كريم ارغنده پور در سايت خود نوشت:
امشب قرار است آخرین قسمت سریال ترش و شیرین پخش شود. امروز یکی از دوستان اس ام اس زده بود که یکی از انگلیسی های بازداشت شده حاضر نشده به کشورش بازگردد چون می خواهد آخرین قسمت این سریال را ببیند!
پس از سریال نرگس یادداشتی نوشتم و در آن اشاره ای داشتم به فراگیری وسیع مخاطبان این سریال که مایلم آن نکته را در اینجا هم مجددا تاکید کنم. به نظر من سریال ترش و شیرین یک سریال ساده و سطحی اجتماعی است که یک بار دیدن آن فقط به این دلیل که واجد طنزهای لحظه ای است ممکن است چند بار خنده را بر لبان ببیننده بنشاند، تاثیری که در دفعات بعد خاصیت خود را از دست می دهد.
ولی همین سریال عوامانه که حتی سوژه اصلی اش تکراری است -یعنی تلاقی زندگی دو خانواده پایین شهری و بالا شهری - توانسته پهنه ای وسیع از مخاطب را برای خود دست و پا کند. در فن ارتباطات، فراگیر کردن مخاطبان یک اصل است.
من نمی توانم ادعا کنم که سریال ترش و شیرین خصلتی زرد و بی مایه و یا سخیف دارد. این سریال اگرچه از دم دستی و کم هزینه ترین امکانات بهره برده ولی رضا عطاران توانسته مخاطبانی در همه اقشار و طبقات بیابد. به نظرم در این ارتباط توجه به دو نکته مفید است: اول نیازی است که در جامعه ما به طنز و برنامه های شادی آفرین در برابر فیلم های تلخ و خشن احساس می شود و دوم اینکه پیامی که قرار است از طریق رسانه عمومی منتقل شود لازم است که تا حد امکان صاف و ساده شود تا امکان درک بهتر و بیشتر آن فراهم تر گردد.
اشتباه نشود سخن من این نیست که سریال ترش و شیرین یک الگو باید باشد که حتما چنین نیست. حرف من این است که از برنامه هایی که مخاطبان گسترده پیدا می کنند باید این نکته را جستجو کرد که رمز موفقیت آنها در این کار چیست. همین.
این تاکید به این دلیل است که اصولا ارسال پیام از سوی مراجع مختلف اجنماعی سیاسی در ایران معمولا با یک بدسلیقگی ذاتی همراه است و حتی از آموزش های ابتدایی، روش ها چنین است که گویی حرف حساب صرفا در یک قالب پیچیده و غامض عرضه می شود! به همین دلیل اگر دانش آموز و یا دانشجویی درس را فراگرفته باشد ولی عین عبارت کتاب را حفظ نکرده باشد خیال می کند حقش است که نمره عالی دریافت نکند؛ متقابلا آموزگاران و استادان هم فکر می کنند اگر راحت سخن بگویند بقیه در فضل آنها تردید می کنند!