در
این نامه آمده است: من معلم کلاس پنجم در ناحیه یک کرج هستم. 35 سال سن
دارم و دارای همسر و یک پسر 7 ساله هستم. میخواستم درد دلی با شما داشته
باشم.
در حال حاضر که این ایمیل را مینویسم وسایلم در خیابان
مانده است. در واقع من به دلیل عدم توان مالی نتوانستم امسال خانهای برای
اجاره پیدا کنم. در حال حاضر همسر و پسرم در خانه اقوام هستند و البته بعضی
شبها را در پارک گذراندهایم. این شرایط برایم خیلی دردناک است. پسرم
امسال کلاس اولی است و با توجه به مشکلی که دارد (بیش فعال است و دارو مصرف
میکند) نیازمند توجه بسیار است.
من یک معلم هستم و باید هر روز
به بچهها درس بدهم ولی به خدا اعصاب هیچی را ندارم. کاملا درماندهام، کمک
کنید وسایلم در خیابان است و من نمیتوانم هیچ کجا را پیدا کنم که پول پیش
نخواهد و اجارهاش به حقوق من بخورد. من تنها درخواستی که از شما دارم این
است که صدای من را به گوش مسئولین برسانید.
آیا یک معلم شایسته
این است که شب را در خیابان سپری کند و جلوی در و همسایه بی آابرو شود؟
خواهش میکنم به من کمک کنید، زندگیام در حال به هم خوردن است. و فقط یک
خواهش دیگر دارم لطفا نام من را فاش نکنید من از شاگردانم و همکارانم خجالت
میکشم.
(مشخصات و شماره تلفن نویسنده نامه در دفتر روابط عمومی روزنامه محفوظ است.)