رييس موسسه امام خميني(ره) در قم گفت: در بين تمام جوامع بشري، جامعه ما يک امتياز منحصر به فرد دارد؛ راهي براي شناخت وظايف و حفظ وحدت، ديگران از اين نعمت محروماند و آن مساله ولايت است.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) آيتالله مصباح يزدي در ديدار اعضاي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاههاي سراسر کشور خاطرنشان كرد: ما از اسلام و بيانات قرآني آموختيم که زندگي انسان، از روز اول و از زماني که گروهي از بنيآدم روي اين کره خاکي جمع شدند، دائما با اختلاف همراه بود. اولين داستاني که از فرزندان آدم، قرآن نقل ميکند، داستان اختلاف هابيل و قابيل است و کشته شدن هابيل به دست قابيل است.
وي ادامه داد: اين ميتواند نمادي باشد که زندگي انسان بر روي کره خاکي، بدون اين اختلافات پا نميگيرد. اين آغاز کار است، حتي زماني که چند تا فرزند آدم بر روي اين کره زندگي ميکنند، برادر، برادر خودش را ميکشد. اين موضوع براي ما درسهايي دارد که چه انگيزهاي باعث اين اختلاف ميشود و کار به کجا ميرسد و انسان را تا چه اندازه منحط ميکند که به دليل حسادتي که به برادر خود ميورزد، حاضر ميشود برادر عزيز خود را به دست خودش به قتل برساند.
وي افزود: اين درسي براي ماست که تا پايان زندگي آدميزاد بر روي زمين، نگران اين جريانات باشيم که اينها براي ما هم امکان وقوع دارد. بايد در خود بنگريم که حرکات و رفتار و کارهايمان بر اساس چه هدف و انگيزهاي سرچشمه ميگيرد و به کجا منتهي ميشود؟ پس اصل اختلاف چيزي است که با زندگي انسان توام است.
مصباح يزدي گفت: اين اختلافات بر اساس فرهنگ قرآني، به اختلاف حق و باطل نامگذاري شده است يعني درگيريهايي که در زندگي انسان واقع ميشود، عناوين مختلفي را ميشود برايش بيان کرد. تضادهاي مختلفي که در عصر ما، بيشترين کساني که بر آنها تکيه کردند مارکسيستها هستند که در زندگي اجتماعي قائل به تضاد هستند و مهمترين تضاد را بين سرمايهداران و محرومين ميدانند اما قرآن مهمترين تضادي که بر آن تاکيد دارد تضاد بين حق و باطل است و ساير اختلافات جنبه فرعي و ثانوي دارد.
رييس موسسه امام خميني(ره) در قم گفت: آنچه مرز ميبندد بين دو گروه از انسانها، اين است که يکي تابع حق است و يکي تابع باطل. اما در ساير مسائل اينگونه نيست به طور مثال هم در گروه حق، ثروتمند و فقير و زن و مرد و پير و جوان است، هم در گروه باطل. آنچه که اين دو گروه را از هم جدا ميکند و ما بايد به مرزش توجه کنيم، حق و باطل است.
وي ادامه داد: ما بايد دقت کنيم و ببينيم با کساني که همکاري و همفکري ميکنيم ملاکشان، عامل اصلي جمع کنندهشان، عامل و انگيزه حرکتشان، پيروي از حق است؟ يا نه، تقيدي به حق ندارند و انگيزههاي ديگري دارند، حالا از هر راهي که ميسر شد، از راه حق شد، که شد؛ و اگر نشد، که هيچ.
وي با بيان اينكه « نکته دوم اين شد که مرزبندياي که اسلام بين گروههاي انساني قرار داده است، کلياش، مرزبندي بين حق و باطل است.» ادامه داد: سومين نکته پيشبيني و پيشگويي قرآن است که نهايتا گروه حق پيروز ميشوند. اين کشمکشها ادامه خواهد داشت اما سرانجام گروه حق پيروز ميشود. نکته چهارم اينکه خداوند براي حق، نمادهاي انساني قرار داده است تا کساني که در شبهه و اشتباه گرفتار هستند و مصاديق حق و باطل را به درستي نميشناسند، به وسيله اين نمادهاي انساني بشناسند. در درجه اول انبياء هستند و در مرتبه بعدي کساني که به انبياء نزديکترند يعني اوصيا و اوليا و ائمه اطهار و تربيت شدگان در مکتب آنها.
وي خاطرنشان كرد: اين موارد کلياتي است که از قرآن استفاده ميکنيم و چون همواره با درگيري بين انسانها مواجه هستيم بايد به اين کليات توجه داشته باشيم که اين اختلافات و اين دستهبنديها با چه ملاکي بايد تفسير شود؟ و ما با چه ملاکي از يکي از آنها تبعيت کنيم؟ و کارشان به کجا ميانجامد؟ براي کساني که متخصص شناخت حق نيستند، کساني را خداوند الگو قرار داده که در قرآن از آن به «شاهد» نام برده شده تا ديگران از آن تبعيت کنند. «لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَي النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» (بقره 143) شهيد در اينجا معني شاهد ميدهد.
وي با توجه به اين مقدمات خطاب به دانشجويان گفت: همه انسانها در دوران کوتاه يا بلند زندگيمان، به خصوص که اکثر شما هم در انفوان جواني هستيد و دهههايي از فعاليت سياسيتان نميگذرد، دائما با اختلافاتي مواجه هستيم که در جامعه پيش ميآيد. در جامعه کلي انساني از يک طرف و در جامعه و کشور خودمان از يک طرف و حتي تنزل ميکنيم به مراتب پائينتر، ميبينيم که در دايرههاي کوچکتر نيز اختلافاتي پيش ميآيد. به طور کلي اگر اين اختلافات موجب مرز بين حق و باطل باشد، حتما ما بايد از گروه باطل کنارهگيري کنيم اما اگر اختلافاتي است که در گروه طرفدار حق پيش آمده که همان اختلاف نظرهايي است که طبعا در مسائل جزئي خواهد بود.
مصباح يزدي اظهار كرد: در خصوص کلي حق و باطل، اينها مشخصاند که چه کساني هستند که طرفدار حق و باطل اند؟! اما در ميان خودشان که به خطوط جزئي ميرسد، باز بين خودشان هم اختلاف است.سوالي که پيش ميآيد اين است که آيا ميشود از اين اختلافات جلوگيري کرد که کساني که اهل حقاند، هيچ اختلافي بينشان نباشد و همه يک جور فکر و رفتار کنند؟ جواب بر اساس تجربه منفي است که تا به حال چنين چيزي اتفاق نيفتاده است. در طول تاريخ هيچ گروهي يافت نميشود که بين طرفداران حق و بين خودشان هيچ اختلافي نداشته باشند.
وي گفت: در امتي که طرفدار حق هستند دو نوع اختلاف وجود دارد که ميتوانيم بر روي محورهاي مختصات ترسيم کرد؛ يکي در محور xها و ديگري در محور yها. يک جور اختلاف در قوت و ضعف و مقدار پايمردي و مقدار صرف انرژِي و فداکاري است. اين نوع اختلاف در کم و زيادي است اما ماهيتا يکي هستند. مثلا در زمان جنگ عده زيادي در جنگ سهم داشتند. اما همه يکسان نبودند؛ يک عدهاي خيلي فداکاري ميکردند و در خط مقدم جانفشاني ميکردند و داوطلبانه بر روي مين ميرفتند، عدهاي يک قدم عقبتر فعاليت ميکردند تا کساني که پشت جبهه را تقويت ميکردند و خيلي در خود جبهه بروز نداشتند ولي به هر حال طرفدار حق بودند. کار ميکردند، زحمت ميکشيدند، پول خرج ميکردند اما جان خودشان را به خطر نميانداختند. اين اختلاف، اختلاف مرتبه است اختلاف yها است.
وي همچنين گفت: جور ديگر اختلاف، در نوع کار است که هرکس يک جور برداشت دارد و همه آنها هم هدف واحد دارند اما درک، شناخت، سليقه و توانمنديها و حتي ساختار روحي و جسمي متفاوتي دارند. يکي از لحاظ بدني قوي است و تواناي اين را دارد که با صد نفر مبارزه کند اما يکي بدن نحيفي دارد اما فکر خوبي دارد، بدني نميتواند کار کند خوب چکار کند. هر دوي اينها در راه حق هستند و هر دو هم مفيد هستند. يکي ميتواند به علت قدرت بدنياش تن به تن مبارزه کند اما فرد ديگري که توانمندي بدني ندارد، ميتواند مطالعه کند و طرح بدهد و حتي مفيدتر واقع شود اما آن کار نفر اول، از اين بر نميآيد؛ بنابراين هيچ کدام هم نميتوانند جاي يکديگر را بگيرند که اين اختلاف xهاست.
وي خاطرنشان كرد: اين دو نوع اختلاف در ميان اهل حق وجود دارد. کساني از لحاظ مرتبه فداکاري و خدمت کردن متفاوتند که مباني را قبول دارند اما همت و اخلاص متفاوتي دارند؛ يکي قويتر و يکي ضعيفتر. تفاوت ديگر هم در سليقه و توانمنديهاست. دسته کم اين دو نوع اختلاف را بايد بپذيريم و اگر دقت کنيم هر دوي اين اختلافات و تفاوتها لازم است.
اين استاد حوزه اظهار كرد: فيالجمله اين اختلافات پذيرفتني است تا جايي که با خطوط اصلي برخورد نکنيم و حق را باطل نکنيم اين اختلافات پذيرفتني است. پس در درون چهارچوب دايره حق اختلافات پذيرفتني است.
وي افزود: حال اين سوال مطرح ميشود که با توجه به اين شاخههايي که در جامعه حق ايجاد ميشود، من چه کنم؟ يک جاهايي ديگر انتخاب نيست و درک من بر آن مي شود که بايد فلان کار را انجام بدهم و کسي نميتواند به من ديکته کند که فلان کار را انجام بدهم! خب من ميفهمم که کار من اين است يعني خود فرد به درکي ميرسد که کارش چيست و در کدام جايگاه بايد قرار بگيرد چون تواناييهاي خود را بهتر ميشناسد. مانند تفاوت فکري و بدني. آن کسي که توانمندي فکري دارد ميداند که بايد فکر کند و آن کسي که توانمندي بدني دارد ميداند که بايد وارد عمل شود و درگيري تن به تن کند. اينها قابل توصيه نيست که آقا شما اين کار را بکن و شما کار ديگر؛ هرکس خودش ميداند که با توجه به توانمندياش چکار کند و براي رسيدن به هدفها اين نيرويش را در کدام جهت بکار گيرد که مفيد تر واقع شود. اما زماني موقعيتهايي پيش ميآيد که اختلافات به گونهاي است که نفي و اثبات را اقتضا ميکند که يکي ميگويد بايد رفت، ديگري ميگويد نبايد رفت. يکي ميگويد اين کار را بايد انجام داد، ديگري ميگويد اين کار را نبايد انجام داد و اين موارد کم نيست.
وي گفت: در تمام جوامع بشري که در عالم وجود دارد، جامعه ما يک امتياز منحصر به فرد دارد که در اين موارد هم راهي براي شناخت وظايف و حفظ وحدت وجود دارد، ديگران از اين نعمت محروماند و آن مساله ولايت است.
مصباح يزدي خاطرنشان كرد: خداوند متعال براي امروز ما، اين طرح را پيشبيني کرده است که اگر دسترسي به امام معصوم نداريد از کسي پيروي کنيد که اشبه به امام معصوم است. هيچ جامعهاي چنين چيزي ندارد و آخرش بايد خودشان شير يا خط کنند که چکار کنند اما اينجا يک راهنما داريم. يک نهادي داريم که آنقدر برکت دارد که هرچه امثال من از برکات آن حرف بزنيم به جايي نميرسيم. به دور از حب و بغضها اگر به تاريخ 30 ساله انقلاب نگاه کنيم، نقش ولي فقيه را متوجه ميشويم که اگر در مراحلي نقش ولي فقيه و نظرات ايشان نبود وضع کشور ما چه ميشد؟ مواردي وجود داشته است که روشن است راي شخص ايشان مستقيما تاثير داشته است. اجمالا مواردي بوده است که ممکن است شما بيشتر بدانيد يا من بيشتر بدانم، که اگر تدبير شخص مقام معظم رهبري نبود، سرنوشت ما از سرنوشت لبنان و عراق و افغانستان بدتر ميشد. تدبير حکيمانه ايشان از اختلافات و نفوذ خارجي جلوگيري کرد و نگذاشت ما تسليم دشمنان و بدخواهان شويم.
وي ادامه داد: مواردي وجود داشته که فقط و فقط تصميم شخص ايشان موثر بوده است؛ يعني حتي دوستان و نزديکان ايشان نيز با آن نظر ايشان موافق نبوده است و بالاخره نظر ايشان ما را از ورطههاي هلاکت نجات داده است. اي کاش کساني همت ميکردند و اين موارد را استخراج و مستند ميکردند. آنقدر مضمون اين موارد روشن است که اگر يادتان باشد در دوران اصلاحات که بدترين حملات را به مساله ولايت فقيه و اصل ولايت فقيه ميکردند، مواردي پيش آمد که رئيسجمهور رسما از رهبري درخواست ميکرد که ايشان دخالت و قضيه را حل کنند که اگر دخالت ايشان نبود، وضع خيلي آشفته ميشد. کسي اين درخواست را ميکرد که اصلا به ولايت فقيه اعتقادي نداشت و ميگفت چون در قانون اساسي اين اصل آمده است ما آنرا قبول داريم. او مجبور شد براي نجات کشور دست به دامان ايشان بشود که شما چيزي بفرماييد تا اين مشکل حل شود. اي کاش اين موارد مستند جمعآوري و ارزيابي ميشد که يک نظر ايشان چه ارزشهايي براي مملکت داشته و ما را از چه خطراتي نجات داده است.
وي اظهار كرد: به هر حال اين موارد از لحاظ ظاهري و تجربي پيش آمده، از نظر شرعي هم اطاعت از رهبري براي ما واجب شرعي است و خيال ما راحت است که در پيشگاه خدا عذر داريم. اگر نظر رهبري مطابق واقع بود که بيش از 99 درصد موارد اينگونه است ما تکليف خود را انجام داديم، احيانا اگر جايي هم خطا بود ما معذور هستيم چون به تکليف خود عمل کرديم. هر موردي که صحيح بوده ثواب دو برابر ميدهند، در موارد اشتباه نيز يک ثواب از دو ثواب را ميدهند و آن به دليل اطاعت ماست. مانند تقليد از مراجع عظام که اگر به فتوايي عمل کرديم که خلاف واقع باشد ما معذوريم چون وظيفه ما عمل کردن به آن فتوا بوده که ما انجام دادهايم.
اين استاد حوزه گفت: امتياز وجود ولايت فقيه و شخص ولي فقيه تجربههاي 30، 40 ساله دارد که مجال آن در اين فرصت نميگنجد. همه ما ميدانيم که جايگاه ايشان به غير از جامعه خودمان، در جوامع ديگر چه موقعيت بالايي است. افسوس که بعضي جهلها و انگيزههاي نفساني به ما اجازه نميدهد که اين نعمت را ارزيابي کنيم و قدر آن را بدانيم. پس به طور کلي بايد خدا را شکر کنيم که در کنار نعمات بزرگ ديگر و شناساندن راه، در زماني که به طور ظاهري دسترسي به امام معصوم نداريم نمادي براي شناختن راه حق براي ما قرار داده است که همان راهي که ولي فقيه اشاره ميکند طي کنيد و خداوند نيز همان راه را قبول ميکند.
وي افزود: بنابراين از چند جهت بايد آرامش و راحتي خيال بدون اضطراب داشته باشيم؛ اول اينکه حق پيروز است. دوم اينکه حق را ميشناسيم که در اسلام و تشيع است. سوم اينکه راه حق را ميشناسيم و در جايي که خودمان متوجه نشويم با تعيين رهبري آن را طي ميکنيم. اين نعماتي است که خداوند متعال به ما عطا کرده و ما بايد خيلي قدردان آنها باشيم. در موارد جزئي هم يک انسان عادي نميتواند به همه امور بپردازد و درباره همه چيز نظر بدهد. مگر ظرفيت مغز و زبان و قلم انسان چقدر است که درباره همه موارد اظهار نظر کند. اگر انسان چنين توانايي را داشت که فقط يک نفر براي اداره کشور کافي بود و ديگر به دستگاههاي حکومت و قواي چندگانه نيازي نبود. به همين دليل ولي فقيه در مواردي فقط کلياتي را ميگويد که در تطبيق اين کليات اختلافاتي پيش ميآيد که مصداق اين کل چيست؟
وي گفت: در اين موارد ممکن است خطراتي پيش بيايد. عليرغم اينکه خداوند راههايي براي تشخيص حق و باطل و هدايت انسانها قرار داده است ولي به هر حال در تشخيص مصاديق کلي به نقاط ابهامي ميرسيم که بايد بفهميم در اين موارد چه کنيم.
مصباح يزدي گفت: انحرافاتي که در عالم واقع شده است -غير از آنهايي که با اصل حق مخالفت داشتند و يا کساني که در چهارچوب حق انحرافاتي را براي منافع خودشان ايجاد کردند- مثلا اختلاف واقع شده در فرقههاي يک مذهب و يا گروههاي سياسي که تابع يک هدف بودهاند اما اختلاف سليقههاي سياسي داشتند. اين اختلافات به دو دسته قابل تقسيم است؛ دسته اول به دليل ندانستن و جهل است يعني واقعا غرضي در کار نبوده و قصد نداشتند به کار انقلاب لطمه بزنند. فقط بيشتر نفهميدند. دسته دوم آنها هستند که ميتوانستند بدانند و يا دانستند اما نخواستند. يعني خواستههايي داشتند که با خط صحيح و مستقيم و راه روشن حق به آن نميرسيدند و ميبايست نوسانات و فراز و نشيب و پستي و بلنديهايي ايجاد ميکردند تا بتوانند آن انتفاعاتشان را ببرند.
وي ادامه داد: سعي کردند در اين راه که نقطه شروع و پايان مشخص است و وظيفه آنان رسيدن به نقطه پايان است لايه هايي بوجود آورند تا در اين اعوجاجها لايهها و پستي بلنديها يکسري منافع براي خود بچينند. با اصل خط مخالف نيستند. قسم نيز ميخورند که ميخواهيم اهداف انقلاب و اسلام تحقق پيدا کند. دروغ هم نميگويند اما يک چيز ديگر هم ميخواهند، غير از آنکه ميخواهند حق تحقق پيدا کند منافع خودشان را هم ميخواهند. ميخواهند حق تحقق يابد اما با رياست آنها. ميخواهند حق تحقق يابد اما از راهي که پولي به جيب خود و يا اطرافيان آنها برود. مخالف اصل حق نيستند منکر خدا و دين و امام زمان نيستند. راست ميگويند اما غير از دين و انقلاب و اهداف انقلاب، چيز ديگري هم ميخواهند. دلشان ميخواهد پولي گيرشان بيايد و پستي هم داشته باشند انواع از اين چيزها.
وي گفت: اين خواستهها باعث ميشود که در راه مستقيم حق اعوجاجي ايجاد کنند. در جاهايي کمي راه را کج کنند تا بتوانند در جاهايي براي خود ذخيرههايي داشته باشند. ما بايد مراقب باشيم تا در اين دام گرفتار نشويم آنهايي که دنبال اين مسائل رفتند نه فرشته بودند نه جن و شيطان بودند بلکه آدميزاد بودند. ما اگر آدميزاد را بشناسيم بايد بدانيم در درون آدميزاد چنين پتانسيلي وجود دارد اين دام سر راه ما نيز ممکن است وجود داشته باشد. خيال نکنيم که ما انقلابي هستيم و در قدمهايي پيش رفتيم گرفتار نميشويم. بايد بدانيم تا لحظه آخري که نفس ميکشيم در معرض خطر قرار داريم و هيچکدام از ما مصونيت نداريم که دنبال هواي نفس نرويم. رياست نخواهيم. از پول بدمان بيايد. آدميزاد اين گونه نيست. در هزاران آدميزاد يک نفر امکان دارد در مکتب اهل بيت(ع) خوب تربيت شده باشد تا بتواند با اختيار بر روي هوي و هوس خود پا بگذارد.
رييس موسسه امام خميني(ره) در قم افزود: اين اشخاصي هم که سرکار مي آيند چه در پست وزارت، مديرکل، نماينده مجلس و در دستگاه قضايي سر کار ميآيند، آدميزاد هستند. گمان نميکنم هيچکدام فرشته باشند و همه آدميزاد هستند. اين آدميزاد علاوه بر اينکه فرشته نيست، معصوم هم نيست. معصومين 14 نفر هستند و نزديک به معصوم هم زياد نيست که الحمدلله خدا يکي از آنها را به ما معرفي کرده است که قابل مقايسه با هيچکدام ديگر نيست. ايشان نيز فقط همين يک نفر هستند. فرض کنيد 3، 4 نفر ديگر هم وجود داشته باشند اما به تعداد انگشتان يک دست هم نميرسند. بقيه افراد مانند ما هستند. آنها هم هوسهايي دارند گاهي آگاهانه خودشان متوجه ميشوند، گاهي خودشان هم متوجه نميشوند. ميفهمند دلشان اين راه را نميخواهد برود اما دليل آن را نميفهمند. بايد خيلي درون خود را بکاوند تا بفهمند چه دليلي باعث ميشود زير بار حرف حق نروند چون شناختن حيلههاي نفس کار بسيار مشکلي است که انسان بفهمد خود چه کاره است.
وي گفت: آدميزاد و زندگي همين است اگر منتظريد که رئيسجمهور، نمايندگان مجلس و وزرا فرشتگاني باشند که هيچ خطايي مرتکب نميشوند، اشتباه ميکنيد. اگر منتظر هستيد که کسي راهي را در ظرف 10 سال خوب طي کرد براي سال يازدهم نيز ضمانتي داشته باشد که خوب برود چنين ضمانتي را نخواهيد يافت. ممکن است بعد از 10 سال راه خود را کج کند و از راه حق بازگردد.
وي خاطرنشان كرد: قرآن براي اين موارد مثالهايي ميزند تا بدانيد که ضمانتي در کار نيست «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ » (175 اعراف) در همين باب است. به چه دليل قرآن اين داستانها را نقل ميکند؟ آيا قرآن ميخواهد افسانه و تاريخ به ما بگويد؟ ميخواهد درس هدايت به ما بدهد که مواظب باشيد شما هم در معرض اين خطرات هستيد. اگر چند سال راه صحيح رفتيد گمان نکنيد که ضمانت داريد هيچ وقت اشتباه نکنيد. فرداي همان روز ممکن است اشتباه کنيد.
مصاح يزدي افزود: دلتان خواست به پستي برسيد و بگوييد که من از او چه چيزي کم داشتم که او مديرکل شده و من زير دست ماندم. کسي در جبهه رفته است و تا پاي جان ايستادگي کرده است تا جان بدهد اما وقتي که از جبهه بازگشته است ميگويد اين چند وقتي که ما نبوديم مردم به کجاها رسيدهاند. ما چرا عقب مانديم و امثال اين موارد. ريشه اين خطراتي که ايجاد ميشود در هواي نفس است. البته به غير از مواردي که از جهل ناشي ميشود. ما براي اينکه در اين خطرات گرفتار نشويم اول بايد بصيرت خود را افزايش دهيم و با جهل مبارزه کنيم. دوم اينکه براي مقابله با هواي نفس خودسازي کنيم. اگر اين دو کار را انجام داديم ميتوانيم اميدوار بشويم تا گرفتار اين خطرات نشويم والا ما نيز بايد نگران باشيم که فردا به اصلاحطلبان و کارگزاران و x و y ملحق نشويم.
وي يادآور شد: در بين همين دانشجويان مسلمان کساني بودند که نمونهاي فداکاري و عشق به مقام معظم رهبري بودند ولي حالا کارشان به کجا رسيده است. در بين علما نيز کساني را داشتيم که از انقلابيون دو آتشه بودند ولي در نقطهاي مسيرشان عوض شد. خداوند در هر طايفهاي چند نمونهاي نشان ميدهد تا حواستان جمع باشد و بدانيد که عضو اين گروه و طايفه و لباس بودن ضمانتي براي شما بوجود نميآورد. لحظه به لحظه بايد حواستان به خودتان باشد و خود را چک کنيد که در چه راهي ميرويم و انگيزهام براي انجام اين کار چيست؟ به چه دليل از اين شخص حمايت ميکنم؟
مصباح يزدي افزود: احتمال بدهيم حتي کساني که از ايمان خوبي به خدا بهرهمندند و اهل عبادت، نماز مستحبي، روزه، زيارت امام حسين(ع) و انقلابي هستند اما بالاخره بعد از 10، 20 سال و تشکيل زندگي نميتواند با فقر زندگي کند. فعاليت اجتماعي هم بيمايه فتير است. حداقل به مکان و امکانات و يا پول اتوبوس نياز دارد و بدون هيچ که نميشود. بالاخره بايد به منبعي متصل شد که بتواند ما را تامين کند. بدان معني هم نيست که تا به حال انقلابي نبودند و تمام موارد دروغ بوده است اما تحمل سختيها حدي دارد و هر کس تا جايي ميتواند تحمل کند. آدم به جايي ميرسد که به مردم بدهکار ميشود و يا براي درمان زن و بچه بيمار پولي ندارد و زن و بچه در مضيقه قرار ميگيرند. بالاخره انسان مجبور ميشود با جايي ارتباط داشته باشد. چه بهتر که انسان با کسي که سابقه انقلابيگري داشته باشد ارتباط برقرار کند. با کفار که نبايد ارتباط گرفت و متصل شد. در داخل کشور انسانهاي پولداري هستند که شايد زماني مسووليتهايي هم داشتهاند، انسان با اين افراد ارتباط برقرار ميکند.
وي گفت: فکرهايي ته دل انسان وجود دارد که گاهي خود فرد متوجه آنها نيست اندک اندک به طرفي متمايل ميشود و از يک شخص حمايت ميکند و براي علت آن توجيه ميکند که قدرت کارايي اين فرد بيشتر از ديگران است اما ته دلش اين است که اين شخص بهتر مرا تغذيه ميکند. اين موارد دامهايي است که بر سر راه ما قرار ميگيرد.
وي تاكيد كرد: راه مقابله همه اين موارد اين است که بر معلومات و بصيرت و درک خودمان بيافزاييم تا مسائل را بهتر تحليل کنيم و با کساني که سابقه و فراست بيشتري دارند ارتباط بيشتري بگيريم و دوم اينکه خودسازي کنيم و خودمان را واکاويم که علت علاقه ما در اين راه چيست و اين راه چه فرقي با راه ديگر دارد؟ چه دليلي موجب شد من به اين سمت متمايل شوم و به توجيهات سطحي که آدميزاد براي قانع کردن خودش ميسازد قناعت نکنيم و عمق دل خودمان را بکاويم و ببينيم آيا انگيزه اصلي ما خداست و يا دل است.
رييس موسسه امام خميني(ره) در قم ادامه داد: اگر فرمان حرکت ما دست دل باشد اين راه خطرناکي است؛ چراكه در آخر ما را به زمين ميزند و انسان را به دره مياندازد و به سقوط ميکشاند اما اگر فرمان حرکت دست خدا و اوليا خدا داديم خاطرمان جمع باشد که به راننده خوبي سپرديم و تجربه و دلسوزي آنها بيشتر از ماست. پس دو کار بايد انجام دهيم يکي افزايش معلومات، بصيرت و استفاده از تجربيات ديگران، ارتباط با کساني که عميق هستند و در طول تاريخ ثابت کردهاند که سطحينگر نيستند.
وي افزود: دوم خودسازي است که نيتمان را واکاويم. براي چه دنبال اين کار ميرويم و سينه ميزنيم و يقه چاک ميکنيم بايد بگرديم تا علت و ريشه اصلي را پيدا کنيم. اگر واقعا دلسوز اسلام و انقلابيم پس هر جاي ديگر که مساله دين مطرح باشد من حساسيت بيشتري دارم اما اگر ديدم جاي ديگر به دين لگد ميخورد و من کاري ندارم و ميگويم بايد تکنولوژي پيشرفت کند در اين راه اگر دين هم ضربه بخورد مهم نيست، بايد بفهمم دليل ديگري در کار است و عامل حرکت من چيز ديگري جز دين بود. چيزي که در تکنولوژي يافت ميشود و لازمه آن حجاب نيست البته منافاتي با هم ندارند اما در اين مورد چيزي عايد دين نميشود.
وي گفت: چون پيشرفت علم و تکنولوژي نان دارد اما در اعتراض به بد بودن وضعيت حجاب ناني در نميآيد و فقط فحش و کتک و کشته شدن نصيب فرد ميشود. بايد ببينيم هنگام تنازع بين دين و دنيا کدام را ترجيح ميدهيم. در اينجا نشانهاي است براي انسان که در اين موارد انسان بايد ببيند که چه انگيزهاي دارد. اگر براي خدا بود نگران نباشيد. اگر تمام عالم هم با شما مخالفت کنند پيروزي با شماست. چنانچه براي امام(ره) مواقعي پيش آمد که همه مخالف بودند ولي امام(ره) پيروز شد. براي مقام معظم رهبري نيز بارها اين چنين موارد پيش آمده است که برخي مخالف نظر ايشان بودند ولي حق با ايشان بود و ايشان پيروز شدند. ممکن است در کسان ديگر هم نمونههايي پيش بيايد. اما اگر ديديد که نه آني که تعيين کننده راه شماست دل است ، نگران باشيد چون عاقبت خوبي نداريد و به جاهايي ميرسيد که انسان ناگهان به دره ميافتد. سر يک پيچ خطرناک ناگاه ديگر نميپيچيد به سمت راه.
اين استاد حوزه خاطرنشان كرد: توصيه همه انبياء و اولياي خدا و فرمايشات نهج البلاغه و ساير بزرگان را که پيگيري کنيد بر ميگرديد به همين دو محور يکي اينکه نفس خود را تربيت کنيد و درک کنيد کجاييد چکارهايد کجاست اينجا به کجا بايد رفت. دوم اينکه انگيزه خود را درست کنيد راه را براي خدا برويد
ما اين موارد را از اولياي خدا ياد گرفتيم. تجربه هم نشان داده است که هر جا اين دو عامل با هم بوده است، بصيرت و اخلاص، معجزه کرده است و هر جا يکي از اين دو کمرنگ شده آثار آن هم ضعيف شده است.بعضي اوقات کار به رسوايي ميانجامد.