روزنامه تهران امروز در ستون طنزش به قلم ناصر فيض نوشت :
جلسه
كه تمام شد، پيش من آمد و گفت:استاد! (منظورش من بودم!)شعر بسيار
نكوهيدهاى خوانديد، مشمئز شديم. خيلى وقت بود كه كسر خدمت داشتيم، امروز
شما را زيارت كرديم و تجديدفراشى شد، البتّه يكروز بايد براى اسائهى ادب
هم شده تشريف بياورم خدمتتان و... اين اختلاس هم از اين جنس كلمات است.
آدم نه تنها احساس بدى نسبت به اين كلمه ندارد بلكه حس خوشايندى هم دارد،
كلمهى اختلاس از شخصيت ويژهاى برخوردار است و آنچه القا مى كند مثبت به
نظر مى رسد. تصوّر كنيد اگر كسى آفتابهاى را از جايى برداشت در مورد اين
شخص و عمل شنيع او كلمهى اختلاس اصلاً در دهان نمى چرخد، شكل و شمايل اين
كلمه مى طلبد كه كار انجام شده بايد كارى باشد كارستان! السّاعه توضيح مى
دهم:
من چرا بايد بگويم هست جايى اختلاس
هست اين مقدار كم آيا خدايى اختلاس؟!
بين خلق چين شود تقسيم اگر اين وجه كم
مى شود اندازه ى يك پول چايى اختلاس
با چنين مقدار كم امروز و فردا ناگزير
مى كنيم از كشورى ديگر گدايى اختلاس
كار هر بز نيست خرمن كوفتن،آدم ولى
مى كند گاهى هم از بى دست و پايى اختلاس
اختلاس انواع دارد؛گاه تنهايى ست گاه
با شريكى ديگر و گاهى سه تايى اختلاس
تاكنون يك روستايى اختلاس از او نكرد
گرچه شهرى مى كند از روستايى اختلاس
...ديگر از بيگانگان هرگز ننالد هيچكس
مى شود وقتى دليل آشنايى اختلاس
هيچكس اينجا مقصّر نيست گويا تا به حال!
پس يقيناً كرده موجودى فضايى اختلاس
چون بلا مىآيد از بالا به قول انورى
الغرض رعنايى و بالا بلايى اختلاس