دكتر علی شمس اردكانی در سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد نوشته است:
در بیشتر كشورهایی كه واردكننده نفت خام، فرآوردههای نفتی و گاز طبیعی هستند، بین قیمتهای تمام شده و بهای فروش این سوختها با مالیاتهای ملی و محلی و سیاستهای اشتغال و سرمایهگذاری، نوعی رابطه برقرار است.
از دیدگاه اقتصاد انرژی، چنین معادلهای برای كشورهایی كه تولیدكننده عمده هر دو سوخت هستند از اهمیت چندانی برخوردار نیست و لذا در كشورهایی مثل روسیه، عربستان سعودی، آمریكا، كانادا، مكزیك و قطر قیمت گاز طبیعی بر اساس رویكردهای نقطهای تعیین میشود و ربطی به قیمتهای فرآوردههای نفتی یا نفت خام در بازارهای ملی و بینالمللی ندارد.
در كشورهای ایران، عربستان و قطر هزینه تولید گاز طبیعی یا از فروش نفت (برای گاز همراه نفت) یا از محل فروش میعانات میدانهای گازی تامین میشود و لذا متغیری به نام هزینه تولید گاز وجود ندارد. از سوی دیگر، برای كشورهای نفتخیز كه صادركننده نفت یا فرآورده هستند مصرف گاز یعنی عدم مصرف سوختهای نفتی.
به عبارت دیگر، مصرفكننده گاز به میزان نفت خام مستتر در هر لیتر سوخت نفتی به صادرات نفتی چنین كشوری كمك میكند. این كمك بسیار فراتر از هر نوع قیمتگذاری برای مصارف داخلی گاز است و به همین دلیل، كف قیمت گاز در چنین كشورهایی فقط هزینههای تصفیه و حمل آن تا محل مصرف است.
در كشورهای قطر و عربستان، قیمت گاز برای نیروگاهها و خوراك صنایع بین 2 تا 5/2 سنت تعیین شده كه موجب جلب سرمایههای عظیم خودی و بینالمللی به این كشورها شده است. از سوی دیگر، در اغلب كشورها و از جمله در تركیه، قیمت گاز برای صنایع در حد شصت درصد از پایینترین بهای گاز خانگی تعیین شده است كه چنین نسبتی در قیمتها میتواند سقف قیمت گاز برای صنایع در هر كشور باشد.
لذا پیشنهاد میشود قیمت گاز در مناطق نزدیك به كلانشهرها حداكثر شصت درصد از پایینترین قیمت گاز خانگی تعیین شود.
اگر بخواهیم صنایع انرژیبر در مناطق جنوبی و نقاط مرزی كشور مستقر شوند باید قیمت گاز صنعتی را در این نقاط، حداكثر معادل قیمتهای قطر و عربستان برای صنایع (5/2 سنت آمریكا) برای هر متر مكعب یا تقریبا معادل 25 تومان تعیین نمود. متاسفانه در ماههای اخیر مطالبی پیرامون هزینه تولید گاز توسط مسوولان فنی شبكه توزیع گاز مطرح شده است كه حتی ناقض مباحث اولیه هزینه - قیمت و علم اقتصاد از مناظر خرد و كلان انرژی است.
برای نمونه میتوان از تولید گاز طبیعی در میدان پارسجنوبی مثال زد كه سیاستهای قیمتگذاری شریك ما در این میدان موجب جلب سرمایه در بخش قطری این میدان و فرار سرمایهگذاران حتی سرمایههای داخلی از بخش ایرانی شده است.
به تولید رساندن و تصفیه گازهای هر فاز پارس جنوبی حدود دو و نیممیلیارد دلار سرمایهگذاری لازم دارد. هر فاز روزانه چهلهزار بشكه میعانات و بیست و پنج میلیون متر مكعب گاز طبیعی تولید میكند. این میعانات در قیمتهای فصلی سالانه حدود 5/1 میلیارد دلار به فروش میرسد؛ یعنی از محل فروش میعانات كل هزینههای یك فاز بیست ماهه پرداخت میشود.
اگر كشور بخواهد منافع ملی و اخذ سرمایه از این میدان را به حداكثر برساند باید به جای نظاره كردن بر برداشت بیشتر شیخنشین قطر از این میدان، طوری رفتار كند كه مردمان گاز طبیعی را در كشور به فرآوردههای صنعتی و برق تبدیل كنند و دولت از مسیر این تولیدها، مالیات بگیرد و با تشویق اشتغال و صادرات، رفاه ملی ایجاد كند و بهای میعانات گازی را هم صرف سرمایهگذاری در نفت و گاز و امور زیر بنایی و صندوق توسعه نماید.
در واقع، باید گاز طبیعی را محصول جانبی میعانات گازی دانست؛ همانند زمانی كه محصول جانبی نفت بود و هدرسوزی میشد.
اما متاسفانه، گویا قیمتگذاری گاز به جای اینكه از منظر خزانه ملی و توسعه و اشتغال انجام شود را شركتهای دولتی به دست گرفتهاند كه حتی نگران بردن سهم میعانات گاز ایرانی و از دست رفتن فرصت ایران برای اقتصاد اول منطقه شدن در چشمانداز 1404 نیستند كه ناآگاهانه این خطر را ایجاد میكنند كه «صنایع گازبر» كشور به ماورای مرزها منتقل شود.
بدیهی است كه شركت ملی گاز كه تولیدكننده گاز نیست و گاز را برای شركت ملی نفت ایران توزیع میكند، در پی حداكثر كردن درآمد خود است ولی آیا ما میتوانیم قیمت گاز را برای صنایع طوری تعیین كنیم كه صنعت و اشتغال به تركیه و سرمایهگذاری به قطر و عربستان و امارات مهاجرت كند؟
بدیهی است پاسخ این سوال را از شركت گاز ایران نمیطلبیم. این پاسخ را باید از مجلس و دولت، آنهم حسب رهنمون مقام معظم رهبری و برای وصول به اهداف برنامه چشمانداز 1404 یعنی اقتصاد اول منطقه شدن دریافت كرد.