشته باشند به قول سيد مرتضي "بويي از حقيقت انقلاب اسلامي و معتقدات ما ندارد؟"
نگارنده قصد ناسپاسي نسبت به زحماتي كه تاكنون در حوزه فرهنگ و به خصوص در حوزه هنر هفتم توسط دل سوزان و فرهنگ دوستان واقعي صورت گرفته و محصولات خوبي ارايه گرديده ، ندارد و چنانچه به فيلمي اشاره مي شود به هيچ وجه ناديده گرفتن زحمات آنان نسبت به ساير توليداتشان نيست، لكن سخن ما بيشتر متوجه مسئولين كلان فرهنگي و هنري كشور است كه با حمايت و صرف هزينه هاي گزاف نتوانسته اند گره اي از مشكلات اساسي مردم كه مبتلا به جامعه است بازكنند ولواين توليدات درقالب طنز مثل" ورود آقايان ممنوع" و يا ژانراجتماعي مانند" يك عاشقانه ساده" "زندگي خصوصي" "گشت ارشاد" و ... باشد. و حال آنكه باتوجه به رشد عقلانيت ديني، اجتماعي و سياسي مردم ، مي توان در قالب هاي مختلف آثاري ارائه كرد كه به ارتقاء هرچه بيشتر سطح اخلاق و فرهنگ عمومي چه در زمينه امور ديني و يا اجتماعي كمك نمود. با اين تعريف واقعاً فيلم "محاكمه در خيابان" (محصول 1387) وفيلم "هيچ"( محصول 1388) و اساساً فيلم هايي از اين دست،به چه نسبت توانسته اند تغييري در رفتار و آداب اجتماعي و ديني ما بعنوان مسلمان آنهم از نوع شيعه كه پرچم دار يك حركت نوين در جهان كنوني است و به قول مقام معظم رهبري "در يك پيچ تاريخي قرار داريم" ايجاد نمايند ؟
متاسفانه بعضاً فيلم هاي باصطلاح "فاخر" هم به جز چندتايي مثل فيلم "طلا و مس" به كارگرداني همايون اسعديان (محصول 1388) كه تاكنون ارايه گرديده مابقي چنگي به دل مخاطب سينما نمي زند و تاسف بارتر از آن بعضي از فيلم هاي روشنفكر مآبانه و باصطلاح "انتلكتوئل" (intelletuel) است كه نه تنها رنگ و بوي مباني ديني و انقلابي و ارزشهاي اسلامي و انساني ندارد، و از داشتن جرات و جسارت بيان حقيقت زيباي انقلاب شكوهمند اسلامي، عاري هستند بلكه، در پي اثبات و القاء ارزشهاي پوسيده و كهنه شده حاكم بر فرهنگ غرب هستند كه ماهيتاً با ذات نظام اسلامي و فرهنگ ايران و ايراني تفاوت هاي اساسي دارد. حداقل انتظاري كه از اين نوع فيلم هاي به اصطلاح روشنفكري مي رود اين است كه بتوانند پيام آور صلح و دوستي و منادي ايمان و وحدت اجتماعي باشند نه اينكه با مفاهيم پوچ فلسفي ويا فانتزي و اجتماعي و بدردنخور ، ذهن بيننده را مشوه و دچار تشكيك عقيده نمايند.
بعنوان نمونه اگر در گذشته اجازه ساخت فيلمهاي پوچ و بي خاصيتي مثل" نوبت عاشقي"، "هامون"،" پري" و "سينما سينماست" و ... داده مي شد، در شرايط حاضر كه دولت مدعي اصولگرايي است چرا بايد فيلمهايي مثل "آلزايمر" (1389) و اين آخريها "بي خود و بي جهت" (محصول 1390) (كه مورد اخيرموفقيت نسبياش را بيشتر مديون بازيگران حرفه اي است تا موضوع طنز اجتماعي آن) و ... داده شود. متاسفانه ساخت بعضي از آنها با بودجه هاي كلان و بعضاً ميلياردي (شايد هم از بودجه دولتي واز كيسه مردم) توليد مي شود!! اساساً اين نوع فيلم ها چه مشكلي را توانسته اند از روي دوش مردم بردارند.بر فرض مثال، اگر از آمار جرم و جنايت و رانت و رانت خواري (خصوصاً رانت دولتي) و خيانت در امانت (مثل اختلاس سه هزار ميلياردي) كه متاسفانه چنانچه تدبيري انديشه نشود و در جامعهي رو به تزايد، اغماض و چشم پوشي نماييم. واقعاً سازندگان اين نوع فيلم ها (از ديدگاه نگارنده عوام فريبانه و پوپوليستي) اگر به زبان آمار و ارقام مدعي اند، تا چه اندازه توانسته اند از يك معضل فراگير در جامعه مثل "دروغ و دروغ گويي" جلوگيري نمايند و مي دانيم كه براساس آيات و روايات متعدد، سرمنشاء بسياري از آسيب هاي اجتماعي و خانوادگي همين دروغ است. معضلي كه يكي از مسئولين تراز اول كشور يعني حجت الاسلام مصطفي پورمحمدي رئيس سازمان بازرسي كل كشور معتقد است كه " دروغ گويي در جامعه نهادينه شده و متاسفانه در بين مسئولين دولتي اين موضوع بيشتر رايج است" (نقل به مضمون)
شهيد آويني مي گويد:" تنها كساني آثارشان را، حرف ها و نوشته ها و فيلم هايشان را در هاله اي از ابهام مي پيچند كه مي خواهند ناداني خود را پنهان كنند. دانايي و تظاهر به دانايي هر دو در نظر عوام الناس پيچيده و بغرنج جلوه مي كنند، اما فقط در نظر عوام و در اينجا متظاهران به روشنفكري از مردم،عامي ترند، چرا كه مردم با خودشان رودربايستي ندارند و از پيچيدگي و پيچيده نمايي گريزانند، اما متظاهران چنين نيستند. و بدترين متظاهران، آنانند كه امر بر خودشان نيز مشتبه شده است ..."
واقعاً مشكل كجاست كه بعضي ها اينگونه دچار تشكيك و دوگانگي در رفتار و گفتار شده اند؟ آيا مشكلات متوجه متوليان و مسئولين حوزه فرهنگ و هنر كشور است كه خداي نكرده بدليل نداشتن شأنيت واقعي در اين جايگاه، چنين به وادادگي فرهنگي افتاده اند؟ و يا جبر و اقتضائات زماني آنان را مرعوب و مجبور ساخته تا اينگونه از سر استيصال تن به اين نوع حمايت هاي منفعلانه دهند؟ و شايد هم به خاطر وجود دلارهاي نفتي است كه موجد پديده اي نامبارك به نام رانت و پارتي بازي و قشر سالاري و رفيق سالاري مي شود تا مصادر فرهنگي و هنري (نه در تمامي ابعاد) به دست نااهلانش بيفتد و طلايه داران واقعي و انديشمندان واقعي فرهنگ در محاق قرار گرفته و گوشه نشين شوند؟
وآيا در حوزه هنرهفتم مشكل معدود تهيه كنندگان است كه با نفوذ در ساحت دولت، قادرند براحتي و با يك اشارتي مجوز ساخت هرنوع فيلمي را بگيرند و يا تنها مشكل، وجود تعداد انگشت شمار از فيلم سازاني است كه اساساً به تاريخ و فرهنگ اين مرز و بوم اعتقادي نداشته و با نگاه به پرديس غرب و جزيره اوهام خويش، فقط به گيشه و فتح جشنواره هاي خارجي مي انديشند؟ آيا اين "پيچ تاريخي" در حوزه فرهنگ با اين رويه كنوني به چاه "ويل" نخواهد انجاميد. بعبارت ديگر ادامه اين روند "ارتجاع" به معناي واقعي كلمه نيست؟! شايد جشنواره هايي به مانند "جشنواره عمار" ضمن آنكه واكنشي نسبت به اين مسير نامطلوب است، در عين حال طليعه اي است براي گذاشتن سنگ بناي جديد در اين حوزه. البته ناگفته نماند كه دبير جشنواره امسال فيلم فجر در ديدار با آيت اله سبحاني مدعي شده است كه " بنا را بر اين گذاشته ايم كه آثار بيش از پيش رنگ و بوي انقلابي بگيرند و دغدغه هاي مردم را در قاب سينما به نمايش بگذارند كه در اين زمينه آثار بسيار خوبي در جشنواره امسال حضور دارد."
نگارنده آرزو مي كند و مردم هم اميدوارند تا اين اتفاق مبارك بيفتد و حداقل انتظار ما اين است كه كانديداي رياست جمهوري آينده، استراتژي و جهت قطب نماي خود را شفاف و اصولي براي مردم اعلام نمايد. البته صدا و سيماي (خصوصاً سيما) جمهوري اسلامي هم از اين امر مستثني نيست، متاسفانه سيماي جمهوري اسلامي كه به فرمايش حضرت امام (ره) بايد دانشگاه (علم، اخلاق ، اميد و آگاهي) باشد، از گزند روزگار در امان نمانده و به بهانه رقابت با ماهواره هاي خارجي قافيه را باخته و بعضاً دچار نوعي آفت زدگي و آشفتگي فرهنگي در قالب ساخت فيلمها و سريال هاي بي محتوا شده است كه اگر اينگونه قابهاي بصري و ديالوگ هاي تكراري و نخ نما شده ي بي خاصيت به درد دنياي مان نخورد قطعاً به درد آخرت مان هم نخواهد خورد! (نمونه اخير سريال "يلدا" بود كه سازندگان آن ناخواسته !! در دامي افتادند كه محتواي سريال حاصلي جز هدم و ايجاد تشكيك و ايهام و ابهام در باورهاي پاك عزاداران حسيني نداشت) وهمانطوركه گفته شد اين مسئله به هيچ وجه ناديده انگاشتن زحمات و تلاش هاي بي وقفه دست اندركاران و بطور كلي مجموعه عوامل صدا و سيما و برنامه هاي خوش ساختي كه تاكنون بوده ، نمي باشد( انشاءالله در فرصتي مناسب به تفصيل بيان خواهم نمود.)
معتقدم كه در شرايط كنوني، جامعه ما بيشتر نيازمند محصولات فرهنگي – اخلاقي است تا مسايل فلسفي و عرفاني و حتي سياسي. ما به فيلم هاي اخلاق مدار با رويكرد اجتماعي و حتي "سينماي مبارزه" مانند فيلم "چمران" محتاجيم. از اين منظر بر مسئولين امر لازم است شك و دوئيت را كنار گذاشته و با پشتوانه چند هزار ساله تاريخي و تجربه سي و چهار ساله انقلاب اسلامي، شكوه و عظمت ايران اسلامي را به رخ جهانيان كشند.
شهيد بزرگوار آويني مي گويد:" در جهان امروز كسي جز ما حرفي براي گفتن ندارد و اين شجره نورسته مبارك انقلاب، تنها نهال سبزي است كه در اين برهوت خشك و تشنه روييده است. اين عصر جاهلي از همه آن اعصار جاهلي ديگر در تمامي قرون پليدتر است و شيطاني تر، عاد و ثمود و فراعنه، اشرافيت و نژاد پرستي يونان و روم باستان ، بربريت مغولها و ... همه همه در اين دوران جمع آمده اند. اما با نقاب هاي موجه آدابداني و تكنولوژي و رفاه و حقوق بشر و ... و الفاظي تهي از معنا از همين نوع ...
امانكته پاياني؛
اجازه دهيد آخرين بخش مطلبم را آنگونه كه سيد مرتضي به حاتمي كيا خطاب مي كند بيان كنم.
اما تو "ابراهيم جان" بسيجي و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسيجي ها فيلم مساز و هرگاه خسته شدي، اين شعرگونه را كه يك جانباز برايت نوشته است بخوان:
" اي بلبل عاشق، جز براي گل ها مخوان
دست دعاي دلسوختگان
آن همه بلند است كه تا آسمان هفتم مي رسد
اي بلبل عاشق، جز براي شقايق ها مخوان"