روزنامه نگاري در همه كشورهاي جهان، در زمره پنج شغل صدرنشين فهرست« سخت ترين مشاغل» است؛ فشار كاري بالا در كنار ضرورت دقت و سرعت ، از جمله مولفه هايي هستند كه اين حرفه را به شغلي دشوار مبدل مي كنند.
روزنامه نگاري در ايران ؛ در مقام مقايسه با ساير كشورها دشوارتر نيز هست زيرا به دليل نوع نگاه توام با سوظن برخي مسوولان به مطبوعات؛ روزنامه نگار ايرانی ناچار است دقت مضاعفي در كار داشته باشد تا مبادا خطاي سهوي او با برخورد نامنعطف نهادهاي مسوول مواجه شود.
او به تجربه
دريافته است ؛بسياري از قصورها و اشتباهاتي كه در ساير كشورها رايج است وحتي به
مرحله پيگيري قانوني نمي رسد، ممكن است در ايران با نگاه به دور از اغماض برخي
مسوولان مورد ارزيابي قرار گيرد و آغازي شود براي پايان حيات نشريه.
در شرايطي كه رسانه ملي ، الزامي به پاسخگويي احساس نمي كند؛ شبكه هاي ماهواره اي و سايت هاي خارج نشين از دسترس مسوولان دور هستند و فعلا نگاه به سايت هاي خبري داخلي ،آميخته به درجه اي از تساهل و تسامحي منطقي است؛ شايد بتوان مطبوعات و بويژه روزنامه ها را فرزند يتيم رسانه هاي ايران دانست كه ديوارشان كوتاه است و منتظرند، تاوان هر اشتباه احتمالي كه جزيي تفكيك ناپذير از تار و پود اين شغل است را در اغلب موارد؛ با سنگين ترين مجازات صادره بپردازند.
بي جهت نيست كه اهل فن ، روزنامه نگاري در ايران را به « راه رفتن روي ميدان مين» بدون نقشه راهنما تشبيه مي كنند. با وجود تمام اين شرايط طاقت فرسا؛ هنوز شماري دلبسته اين حرفه اند و ماندن را بر رفتن ترجيح داده اند.
اينان پيش و بيش از هر چيز مي آموزند و بايد بياموزند كه براي بقاي نشريه شان موظف به رعايت قوانين مصرح در قانون مطبوعات هستند . همچنين به تجربه فرا مي گيرند كه قوانين نانوشته در اين حوزه كه مي توان واژه «عرف» بر آن اطلاق كرد را نيز بايد مراعات كنند تا از گزند هجمه هاي احتمالي مصون بمانند و بتوانند روزنه اطلاع رساني غير رسمي را باز نگهدارند و كورسويي براي استمرار ارتباط با مخاطب بيابند.
روزنامه نگاران ايراني در چنين فضاي
محدودي فعاليت و در چنين معبر تنگي گام برمي دارند و گاهي حتي اتهام «خودسانسوري»
را به جان مي خرند. اما آنچه بر «شرق» گذشت ؛ نشان داد حتي مراعات الزامات
قانون و عرف هم ، تضميني براي ماندن نيست.
«شرق» از جمله روزنامه هايي بود كه نهايت تلاش خود را مي كرد تا در عين پايبندي به رسالت مطبوعاتي خويش و اطلاع رساني واقعي رخدادها، همزمان، از قواعد قانوني و عرفي حاكم بر مطبوعات ، تخطي نكند. اما انتشار طرحي در اين روزنامه كه در نخستين روز انتشار هم انتقادي در پي نداشت؛ دستمايه اي شد براي هجمه شديد يكي دو رسانه در فرداي روز انتشار طرح؛ و هنوز غروب همان روز فرا نرسده بود كه مشخص شد غروب خورشيد حيات «شرق» را رقم زده اند.
از نقد محتواي طرح مي گذريم كه موافق و مخالف بسياري به آن پرداخته اند
اما از كنار اين واقعيت نمي توان بي تفاوت گذشت كه آنچه«توقيف» روزنامه را در پي
آورد؛« تفاوت برداشت» ها از طرح بود. اگر غير از است و «جرم محرز» رخ داده ، نيازي
نبود تا موافق و مخالف پرشماری طي چند روز، به استدلال هاي گوناگون متوسل شوند تا
ثابت كنند طرح حاوي اهانت به رزمندگان هست نیست.
اصولا ؛ ماهيت «طرح» برپايه تفاوت
برداشت استوار است و از هر طرحي مي توان چندين برداشت متفاوت و حتي متضاد داشت و
طرح «شرق» هم از اين قاعده مستثني نبود. اما در شرايطي كه مسوولان روزنامه ، طراح
و موافقان آنان تاكيد داشتند و دارند که طرح منتشره ؛ هيچ ارتباطي با اتهام وارده
ندارد؛ سرانجام به فاصله چند ساعت حكمي صادر شد كه خوشايند منتقدان طرح بود و از
لحاظ محتوايي ،«اشد مجازات» براي يك نشريه يعني توقف انتشار و به معنايي مرگ «شرق»
را در نظر گرفته بود.
شايد اين ، فرجام «شرق» باشد اما آغاز دغدغه اي است براي نشرياتي كه مانده اند يا خواهند آمد؛دغدغه اينكه علاوه بر رعايت قانون و عرف مطبوعات؛ بايد دل نگران تفاوت برداشت ها و حتي سوبرداشت هاي بيروني هم باشند تا به «توقيف» و سرنوشت «شرق» دچار نشوند. آيا چنين مطبوعاتي خواهند توانست «ركن چهارم دموكراسي» باشند و نقش تعریف شده «ديده بان افكار عمومي» را ایفا کنند؟ آيا از خود پرسيده ايم برنده و بازنده اصلي افزايش ناروا و غيركارشناسي ريسك فعاليت مطبوعاتي چه كساني هستند ؟
سال
گذشته ويژه نامه بررسي وضعيت روزنامه نگاري ايران در قالب «ضميمه» شرق منتشر شد.
روي جلد آن طرحي بود كه روزنامه نگاري درهم شكسته اما همچنان مشغول فعاليت تحريري
را به تصوير مي كشيد و تيتر « خسته اما اميدوار » بر پيشاني «ضميمه» نقش بسته بود؛
اكنون و اين روزها كه همين طرح به نشانه حمايت از «شرق» در سرصفحه بسياري از سايت
ها ؛ وبلاگ ها و صفحات شخصي قرار گرفته ؛ سوگمندانه از خود مي پرسم آيا رخدادها در
مسير احياي روزنامه نگاري و تقویت تتمه اميد روزنامه نگاران است يا نااميد
كردن معدود روزنامه نگاران باقي مانده در اين حوزه پرمشقت و پرفشار؟
داوود محمدي - سردبير روزنامه شرق