معروف است که مطهري براي همه قشري کتاب نوشته. معروف است که او براي هرکسي حرفي براي گفتن دارد. مشهور است که او حتي از کودکان هم غفلت نکرده و برايشان «داستان راستان» را نوشته است. و همين شهرت کافي است تا آدم بزرگها خود را از خواندن اين کتاب کودکانه بينياز ببينند!
در وبلاگ "پلخمون" به نشاني http://palakhmun.blogfa.com مطلبي با عنوان "بزرگها بخوانند، بزرگان نخوانند!" با زير عنوان "دمي با مشهورترين و مظلومترين کتاب استاد مطهري" نقل شده است كه در ادامه آن ميخوانيد: کسي نميتواند منکر شود که «داستان راستان» را حتي کودکان هم ميتوانند بخوانند؛ اما اين که خيال کنيم هدف استاد شهيد اين بوده که براي کودکان هم کتابي مفيد نوشته باشد، معلول نشناختن اين کتاب است، کتابي که مطهري خواسته است تا در آن چکيده منظومهي فکري خود را بگنجاند و آن نوع ديندارياي را که راستين ميشمرد، در تابلوهايي ساده و واقعي ترسيم کند.
مطهري هم در تعيين «هدف»، هم در تعيين «مخاطب» و هم در انتخاب «روش» خود در نگارش اين کتاب، تمايز خود را از ديگران نشان مي دهد. او معتقد است که خواننده با مطالعهي اين داستانها به «حقيقت و روح تعليمات اسلامي» دست يافته و «ميتواند خود را يا محيط و جامعه خود را با اين مقياس ها اندازه بگيرد و ببيند در جامعه اي که او در آن زندگي مي کند و همه طبقات، خود را مسلمان ميدانند و احياناً بعضي از آن طبقات سنگ اسلام را نيز به سينه ميزنند، چه اندازه از معني و حقيقت اسلام، معمول و مُجرا است.»
يک دوره مطالعه اين کتب کافي است تا نشان دهد مطهري خواسته است بر اساس آسيب شناسي ديني جامعه، دست به گزينش داستانها بزند و مؤلفههاي اسلام ناب را در خلال داستانگويي شيرينش به خواننده بياموزد. تقدم عدل بر جود، اهميت دانش و قدرت و عقلانيت، اهميت معيشت، بي ادعايي و تواضع در برابر عامه، وحدت اسلامي و صدها نکته ريز و درشت ديگري که ميتوان در صفحات اين کتاب بزرگ، مستقيماً از مکتب عملي اسلام شناسان حقيقي آموخت و بر اساس آن دينداري و دينداران متعارف و مشهور را ارزيابي و نقد کرد.
...