منبع: middleeast-armscontrol
مترجم :مریم جعفری
عصرایران - وقتی در مسیر هوایی واشنگتن به بیرمنگام در حال خواندن کتاب "کری کارتچنر" به نام «آغاز مذاکرات» بودم، موضوعی برای مصاحبه به ذهنم خطور کرد.

کارتچنر به این مسئله پرداخته است که چطور ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوری درک متفاوتی از "ثبات استراتژیک" داشتند و روشهای متفاوتی را برای کنترل تسلیحات هستهای در نظر میگرفتند.
به همین دلیل با "استفان والت" یکی از اساتید دانشگاه "هاروارد" درباره این مسئله و امنیت در خاورمیانه گفتوگو کردم.
آقای والت یکی از اساتید رشته روابط بین الملل است که سردبیری هفته نامه و نشریات معروفی مانند فارین پالسی را نیز برعهده دارد.
اگرچه آمریکا و شوروی در ابتدا درک متفاوتی از "ثبات استراتژیک" داشتند، اما آنان بعدها به نوعی از درک مشترک رسیدند.
اینک ، موضوع خاورمیانه مطرح است که تعریف این موضوع در خاورمیانه به دلیل ماهیت متفاوت دولتها بسیار مشکل است.برای حل این مسئله از کجا باید آغاز کرد؟ثبات در سطح انرژی هستهای به سادگی قابل درک است. این مسئله بدین معناست که نباید انگیزه یا مشوقی برای نخستین حمله هستهای وجود داشته باشد.
این تعریف شامل خاورمیانه نیز میشود. اگر بخواهیم آرمان گرایانه نگاه کنیم، دولتهای منطقهای باید فضایی سیاسی را به وجود آورند که انگیزهای برای استفاده تسلیحات هستهای وجود نداشته باشد.
در حال حاضر، کشورهای خاورمیانه برای مقابله با خطرات موجود، وسوسه میشوند تا به تکنولوژی هستهای دست یابند. دقیقا به همین دلیل، اسرائیل بمب هستهای دارد و دولتهای دیگری مانند ایران، عراق، لیبی و سوریه نیز به چنین اقداماتی اعتراض میکنند و خواهان گام برداشتن در این مسیر هستند.
پس باید گفت که هرچقدر محیطهای ناآرام منطقهای گسترش یابد، ارائه تعریف درستی از کنترل هستهای نیز دشوارتر میشود.
عدم توازن در نوع تسلیحات، اکنون به چالش بزرگی برای کنترل تجهیزات هستهای تبدیل شده است. این عدم توازن در خاورمیانه نیز وجود دارد.
اکنون به غیر از کشمکشهای سیاسی، دلایل کافی دیگری برای عدم کنترل تسلیحات هستهای در منطقه وجود دارد. آیا سیاستهای کنونی و استراتژیهای اطلاعاتی میتواند با این چالشها مقابله کند؟عدم توازن در تواناییها میتواند مانع بزرگی در این مسیر باشد اما این بدان معنی نیست که این مسئله اجازه نمیدهد قراردادهای معنادار که امنیت تمامی گروهها را در بر بگیرد، منعقد شود. فاصله زیادی بین ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای جهان بر سر تسلیحات هستهای وجود داشت اما این موضوع مانع مذاکره بر سر پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای یا دیگر قراردادهای مهم در زمینه کنترل تجهیزات هستهای در جهان نشد.
حمله یا دفاع ؟ کدام یک از این دو برای کشورهای خاورمیانه مزیت دارد؟

به طور کلی باید بگویم، دفاع. جنگهای در گذشته در سالهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲ به وقوع پیوسته است. به عنوان مثال، مصر در اکتبر سال ۱۹۷۳ جنگی با اهداف محدود را آغاز کرد. اما پشت هیچ یک از این نبردها، تصمیم استراتژیکی وجود نداشت. در حقیقت این جنگها حذف بازیگران اصلی را به دنبال نداشت و یا پایانی برای رقابتهای منطقهای رقم نزد.
به طور یکسان، جنگهای مانند جنگ ایران و عراق طولانی، خونین و بینتیجه بود و بیشتر بر قدرت دفاعی متمرکز شده بود. حتی جنگهای علیه عراق در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ میلادی به خوبی نشانگر قدرت محدود نظامی بود؛ ایالات متحده، میدان نبرد را در هم کوبید اما نتوانست به اهدافش در بطن جامعه عراق برسد.
همچنین جنگ اسرائیل در لبنان بعد از سال ۱۹۸۲ و جنگ تابستانی با حزب الله در سال ۲۰۰۶.
پس میتوانم اینطور نتیجه گیری کنم که دولتها در خاورمیانه میتوانند خسارات زیادی را به یکدیگر وارد کنند اما برای همگی آنان غیرممکن است که به پیروزیهای سریع و ارزان دست یابند.
آیا ایالات متحده باید به نقش خود در تقویت امنیت منطقهای و کنترل تسلیحات در خاورمیانه ادامه دهد؟واشنگتن پتانسیلهای نفوذی زیادی دارد اما قادر نیست که از آنان به طور موثر استفاده کند.
به عنوان مثال در طول سه سال گذشته، دولت آمریکا مکررا اعلام کرده است که از طرح تشکیل دو دولت حمایت میکند؛ اما واشنگتن از هیچ یک از این عوامل برای فشار بر اسرائیل و فلسطین به منظور پذیرش توافق نامه استفاده نکرد و پذیرش طرح دو دولت اکنون بیش از هر زمانی دور از ذهن است.
دادن تضمینهای امنیتی توسط آمریکا ممکن است برخی از دول عربی را از دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی منصرف کند و همچنان برای دور نگه داشتن از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای از قراردادهای دیپلماتیک استفاده میشود.
اما باید این نکته را نیز در نظر داشت که هنوز مسیر طولانی باید پیمود تا منطقه به کنترل هوشمند سلاحهای هستهای دست پیدا کند. اسرائیل به طور خاص به زودی حاضر نخواهد شد که تکمیل موشکهای هستهای خود را متوقف کند و آمریکا نیز به دلیل ترس از خشم "آیپک" و دیگر سازمانهای طرفدار اسرائیل، فشاری بر تل آویو برای توقف اقداماتش وارد نمیکند.
کدام یک برای خاورمیانه بدتر است: "ایران هستهای" یا اینکه با تمام خطرات و شرایط موجود به ایران حمله شود؟هیچ یک از این موارد مورد دلخواه نیست، اما جنگ شرایط را بدتر میکند. ایران حتی اگر هستهای شود به زودی تبدیل به قدرت منطقهای نخواهد شد و نمیتواند همسایگان خود را تهدید و یا بر آنان فشاری وارد کند.
به یاد داشته باشید که شوروی نیز دهها هزار بمب هستهای و موشک در اختیار داشت اما نتوانست کسی را تهدید کند. هستهای شدن ایران برای این کشور تنها بازدارنده خواهد بود و این کشور میتواند از خود در برابر حمله ایالات متحده و یا همسایگانش دفاع کند.
این مسئله به هیچ عنوان تهدیدی برای توازن هستهای به شمار نمیآید. و از همه مهمتر هر حملهای به ایران، برنامههای این کشور را نابود نمیکند و تنها آن را به تعویق میاندازد.
به طور خلاصه، جنگ با ایران بسیار پرهزینه است و منافع کمی در آن وجود دارد؛ این در حالی است که همواره در خطرات مربوط به ایران هستهای اغراق شده است.