رسالت: اسلام ستيزي توطئهاي از سر عصبانيت غرب«اسلام ستيزي توطئهاي از سر عصبانيت غرب» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد؛ موج گرويدن به اسلام در ميان ملتهاي گوناگون پديده تازهاي نبوده و نيست اما اين روند در چند دهه اخير در جوامع غربي و اروپايي به گونهاي بوده كه از "اسلام" به عنوان پر سرعتترين دين در حال رشد ياد شده است. اشتياق روز افزون زنان و مردان به اسلام در همه جوامع در طول قرون و اعصار به چشم ميخورد. بسياري از فلاسفه و انديشمندان و خاور شناسان اروپايي نيز از قرن 19 به بعد به مقام عالي و استثنايي پيامبر عظيمالشان اسلام و آموزههاي متعالي دين محمدي(ص) اذعان داشتهاند.
برخي متفكرين برجسته غرب كه از دايره انصاف دور نيفتادهاند همچون ادوارد براون، ولتر، راجرسون، آلفونس دولامارتين، پروفسور سديلو، آدريان رولاند و ديگران در نوشتهها و گفتههاي خود سر تعظيم در برابر اسلام، قرآن و پيامبر خاتم كه به واقع موسس بزرگترين امپراتوري معنوي بوده فرودآوردهاند. همه اين افراد به نياز غرب به اسلام معترفند چرا كه در طول قرون متمادي، تمدن و فرهنگ اسلامي توانسته در دنياي مسيحي نفوذ كند و تاثيرات مختلفي را در حوزه علم و دانش، صنعت، فلسفه، نجوم و پزشكي بر جاي بگذارد. به عبارتي درخشش تمدن اسلامي بود كه باعث بيداري ملل مغرب زمين و مبدا تحول و انقلاب علمي و صنعتي كنوني شد.
"ساموئل هانتينگتون" نخستين بار مسئله برخورد تمدنها را مطرح كرد و هدف وي از طرح اين مسئله برخورد تمدن غرب با تمدن اسلامي قلمداد شد به اين معنا كه در آينده برخورد اصلي ميان اين دو تمدن شكل خواهد گرفت، در حالي كه نظريه پردازان ديگر بر اين باورند كه اين دو تمدن به يكديگر نياز دارند و با همكاري و نزديكي روابط ميتوانند دنياي جديدي بر اساس همزيستي مسالمت آميز و توام با صلح و آرامش بسازند.
اين متفكران در آثار خود بارها مسئله نياز غرب به اسلام را عنوان كرده و افزودهاند نگرشها و باورها نسبت به دين اسلام و مسلمانان بايد تغيير كند و راه دوستي، هماهنگي و همكاري را در پيش بگيرند، در غير اين صورت به شكست خود اعتراف كنند و در مقابل اسلام سر تعظيم فرود آورند.
با وجود آن همه حوادث و مصائب گوناگوني كه اسلام پشت سر گذاشته و به رغم مشكلاتي كه قدرتهاي بيگانه در مسير اسلام ايجاد كرده و ميكنند، اشتياق و تمايل مردم به اسلام در همه جوامع اعم از غرب و شرق به چشم ميخورد. ضرر و زيانهاي تهاجمهاي فرهنگي و تخريبهايي كه به وسيله قدرتهاي خارجي بر پيكر اسلام وارد آمد كمتر از صدمات جنگهاي 200 ساله صليبي نبود، اما مسلمانان با فائق آمدن بر همه مشكلات آن چنان تمدن درخشان و با شكوهي را پايهگذاري كردند كه باعث شد خورشيد اسلام در كشورهايي طلوع كند كه ورود اسلام بدانجا 14 قرن به تاخير افتاده بود. تمدن و فرهنگ اسلامي توانست در دنياي مسيحي نفوذ كند و تاثيرات مختلفي را بر جاي بگذارد.
اروپا از مسلمانان انواع غذاها، شربتها، دارو، اسلحه، نشانهاي خانوادگي، سليقه و ذوق هنري، ابزار و رسوم صنعت و تجارت، قوانين و رسوم دريانوردي، علوم رياضي، نجوم، پزشكي، شيمي و... را فرا گرفت و همين مسئله باعث رشد علم و دانش در مغرب زمين شد.
اين نفوذ فرهنگي و علمي اسلام در اروپا در پي تماسهايي كه بين جهان اسلام و دنياي مسيحيت به وقوع پيوست آغاز شد و به تدريج بر وسعت آن افزوده شد. روحيه گذشت وتساهل و رافت مسلمانان آنچنان تاثيري در مردم اروپا و غرب گذاشته بود كه بسياري نويسندگان و مترجمان غربي شروع به ترجمه آثار مسلمانان به زبانهاي ديگر كردند و از سوي ديگر، دانشمندان اسلامي هم بيكار ننشستند و به ترجمه آثارشان به زبانهاي فرانسوي، لاتين و... پرداختند كه نتيجه آن انتقال علوم اسلامي به اقصي نقاط جهان بود.
امروز نيز بسياري از غربيها ميدانند كه اگر نسبت به اسلام نگرش واقعي و عقلاني نداشته باشند، خود متضرر ميشوند. البته به همان ميزان كه گرايش به اسلام در ساليان اخير افزايش يافته، اسلام ستيزي و اشكال مختلف خشونت گستري عليه اسلام و مسلمانان نيز در دستور كار تراستهاي رسانهاي، لابيهاي پر نفوذ صهيونيستي و محافل ضد انساني غرب قرار گرفته است. (اعمال محدوديت عليه زنان محجبه در كشورهاي اروپايي، سياست فشار و تبعيض عليه مسلمانان، نمايش تصويري متحجر و خشن از مسلمانان، توهين در رسانهها، القاي هراس از مسلمانان، اهانت به مقدسات ديني و...)
بشر امروز به درستي پي برده كه "صلح جهاني" با عدالت، تمسك به راه انبياء(ع) و معنويت محقق ميشود كه همانا بهترين و جامعترين طرح بندي و نقشه ريزي براي آن توسط دين اسلام صورت پذيرفته است. هدف و غايت اسلام، ساختن يك فرهنگ جهاني و انساني بر پايه پيوند انسان با آفريدگارش و مبتني بر شكيبايي و صلح است و امروزه انسان غربي كه خسته از انحطاط، خشونت، بيهويتي، هرج و مرج اخلاقي، نااميدي، سكس و تاريكي است، به دنبال يك حقيقت الهي هويت بخش، اخلاق مدار، فضيلت آفرين و معنويت گستر است كه در تفكر اسلام و قرآن به كمال يافت ميشود. در حالي كه مكاتب شرق و غرب تجربه شكست و استيصال را در مقابل خود ديدهاند، اشتياق وصف ناپذير بشر امروز به مكتبي كه او را به كرانه روشن سعادت و خوشبختي رهنمون ميسازد، قابل ملاحظه است. اسلام فلسفه حيات فرخنده را براي بهتر زيستن به اجتماع و بشريت تقديم ميكند و همين رمز تعالي اسلام و گرايش به آن است.
تهران امروز: جا را براي مردم بازتر كنيد«جا را براي مردم بازتر كنيد» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛ اگر بهترين قوانين دنيا بد اجرا شوند فرجامي جز شكست ندارند. سياستهاي اجرايي اصل 44 قانون اساسي يكي از مترقيترين قوانيني است كه پنج سال پيش از سوي رهبر معظم انقلاب به دستگاههاي كشوري ابلاغ شد تا زمينهساز تحولاتي عظيم در اقتصاد كشور باشد.
اكنون اما بعد از پنج سال از ابلاغ اين قانون، گزارشات ديوان محاسبات حكايت از آن دارد كه «64 درصد اهداف اصل 44 محقق نشده» و «تنها 14 درصد از حجم خصوصيسازيها به بخش خصوصي واگذار شده و 22 درصد مابقي سهم شبه دولتيها» شده است.
اگر قرار باشد اين نسبت براي پنج سال ديگر هم تكرار شود و پنج سال آينده عملكرد خصوصيسازي مانند پنج سال گذشته باشد قطعا نهتنها به اهداف اصلي مورد نظر مقام معظم رهبري راهي نخواهد برد بلكه اساسا در تضاد با منويات و اهدافي است كه معظمله مطرح فرمودهاند.
مقام معظم رهبري درباره اين سياستها ميفرمايند: «خلاصه اين سياستها عبارت است از آزاد شدن دولت از فعاليتهاي اقتصادي غيرضرور، باز شدن راه براي حضور حقيقي سرمايهگذار در عرصه اقتصاد كشور، تكيه بر تعاون – شركتهاي تعاوني – و چتر گسترده شركتهاي تعاوني بر روي اقشار ضعيف مردم، پرداختن دولت به آداب و قواعد نقش حاكميتي، سياستگذاريهاي اجرايي و ايفاي نقش حاكميتي و صرف چگونگي مصرف درآمدهاي ناشي از اين واگذاري در بخشهايي كه ذكر شده و بعد الزامات دولت در امر واگذاري.
اين خلاصه سياستهاي ابلاغي اصل 44 است.» (بيانات رهبري در تاريخ 30 /11/ 1385) گزارش ديوان محاسبات البته نشان ميدهد كه اين قانون درست اجرا نشده و بين آنچه هدف قانونگذار بوده و آنچه تحقق يافته فاصله و شكافي بزرگ وجود دارد.
كيهان: تيرهاي مشقي!«تيرهاي مشقي!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد؛ مدتي است ادبيات جنگ طلبانه رسانه هاي غربي عليه ايران كاهش يافته و در محافل سياسي و رسانه اي غرب بيشتر بر واژه تحريم تأكيد مي شود. خصوصاً بعد از تصويب قطعنامه 1929 در خرداد ماه گذشته اين وضعيت روند افزايشي به خود گرفته است. آمريكا و متحدان اروپايي اين كشور از جمله انگليس و فرانسه طي چند سال اخير تلاش بسياري كردند تا با نفوذ در سازمان ملل و شوراي امنيت و اعمال فشار بر روي كشورهاي طرف قراردادهاي اقتصادي و تجاري با ايران، حلقه هاي تحريم را تنگ تر كرده تا از اين رهگذر به تهديدات سياسي و فشار رواني عليه جمهوري اسلامي دست يابند. نتيجه همه اين تلاشها در آخرين برآورد رسمي كميته تحريم ايران در سازمان ملل كه مسئول سنجش ميزان پايبندي كشورها به موارد تحريمي است، آورده شده. طبق اين گزارش در بين كشورهاي جهان تنها 36 درصد به حلقه تحريم عليه ايران پيوسته اند.
دشمنان انقلاب و ايادي داخلي آنان براي شكست حكومت ديني و نظام اسلامي بعد از آنكه يقين كردند از جبهه حمله نظامي طرفي نخواهند بست، به بهانه پرونده هسته اي ايران، چشم به «پروژه تحريم» بستند. آخرين حلقه هاي اين سياست، تصويب قطعنامه چهارم تحريم، تصويب تحريمهاي جديد در اتحاديه اروپا و كنگره آمريكا بود. دشمن تلاش كرد تا با همه قوايش پاي در اين جبهه بگذارد و در زعم خود با تدارك حمله اي فراگير تير خلاص را شليك كند، غافل از آنكه خشاب اين اسلحه ، چند تير مشقي بيشتر ندارد!
اين سياست شكست خورده در دوران بوش - رئيس جمهور سابق آمريكا- نيز مورد آزمايش قرار گرفته بود، اما نتيجه اي در برنداشت. در طول 30 سال انقلاب، دشمن بارها و بارها تلاش كرد تا با تنگ تر كردن حلقه هاي تحريم اقتصادي و نظامي، نظام اسلامي ما را به چالش بكشد، اما هر بار جواب عكس داد و تلاش مضاعف متخصصان و دانشمندان جوان ايراني، اقتصاد و صنعت ما را شكوفاتر ساخت.
ايران بدون اعتنا به تحريم ها و سياست هاي انقباضي كه از سوي دشمنان طراحي و اعمال مي شود، پرصلابت و با قدرت در مسير توسعه و پيشرفت قدم برمي دارد. رهبر معظم انقلاب نيز در جمع نخبگان كشور نويد دادند كه ايران قبل از سال 1404 به رتبه اول علمي منطقه دست خواهد يافت.
تلاش براي برداشتن فاصله بين پيشرفت هاي علمي كشور با كشورهاي توسعه يافته، موضوعي است كه رهبري انقلاب همواره به آن تأكيد داشته اند. جوانان ايران اسلامي نيز ثابت كرده اند كه با اراده ، تلاش و خودباوري مي توان انحصارهاي علمي و فناوري را در هم شكست و در اين مسير به موفقيت هاي چشمگيري دست يافته اند.
در دنياي امروز، دانش و فناوري، اصلي ترين زيرساخت قدرت به حساب مي آيند. براساس تأكيدات رهبر معظم انقلاب، توليد علم و فناوريهاي راهبردي مانند هوا فضا، سلولهاي بنيادي، انرژي هاي جديد، طب ايراني و فناوري نانو در دستور مراكز علمي، صنعتي و پژوهشي قرار گرفته و خيز لازم براي كسب مقام اول علمي منطقه در 1404 برداشته شده است. در اين ميان حتي تحريم هاي علمي ايران نيز تأثيري در پيشرفت هاي چشمگير دانشمندان ما نداشته است.
امروز در جهاني به سر مي بريم كه انحصار علم و قدرت و فناوري فقط در اختيار چند كشور خاص نيست. كشورهايي كه ما را تحريم كرده اند در واقع خودشان را از فرصت و ظرفيت هاي بزرگ ارتباط با ايران محروم كرده اند. هم اكنون كشورمان در زمينه توليد علم و فناوري نانو در منطقه رتبه اول و در دنيا جايگاه پانزدهم را دارد. رتبه و جايگاه علمي ايران نيز بطور روزافزون در حال ترقي است.
اما در كنار اين دستاوردها، دستيابي به فناوري هسته اي يكي از برجسته ترين پيشرفتهاي علمي ايران در سالهاي اخير بوده و ايران را به قدرتمندترين كشور منطقه تبديل كرده است. دانشمندان جوان ايراني در روزهايي به اين اقتدار دست يافتند كه در شرايط تحريم هاي اقتصادي، سياسي و علمي به سر مي برديم. جمهوري اسلامي نشان داد كه هيچ مانعي نمي تواند ايران اسلامي را از ادامه مسير باز دارد. وسعت كاربرد اين دانش در صنعت، كشاورزي، پزشكي، محيط زيست و توليد انرژي به گونه اي است كه دستيابي به اهداف بلند اقتصادي و پيشرفت كشور بدون آن امكان پذير نيست.
البته نبايد از ياد برد كه ديگر كشورها نيز هدفهاي بلندپروازانه اي براي خودشان دارند.
اين كشورها حتي با مشكلات كمتري نسبت به كشورمان مواجه بوده اند. جنگ بر آنها تحميل نشده، منابعشان محصور و توقيف نشده و كسي دنبال تحريم هاي پياپي آنان نبوده است. اما يك عنصر بين جوانان و دانشمندان ما وجود دارد كه كشور ما را در شرايط آرماني تر و استثنايي قرار مي دهد و آن «انگيزه الهي» است.
به فرموده رهبر معظم انقلاب؛ برخي از كشورها پيشرفت علمي را براي توسعه ستمگري، ايجاد شكاف طبقاتي و بي توجهي به حقوق اساسي ملت ها مي خواهند اما «ما علم را براي دستيابي به اقتدار حقيقي و برافراشتن پرچم عدالت و انسانيت در جهان دنبال مي كنيم تا بتوانيم ضمن حمايت از مظلوم، در مقابل ظلم و جور ستمگران و سلطه جويان ايستادگي كنيم.»
روز گذشته وزير نفت در يك كنفرانس مطبوعاتي از اظهار تمايل پنهاني برخي از شركت هاي اروپايي براي سرمايه گذاري و مشاركت در صنعت نفت و گاز كشور خبر داد.
روند بازگشت و يا ادامه همكاري شركت هاي تجاري با ايران، عليرغم فشار آمريكا صورت گرفته و به اصطلاح با بهره گيري از همه روش هاي ممكن در صدد دور زدن تحريم هاي غرب عليه ايران، برآمده اند. چندي پيش نيز 3 شركت بزرگ نفتي اروپايي شامل توتال، استات اويل و اني اعلام كردند كه به قراردادهاي جاري خود در حوزه انرژي با ايران پايبند خواهند بود.
هفته پيش هم روزنامه گاردين چاپ لندن گزارش كرد كه شركت نفتي رويال داچ شل (انگليسي- هلندي) در تابستان سال جاري ميلادي با وجود حلقه تحريم، خريد نفت از ايران را افزايش داده است. اين روزنامه به اسنادي كه در اختيار دارد، اشاره كرده و مي نويسد؛ طي دو ماه قبل از تصويب دور چهارم تحريم ها از سوي سازمان ملل، كمپاني شل حداقل 778 ميليون دلار صرف خريد نفت خام از ايران كرد ولي طي دو ماه پس از اعمال تحريم ها اين رقم به يك ميليارد و 380 ميليون دلار رسيد.
موسسه آمريكايي «فارين پاليسي اين فوكس» طي گزارشي اعتراف مي كند: «تحريم هاي جديد در حدي نيستند كه ايران را دچار مشكل كنند. ظاهرا اين تحريم ها كارايي ندارند. اين در حالي است كه ايالات متحده آمريكا تصور مي كند كه سردمدار اين نوع تحريم ها عليه ايران است ولي در واقع باعث شده تا خشم ايرانيان نسبت به آمريكا از يك سو و از سوي ديگر مقاومت آنان در برابر تهديدات بيروني افزايش يابد. در حالي دولت اوباما مدعي اجراي تحريم هاي هوشمندانه عليه ايران مي باشد كه در واقع اين نوع فشارها عليه اين كشور به يقين بي تاثير است.»
آمريكا و هم پيمانان اروپايي آن به زعم خود طناب تحريم را دور گلوي ايران فشار مي دهند، اما اگر قدري هوشمندانه به ماجراي تحريم نگاه كنند، مي بينند كه ايران به مدد تجربه 30 ساله و همت و غيرت مردم مسلمان و انقلابي خود، نه تنها از كمند اين طناب جسته، بلكه صحنه را به نفع خود نيز تغيير داده است.
مردم سالاري:لزوم توجه بيشتر به خصومت کرملين«لزوم توجه بيشتر به خصومت کرملين»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد؛روسيه در طول يکسال گذشته در رابطه با ايران اقداماتي انجام داده است که کاخ سفيد را دلشاد کرد; اما کمتر از يک ماه پيش زماني که مدودف همانند تزارها قلم در جوهر زد و فروش اس 300 را به ايران ممنوع کرد واشنگتن انگشت حيرت به دهان گرفت از دست و دلبازي روسيه.
امروز، مسکو در دنياي ديپلماسي حرکتي مارپيچ و با سرعت سرسامآور را به سمت واشنگتن آغاز کرده است و هر لحظه بر ميزان سرعت خود مي افزايد تا برخي که دل به حمايت روسيه خوش کرده بودند دچار ياس شوند.
کرملين دست در دست آمريکا و اروپا روابط استراتژيکي را پايه گذاري کرده است و ايران اسلا مي را در اين برهه زماني مهم تنها گذاشته است.
روسيه حتي ورود برخي مقامات تهران را به خاک خود ممنوع کرده است و در رسانه هاي بيگانه شايعاتي درز کرده مبني بر احتمال دخالت برخي تکنيسين هاي روس براي انتقال ويروس استاکس به نيروگاه اتمي بوشهر.
روس ها همواره سعي کردند به عنوان يک رفيق منفعت طلب در مقابل ايران پشت ژست هاي مدافعانه خود برخورد کنند. بنابراين گروهي دست دوستي دراز مي کنند و گروهي با دست پس مي زنند، تا تهران دچار ترديد شود غافل از آن که هر دو دست از يک پيکر است.
واقعيت تلخ تاريخي اين است که گويا روسيه به ايران همانند دوره تزارها مي نگرد و هر وقت اقتضا کند ايران را وجه المصالحه قرار مي دهد; يک کارشناس روس درباره ايران با صراحت مي گويد: «شراکت راهبردي با ايران براي ما هرگز وجود نداشته ونخواهد داشت و اصولا چنين شراکتي را ما با هيچ کشوري به جز کشورهاي عضو جامعه مشترک المنافع نداريم.»
کرملين به ازاي تحريم ايران يا به نوعي تنها گذاشتن تهران سودگزافي کسب کرده است.
باز پس گيري حياط خلوتي که حيثيت خود را در آن جست وجو مي کند.
مصالحه بر سر پيمان استارت با آمريکا و وام بانک جهاني ظاهر ماجرا است. اين درست است که روسيه درازاي فسخ قرارداد اس 300 حداقل 800 ميليون دلا ر بايد به ايران باز پس دهد اما در پس پرده، قرار داد 300 ميليارد دلا ري با رژيم صهيونيستي امضا کرد. در برخي محافل ديپلماتيک غربي گفته مي شود تلآويو در خيانت اين کشور به ايران اسلا مي نقش مهمي ايفا کرده است.
موضوع تحريم ها و فسخ قرارداد نظامي تهران- مسکو تنها پروژه اي نيست که دو کشور را بر سر يک ميز مستقيم يا غير مستقيم کشانده است.
درياي خزر مساله اي است که اين دو شريک ديروز را بر سر ميز مي کشاند.
بزرگترين درياچه جهان موضوعي نيست که نامش را کسي بشنود و از کنار آن به آساني عبور کند. منابع عظيم نفتي و حتي استفاده از توريسم اين دريا باعث مي شود براي متر، متر، اين دريا چانه زني کشورهاي حاشيه اي آن بالا مي گيرد. فردا هر کشوري فضاي بيشتري در اين دريا داشته باشد مي تواند نقش قدرت منطقه اي يا حتي فرا منطقه اي ايفا کند.
هر چند ايران اسلا مي بر مبناي قراردادهاي 1921 و 1940 داراي حق مساوي با روسيه در درياي خزر است; اما با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و تغييرات نقشه اي، هنوز هيچ رژيم حقوقي ثابتي مستقر نشده است و فقط گفته مي شود سهم ايران به 20 درصد تقليل يافت متاسفانه اين روزها زمزمه هايي مبني بر کاهش اين ميزان سهم شنيده مي شود.
ايران اعلا م کرده است در اجلا س سران کشورهاي حاشيه خزر درباکو که آذرماه برگزار مي شود، دکتر محمود احمدي نژاد نيز حضور خواهد داشت; دستگاه ديپلماسي ايران مي گويد حدود 70 درصد رژيم درياي خزر مورد توافق 5 کشورقرار گرفته است; اما از سهم ايران سخن جديدي به ميان نيامده است.
روسيه طبعا در پي تامين منافع خود دردرياي خزر است. اين کشور يک روز بر مشاع بودن درياي خزر تاکيد مي کرد اما ناگهان بر اثر تغييرات سياسي در منطقه تغيير موضع داد وخواهان تقسيم شد و امروز نيز با تمام اهرم هاي موجود به دنبال منافع خاص است. پس زمينه خيانت روس ها در طول تاريخ به ايران و تيرگي روابط اين کشور با تهران و هم پيماني بلند مدت با کشورهاي مشترک المنافع نيز برگزاري جلسات پشت پرده و بدون حضور ايران با کشورهاي حاشيه درياي خزر موجب مي شود تا اين دريا را در سايه تاريک توطئه روس ها عليه حق ايران قرار دهد.
جمهوري اسلامي:بازي جديد استعماري«بازي جديد استعماري»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛روز جمعه گذشته، مشاجره غيرعاقلانهاي ميان يك روحاني شيعه و يك روحاني اهل سنت از طريق يك كانال تلويزيوني صورت گرفت كه براي هر مسلمان عاقل و اهل درك و فهم بسيار تأسف بار بود. تأسف بالاتر اينكه اين اقدام ديوانه وار تحت عنوان "مباهله" انجام شد و حتي شكل و قالب آن نيز با اجراي صيغه مباهله و به نوعي با صورت مباهله شرعي، و لابد به تقليد از مباهله مربوط به پيامبر اكرم و نصاراي نجران همراه بود!
دقت در موضوع باصطلاح مباهله و مكان انجام آن و اهتمام بعضي دستگاههاي تبليغاتي و رسانهاي جهان عرب به پخش مستقيم آن، پرده از ماهيت واقعي اين رويداد استعماري برميدارد و عمق فاجعهاي كه در قلب جهان اسلام درحال رخ دادن است را نشان ميدهد.
- يكطرف ماجرا يك باصطلاح روحاني شيعه كويتي است كه در لندن زندگي ميكند و از دفتر خود در مركز انگليس، ضمن خواندن خطبهاي مفصل، صيغه باصطلاح مباهله را جاري ميكند و طرف ديگر، كه يك روحاني سني است، در استوديوي يك كانال تلويزيوني در قاهره همان صيغه را براساس اعتقاد خود به زبان ميآورد. لندن كجاست؟ مركز قديميترين كشور استعماري كه در چند قرن اخير مارهاي فراوان و البته خوش خط و خالي براي ضربه زدن به اسلام در آستين خود پرورانده است. همهي بدعت گذاران و تفرقه افكنان و فرقه سازان و اهانت كنندگان به مقدسات اسلامي از سران بهائيت و وهابيت گرفته تا سلمان رشدي مرتد به نوعي با دولت استعماري انگليس مرتبط بودهاند و از انبان پرمكر و فريب آن تغذيه شدهاند. حضور اين باصطلاح روحاني شيعه در لندن و اجراي صيغه مبالغه در دامان دولت استعماري انگليس، براي همهي آشنايان با تاريخ استعمار، بسيار پرمعناست.
- قاهره نيز امروز مركز كشوري است كه دولت آن حدود 40 سال است كه آلت فعل آمريكا و صهيونيسم بين الملل است. با مرگ مشكوك جمال عبدالناصر، انورالسادات، كه مهره آمريكا و رژيم صهيونيستي بود، جاي او را گرفت و بعد از يك نمايش به ظاهر ضد اسرائيلي، كه براي فريب افكار عمومي بود، به آمريكا رفت و قرارداد ننگين كمپ ديويد را در حضور جيمي كارتر رئيسجمهور وقت آمريكا با مناخيم بگين امضا كرد، قراردادي كه به قول محمد حسنين هيكل، نويسنده و سياستمدار پرآوازه مصري، كمر اعراب را شكست و آرمان فلسطين را به محاق برد، همان قراردادي كه امام خميني در مخالفت با آن، فرمان قطع رابطه با دولت مصر را خطاب به وزارتخارجه جمهوري اسلامي ايران در ارديبهشت 1358 صادر فرمودند.
بعد از آنكه سادات به جرم همين خيانت، به دست تواناي ستوان خالد اسلامبولي، افسر رشيد مصري، اعدام انقلابي شد، مهره ديگر آمريكا و صهيونيسم يعني حسني مبارك، حكومت مصر را دردست گرفت و اكنون نزديك 30 سال است كه با صورت سازيهاي فريبكارانه در شمايل انتخاباتهاي تقلبي بر اين كشور حكومت ميكند و خود را رئيسجمهور مصر ميداند و چون نوكر چشم و گوش بسته آمريكا و رژيم صهيونيستي است قرار است همچنان بر اين مسند باقي بماند. در زير سايه حكومت چنين موجود وابستهاي طبيعي است كه يك شبكه تلويزيوني در اختيار چيزي به نام "مباهله" ميان شيعه و سني قرار بگيرد تا در جهت ضربه زدن به اصل اسلام عمل شود.
- موضوع مباهله، حقانيت و عدم حقانيت ابوبكر و عمر و عثمان و عايشه و حفصه بود. آن يكي به عنوان روحاني شيعه، مدتي هرچه خواست و توانست عليه خلفا و همسران پيامبر گرامي اسلام گفت و رسانههاي افراطي طرفين و بوقهاي تبليغاتي دشمنان اسلام نيز مطالب او را با رنگ و لعاب منتشر كردند. اين، همان شخصي است كه اخيراً اظهاراتش با واكنش رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهاي مواجه شد و ايشان اعلام كردند اهانت به اصحاب و همسران پيامبر اكرم حرام است. علماي شيعه و سني در ايران و كشورهاي اسلامي نيز ضمن استقبال از فتواي رهبر انقلاب، اظهارات آن باصطلاح روحاني شيعه را محكوم كردند و بر ضرورت پرهيز از هر سخني كه وحدت امت اسلامي را خدشهدار نمايد تأكيد نمودند. اين شخص، عليرغم موج محكوميتي كه متوجه او و اظهاراتش گرديد، متأسفانه وارد بازي جديدي شد و روز جمعه گذشته در چيزي به نام مباهله شركت كرد و در اظهاراتي كه مستقيماً از يك شبكه تلويزيوني مصري پخش ميشد از خدا خواست اگر ابوبكر و عمر و عثمان و عايشه و حفصه حق هستند او را دچار عذاب كند و اگر حق نيستند، آن باصطلاح روحاني سني كه طرف مقابل وي ميباشد را گرفتار عذاب نمايد.
- در طرف مقابل نيز يك باصطلاح روحاني اهل سنت در برابر دوربينهاي آن شبكه تلويزيوني مصري قرار گرفت و مشابه همين نفرينها را در جهت عكس به زبان آورد. مجري برنامه نيز كه چهرهاي به ظاهر ديني داشت، اين روياروئي را بگونهاي كارگرداني كرد كه بينندگان احساس كنند واقعاً نمايندگان دو جبهه كفر و دين در مقابل همديگر قرار گرفتهاند و خداي متعال نيز منتظر است آنها همديگر را نفرين كنند تا يكي از آنها را به قهر و عذاب خود گرفتار نمايد و حقانيت آن ديگري را به اثبات برساند!
بدون آنكه نياز چنداني به بررسي و تحقيق باشد، كاملاً روشن است كه اين هر دو باصطلاح روحاني، با ورود به اين بازي استعماري، و قبل از آنكه صيغه آنچه را كه مباهله ناميدهاند جاري كنند، گرفتار عذاب الهي شده بودند و نيازي به قهر و عذاب مجدد الهي ندارند.
افرادي كه حتي از مختصر عقل و درك بي بهرهاند و نميتوانند اين واقعيت روشن را بفهمند كه در غوغاي كم سابقه تفرقه افكنيها ميان مسلمانان كه دستهاي خائن قدرتهاي شيطاني و استعماري و استكباري در كارگرداني اين صحنهها كاملاً مشهود است ورود به مباحثي كه به اختلافات دامن ميزند خواست دشمنان اسلام است، چه عذابي بالاتر از اين ميتواند سراغشان بيايد؟ اينان قطعاً آلت دست دشمنان اسلام هستند و با مزد و مواجب وارد اين بازي شدهاند و آخرت خود را به باد دادهاند. و اگر از اينكه آلت دست شدهاند بي خبرند، علاوه بر آنكه با اين كار آخرت خود را بر باد دادهاند دنياي خود را نيز نابود كردهاند.
اگر چند وقت ديگر خبر بيايد كه يكي از اين دو ترور شدهاند و يا به مرگ مشكوكي جان باخته اند، نبايد تصور شود كه رويداد عجيبي است، زيرا ترتيب دهندگان اين بازي حتماً براي حلقههاي بعدي آن نيز فكري كردهاند تا از اين طريق عدهاي را فريب دهند كه حق با آنهاست و طرف مقابل را نيز براي انتقام گرفتن و دفاع از خود تحريك نمايند و جنگ شيعه و سني را اينجا و آنجا به راه بياندازند و از آب گل آلود ماهي مقصود خود را بگيرند.
اين بازي، حلقه جديدي از توطئه دنبالهداري است كه از كتاب آيات شيطاني سلمان رشدي شروع شد و با كاريكاتورهاي موهن عليه پيامبر اكرم ادامه يافت و به قرآن سوزي در آمريكا منجر شد و اكنون برنامه اينست كه اسلام را به دست خود مسلمانان به قربانگاه ببرند. براي مقابله با اين توطئهها قبل از هر چيز هوشياري خود مسلمانان لازم است و همزمان با آن، روشنگري علماي دين و صاحبان قلم و سخنوران صاحبنظر.
بي تفاوتي در برابر اين توطئههاي استعماري بي اعتنائي به مسئوليتي است كه هر مسلماني به حكم مسلمان بودن دارد. بنابر اين، همه بايد احساس مسئوليت كنند و با پرهيز از افراط و هوشيارانه در چارچوبهاي شرع و منطق به وظيفه خود عمل نمايند.
ابتكار:اقتصاد در يک قدمي اتاق عمل«اقتصاد در يک قدمي اتاق عمل»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن ميخوانيد؛اگر فرض را بر قطعي بودن حرفهاي وزيررفاه و تامين اجتماعي و ساير مسئولين بگيريم، حداکثر تا هفت- هشت روز آينده، با واريز يارانههاي نقدي به حساب شهروندان بالاخره اجراي طرح هدفمند کردن يارانهها کليد ميخورد. رئيس جمهورو مديران اقتصادي کشور طي يکي دو سال گذشته همواره از اين طرح به عنوان جراحي بزرگ اقتصاد کشور ياد کرده اند.
در اينکه اقتصاد کنوني کشورمان دچار بيماري حادي است کمابيش همه صاحبان نظر، اقتصاددانها و مديران اقتصادي فعلي و گذشته کشوراتفاق نظر دارند و ترديدي نيست که وضعيت کنوني اقتصاد کشور بخصوص در بخش توزيع بکارگيري يارانهها به طور قطع نيازمند اصلاحات زيربنايي و اساسي است. در حال حاضراقتصاديون دولت، اصطلاحا عمل جراحي را به عنوان تنها راه درمان بيماري کنوني تشخيص داده اند که درصدي از صاحبنظران مسائل اقتصادي وصاحبان تجارب مديريتي کشور تا اين مرحله از تشخيص را هم تا حدودي با دولت همراهند و قبول دارند.
اما اکنون پس از به اصطلاح تشکيل پرونده، ثبت تشخيص نوع بيماري و درمان پيشنهادي براي اين اقتصاد معيوب قرار است بيماردر حال احتضار همين امروز و فردا درازکش راهي اتاق عمل شود. اقدامي که هزاران حرف و حديث، شنيده و شايعه و اما و اگر را به همراه آورده است. آيا رضايت نامه ازهمه اولياء بيمار و مدعيان قيموميت او اخذ شده است؟ آيا سوابق پزشکي بيمار در پرونده بررسي شده است؟ آيا همه آزمايشهاي لازم در خصوص ساير بيماريهاي احتمالي، حساسيت به دارو و... از اين بيمار مفلوک گرفته شده؟ نکند عمل به اين سنگيني را تاب نياورد و از اتاق عمل مرده برگردد؟ آيا اتاق عمل واقعا آماده است و تجهيزات لازم پيش بيني و تدارک ديده شده؟ هزينههاي مختلف عمل به طور دقيق محاسبه شده است؟ خون خيلي مهم است! آيا خون لازم براي تزريق به بيمار فراهم شده!؟ آيا ساير همکاران تيم جراحي، کادر بيهوشي، ريکاوري و.... آمادگي خود را براي اين عمل سنگين اعلام کرده اند و به موقع بر سر بيمار حاضر ميشوند؟ ريکاوري،اي سي يو، سي سي يو و يا بخش بستري آمادگي پذيرش سريع بيمار پس از عمل را دارند؟ خلاصه اين روزها هزار و يک آيا واما و اگر در اين باره مطرح است...
اين مشابه سازيها گفته شد تا دغدغههاي جدي افکارعمومي، صاحبنظران و نخبگان اجتماعي و اقتصادي، نمايندگان مردم، متوليان امور امنيتي و انتظامي کشوردر خصوص عوارض احتمالي طرح انقلابي هدفمند سازي يارانهها بار ديگر يادآوري گردد. اين اقدام بزرگ که نتيجه ملموس آن درست يا غلط ديگرگونه کردن ساختار اقتصاد کشور است به طور طبيعي با زندگي 75 ميليون ايراني و مناسبات اجتماعي و فرهنگي آنها با همديگرو با دولت به عنوان خدمتگزار ملت سرو کار دارد. از اين رو است که اين جماعت بيش از هرمرجع ديگري در گرفتن اطلاعات دقيق در اين باره بايد محرم تلقي گردند وحق طبيعي شان است که ضمن شناخت بيماري اقتصاد کشورشان، از جزييات عمل جراحي که قرار است انجام شود و وضعيت پس از عمل، با خبر شوند.
ولي واقعيتهاي موجود جامعه چيز ديگريست و همچنان اکثريت مردم و حتي نمايندگان مجلس، اقتصاددانها و ... يا اطلاعات چنداني در خصوص جزييات اجراي اين طرح ندارند و يا بر حسب يافتهها و اطلاعاتي که پيدا کرده اند، ترديدها و تشکيکهايي را درباره شيوه عمل و عوارض احتمالي اين اقدام مطرح ميکنند که طبيعتا بايد جدي گرفته شوند و درباره آنها روشنگري شود. چرا که اطلاع رساني قطره چکاني دولتيها در اين باره تاکنون نتوانسته است ذهنهاي کنجکاو و نگران را اقناع کند.
خلا بسيار جدي در اطلاع رساني در اين باره در شرايطي است که در سطح رسانهها شاهد گفتگوهاي مسئولين متعددي تحت عنوان متوليان اجراي هدفمندي يارانهها از وزارت اقتصاد و وزارت رفاه گرفته تا وزارت نفت و ساير سازمانها و ادارات کل زيرمجموعه هستيم که اظهارات گاها متناقض اين افراد و پراکندگي مباحث مطروحه اگرچه حجم اخباررا به لحاظ کمي بالا برده اما بيش از پيش به سردرگميها و ارائه اطلاعات غلط به مردم دامن زده است.
ابعاد اين سردرگمي و کم اطلاعي عمومي در اين باره به حدي است که کميسيونهاي تخصصي مربوطه در مجلس شوراي اسلامي که مثلا لايحه آن را درسال گذشته مصوب نموده وبه صورت قانون به دولت ابلاغ کرده است هم کمترين اطلاعاتي درباره جزييات نهايي اين طرح و چگونگي اجراي آن ندارند.
حساسيت موضوع وقتي است که يادمان باشد زمان اجراي اين طرح با تحريمهاي بي سابقه کشورازسوي شوراي امنيت و دول غربي و شرايط سياسي اجتماعي کشور پس از انتخابات 88 همزمان شده است. اين همزماني ها، حساسيت و نگراني درخصوص عوارض اجتماعي و اقتصادي اجراي اين طرح را صد چندان کرده است. تا جاييکه اعضاي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در نامه خود به رئيس جمهور يادآوري ميکنند که « جريان فتنه و سلطهگران خارجي در تلاشند تا قانون هدفمندي يارانهها در كشور به سرانجام نرسد و اگر هم اجراي آن در كشور آغاز شد، اين طرح با چالش مواجه شود». شخص رئيسجمهورهم چندي پيش از تلاش يک جريان مخالف نظام و دولت در کشور براي توطئه عليه طرح هدفمند کردن يارانهها سخن گفته بود.
نتيجه اينکه اگرچه ضرورت اجرايي کردن هدفمندي يارانه اصلي پذيرفته شده به نظر ميرسد اما آسيبهايي از قبيل خطرات شکل گيري رانتهاي مختلف در اثر کم اطلاعي مردم، رشد نرخ تورم و کاسته شدن قدرت اقتصادي مصرف کنندگان و توليدکنندگان بخش خصوصي، سردرگمي و شيوع شايعات منفي در ميان مردم و بروز عوارض اجتماعي احتمالي، اجراي اين طرح بزرگ را در شرايط کنوني تهديد ميکند. بر اين اساس لحاظ کردن دغدغههاي متعدد اقتصاددان و جامعه شناسان دلسوزدرخصوص رعايت برخي ملاحظات درشيوه، زمان و مقدمات اجراي هدفمندي يارانهها ميتواند تا حدود زيادي آسيبهاي احتمالي را کنترل و حداقلي نمايد.
از سوي ديگر تجميع و يکپارچه سازي اظهار نظرهاي پراکنده و ارائه مستمر، هفتگي، شفاف و دقيق اطلاعات به مردم توسط سخنگوي اقتصادي دولت به عنوان تنها سخنگوي اجراي اين طرح در راستاي کاهش بار رواني اجراي طرح و فروکش کردن شايعات منفي نيز بسيارضروري و اجتناب ناپذيرمي نمايد.
ايران:سرفصل نوين در روابط ايران و لبنان«سرفصل نوين در روابط ايران و لبنان»عنوان يادداشت روز روزنامهي ايران به قلم كاظم جلالي است كه در آن ميخوانيد؛سفر دكتر احمدينژاد، رئيسجمهور كشورمان به لبنان در مقطع زماني بسيار حساسي صورت ميگيرد و بيترديد استقبال همه عناصر ملي و ملت بزرگ لبنان را به همراه خواهد داشت و سرفصل نويني از روابط دو ملت و دو دولت را رقم خواهد زد.
جمهوري اسلامي ايران و لبنان داراي روابط خوبي بويژه در سطح دو ملت و همچنين دولتها هستند. ملت ايران در طول 30 سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نشان داد كه همواره در كنار ملت لبنان هستند و در سختترين زمانها ملت لبنان را ياري كردهاند.
روزي كه تنها 2 هفته بعد از باز پسگيري خرمشهر توسط جمهوري اسلامي از دولت غاصب و جنايتكار صدام، رژيم صهيونيستي به لبنان حمله كرد و سراسر اين كشور را به اشغال درآورد و تا بيروت پيش رفت، گفتمان امام (ره) پديده مقاومت را در داخل لبنان شكل داد و آن پديده مبارك در آن روزها توانست بخش زيادي از سرزمينهاي اشغال شده را از چنگال رژيم صهيونيستي آزاد كند و امروز نيز تضمينكننده امنيت و ثبات داخل لبنان باشد.
از سوي ديگر، روزي لبنان از اختلافات ديني و مذهبي رنج ميبرد و امروز شاهد هستيم كه به بركت انقلاب اسلامي ايران و با همتي كه جمهوري اسلامي ايران نشان داد، وحدت نظري بين شيعه، سني و مسلمان و غيرمسلمان در داخل لبنان ايجاد شده است، هرچند دشمنان روابط حسنه ايران و لبنان از اين موضوع خرسند نيستند و به دنبال اختلافافكني بين شيعه و سني و مسلمان و غيرمسلمان اين كشور هستند و تحركات آنها در ماههاي اخير در اين راستا بيشتر مشهود است.
با توجه به رابطه عميق ميان دو ملت، برخي تلاش ميكنند جمهوري اسلامي ايران را به عنوان كشوري مداخلهگر در شئونات لبنان و مردم اين كشور معرفي كنند و اين موضوع را به طور خاص در شرايط كنوني و در آستانه سفر رئيسجمهور به لبنان بيشتر در دستور كار قرار دادهاند. در اين زمينه برخي كشورهاي منطقهاي و دشمنان فرامنطقهاي كه روابط حسنه دو كشور را برنميتابند با مانور رسانهاي تلاش ميكنند. تا اين مسئله را القا كنند. در حالي كه جمهوري اسلامي ايران هيچگاه يك عنصر مداخلهگر در امور داخلي و شئونات ملي لبنان نبوده است.
ايران همواره پشتيبان ملت لبنان بوده است و لبنان با تدابير اسوه والاي مقاومت يعني سيدحسن نصرالله به سمت استفاده از ظرفيتهاي جمهوري اسلامي ايران براي حل و فصل مسائل پيشرفت و سربلندي پيش رفته است. فضاسازي رسانهاي كه اكنون در آستانه سفر دكتر احمدينژاد به لبنان شاهد هستيم در تداوم همان رويكردي است كه درباره جايگاه منطقهاي جمهوري اسلامي ايران اتخاذ كردهاند. براي نمونه مذاكرات صلح كاملاً شكست خورده است و رژيم صهيونيستي حاضر نيست از مواضع خود عقبنشيني كند و متأسفانه برخي از دولتهاي عربي به دليل وابستگي به ساختار قدرت بينالمللي هر روز مواضع منفعلانهتر و مبتني بر عقبنشيني را اتخاذ ميكنند و در همين راستا با جريان اصيل و ريشهدار مقاومت به انحاء مختلف مخالفت ميكنند و براي مخالفت با اين جريان اصيل كه در دنياي اسلام و ملت عرب شكل گستردهاي در افكار عمومي به خود گرفته است، تلاش ميكنند با گره زدن به ايران، اين جريان وسيع و گسترده و دامنهدار را مسئلهاي كوچك در نتيجه مداخله ايران نشان دهند.
اين رويكرد درباره سفر رئيسجمهور به لبنان نيز در فضاي رسانهاي از سوي آنها اتخاذ شده است، در حالي كه اگر ذرهاي افكار عمومي دنياي عرب مورد توجه قرار بگيرد آشكار ميشود كه ملت عرب از يك حقارت تاريخي نشأت گرفته از رفتار قلدرمآبانه رژيم صهيونيستي و عملكرد بسيار ضعيف دولتهاي عربي رنج ميبرند لذا هنگامي كه يك مسلمان با صداي رسا و از موضع شجاعانه آرزوهاي برباد رفته ملت عرب و ملت اسلام را فرياد ميكشد، افكار عمومي دنياي عرب از چنين صدايي به شكل شگفتانگيزي استقبال ميكند، نمونه اين استقبال را ميتوان از اصل انقلاب اسلامي ايران، بيانات امام عظيمالشأن و رهبري بزرگوار و همچنين از نوع رويكرد افكار عمومي دنياي عرب و اسلام نسبت به جريان مقاومت، سيدحسن نصرالله و دكتر احمدينژاد ديد. اين رويكرد بيترديد از نقادي افكار عمومي عربي و اسلامي نسبت به ضعف و خلل جدي دولتهاي عربي نشأت ميگيرد.
فضاي خاصي كه اين سفر تاريخي در آن برگزار ميشود فرصت مناسبي است تا مسائل مربوط به فلسطين، لبنان و جريان مقاومت و جريانات اخير به اصطلاح سازش و صلح و همچنين روابط دوجانبه در عرصههاي بخصوص اقتصادي با هدف تقويت لبنان به عنوان خط مقدم جبهه مقاومت مورد بررسي قرار گيرد.
آرمان:روابط ايران و مصر؛ موانع و راهکارها«روابط ايران و مصر؛ موانع و راهکارها»عنوان سرمقالهي روزنامهي آرمان به قلم حجت الله جودکي است كه در آن ميخوانيد؛ با بررسي روابط ايران و مصر طي نيم قرن گذشته، ميتوان گفت روابط ايران و مصر از سال 1952 که افسران آزاد در مصر به رهبري جمال عبدالناصر کودتا کردند تا حال حاضر تقريبا به طور دائم دچار تنش بوده است. در اين دوران فقط يک دوره چهار پنج ساله روي کار آمدن سادات تا پيروزي انقلاب اسلامي ايران، روابط ايران و مصر خوب بوده که ميتوان آن را ماه عسل روابط ايران و مصر دانست. يعني روابط ايران ومصر تقريبا 50 سال قطع بوده است.
در ابتدا افسران آزاد پس از پيروزي و سرنگوني نظام سلطنتي در مصر، روابط نسبتا مستحکمي با بلوک شرق برقرار کردند و از اين رو تضاد آنان با کشورهاي غربي و اسرائيل روز به روز بيشتر شد. در ايران نيز پس از کودتاي آمريکايي 28 مرداد عليه دولت مصدق، روابط ويژهاي با غرب و به تبع آن با اسرائيل برقرار شد و به عبارت ديگر شاه مخلوع همپيمان بلوک غرب شد. اين موجب شد که ايران و مصر در تضاد با يکديگر قرارگيرند.
با اوجگيري جنگ سرد ميان دو نظام سياسي ايران و مصر، گامهاي غيردوستانهاي عليه يکديگر برداشته شد؛ جمال عبدالناصر به حمايت از مخالفان سياسي ايران برخاست و کار به جائي رسيد که اين مخالفان در مصر دورههاي آموزش نظامي براي سرنگوني شاه ديدند. عبدالناصر رسما از شورشيان جدائي طلب عرب جنوب ايران حمايت کرد و آنها را مسلح نمود. عليرغم تيرگي روابط سياسي ناصر و شاه، فعاليتهاي جمال عبدالناصر از سوي مردم ايران با نگاهي متفاوت از حکومت شاه مورد ارزيابي قرار ميگرفت.
روشنفکران و مبارزان ايران از اقدامات ضدامپرياليستي و ضدصهيونيستي ناصر حمايت ميکردند، البته نگاه انتقادآميزي هم نسبت به ناصر وجود داشت و در همان چارچوب انقلابيون مذهبي ايران که عليه شاه فعاليت ميکردند، همواره اعدام سيد قطب را خطاي سياسي ناصر قلمداد مينمودند. با روي کار آمدن سادات و گرايش به سمت بلوک غرب روابط صميمانه ميان او و شاه برقرار شد.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و حاکم شدن گفتمان انترناسيوناليستي بر سياست خارجي ايران و اتخاذ سياست صلح با رژيم صهيونيستي از سوي مصر، روابط دو کشور مصر و ايران به دستور امام خميني(ره) قطع شد و از اين تاريخ به بعد دوباره خصومت بر روابط دو کشور سايه افکند.پس از قطع شدن روابط، مشکلات في مابين روز به روز افزوده شده است.
در ابتدا مشکل، روابط مصر با اسرائيل و صلح کمپ ديويد بود، بعد پيوستن مصر به جرگه کشورهاي حامي آمريکا و نيز شرکت مصر در توطئههاي آمريکا عليه ايران و مسائل ديگر نيز افزوده شد. نامگذاري خيابانها مثل خالد اسلامبولي و اتهامات متقابل ايران و مصر نيز از ديگر عوامل تيره شدن روابط بود که تا به امروز ادامه داشته است.
با وجود قطع روابط سياسي دو کشور در 50 سال گذشته، روابط فرهنگي بين دو ملت هيچگاه قطع نشده است. در واقع در تمام مدتي که اهل سياست در دو کشور ايران و مصر به تقابل مشغول بودند، دغدغه اهل فرهنگ در ايران و مصر چيز ديگري بود. آنها بي سر و صدا و به دور از جنجالهاي سياسي در جهت تحکيم روابط دو ملت قدم برميداشتند.
يکي از يادگارهاي خوب و ماندگار اين دوران، «دار التقريب بين المذاهب الإسلامية» است که تلاش فراواني در جهت شناخت صحيح مذاهب اسلامي از يکديگر به ويژه شيعه و سني داشت. اقدامات شيخ محمود شلتوت و محمد تقي قمي در اين دوران قابل ستايش است. در همين زمان مدرسهاي که ايشان تاسيس و انديشمنداني که در دارالتقريب تربيت و به جامعه تقديم نمودند، به واقع قابل تحسين است؛ در آن مقطع، قمي سمبل فرهنگ ايراني است که پا به پاي انديشمندان الازهر فعاليت کرد. بر اثر فعاليت ايشان بسياري از کدورتهاي ميان شيعه و سني و متعاقب آن در ميان مردم ايران و مصر بر طرف شد.
پيش از پيروزي انقلاب بسياري از نيروهاي انقلابي ايران تحت تاثير مصريها بودند. مثلا دکتر شريعتي کتاب «از کجا آغاز کنيم» يا «چه بايد کرد» را از کتاب «من اين نبدا» يا «من هنا نبدا» خالد محمد خالد ايده گرفته است. يا مثلا اکثر کتابهاي سيد قطب از جمله کتاب «عدالت اجتماعي در اسلام» در ايران قبل از انقلاب ترجمه و چندين بار چاپ شد. مصريها نيزدر اين مدت که روابط سياسي دو کشور قطع بوده است از ايران غافل نبودهاند. آنها بسياري از کتابهاي مهم فارسي را به عربي ترجمه کردهاند. در حال حاضر در مصر 14 دپارتمان مستقل زبان فارسي با بيش از 200 استاد و بيش از 4000 دانشجوي زبان فارسي وجود دارد. کتابهاي زيادي از زبان فارسي ترجمه کردهاند. بيش از 900 رساله دانشگاهي درباره ايران نوشتهاند.
بيش از 14 سال است که در موسسه الاهرام مصر موسسه تحقيقاتي براي ايرانشناسي ايجاد کردهاند 40 استاد در آنجا مشغول به کار هستند و هر ماه مجلهاي با نام «مختارات ايرانيه» يعني گلچين مسائل ايران منتشر ميکنند. تمام سرمقالههاي روزنامههاي ايران را ترجمه ميکنند. بحثهاي استراتژيک در مورد ايران انجام ميدهند. در هر ماه يک شخصيت تاثيرگذاري ايراني را معرفي ميکنند و... اين شناخت خوبي از ايران به مصريها ميدهد.
بنابراين روابط فرهنگي بين ملتها همواره وجود داشته است. اگرچه از طرف ايران تا حدي کمکاري بوده است. متاسفانه به غير از ترجمه چند کتاب ما کار جدي در زمينه شناخت فضاي فرهنگي- سياسي مصر انجام ندادهايم. بايد پرسش شود چند رساله دانشگاهي در مورد مصر تدوين شده است؟ آنها در ايران دفتر حافظ منافع دارند ما هم در مصر با نيروي انساني تقريبا برابر دفتر حافظ منافع داريم.
چرا آنها اين همه در زمينه شناخت ايران فعال هستند و اين قدر در مورد ايران اطلاعات دارند و ايران را ميشناسند و ما اين قدر در زمينه شناخت مصر ضعيف هستيم. علاوه بر عدم آشنايي، يکي از مشکلات در اين مورد استفاده از ادبيات نامناسب توسط محافل و مطبوعات تندرو است. به عنوان مثال در مصر روزنامهاي هست با نام «روزاليوسف» که مشي کاملا سکولار دارد، که به ناسزاگويي عليه ايران مشغول است. در ايران نيز برخي روزنامههاي همين شيوه را عليه مصر استفاده ميکنند. بسياري از اين ناسزاگوييها هم ناشي از عدم آشنايي دو طرف است. اين مطالب بر روابط دو کشور رابطه مستقيم ميگذارد.
آقاي احمدي نژاد در ارديبهشت سال 1386 اعلام کردند که در صورت موافقت دولت مصر، ايران آماده است سفارت خود در قاهره را در کمتر از 24 ساعت باز کند. ولي اين نگاه يک نگاه کاملا کارشناسي شدهاي نبود اولا سفارتها باز است و مسئله اين است که روابط دو کشور از سطح دفتر حافظ منافع بايد به روابط رسمي ارتقاء داده شود. ثانيا اين کار موانعي را دارد که تا اين موانع برطرف نشود نميتوان اين روابط ارتقاء يابد. من تصور ميکنم در ابتداي امر مسئولين دو کشور بايد از هر کاري که روابط دو کشور را تيره ميکند خودداري کنند.
مثلا فتواي اخير رهبر معظم انقلاب در مورد حرمت ناسزاگويي به همسر پيامبر خيلي خوب و موثر است و ميتواند يکي از مشکلات و موانع برقراري ارتباط ما را با جهان عرب و جهان تسنن حل کند. اگر بر اين موضوع تاکيد شود ميتواند به بهبود روابط کمک کند. از سوي ديگر برقراري خطوط مستقيم هوايي که توافقات اوليه آن در روزهاي اخير انجام شده است، اگر عملي شود اقدام مفيد و موثري است.
البته بايد مشکل ويزا هم حل شود چرا که الان مصر به سختي به ايرانيها ويزا ميدهد. حتي به ديپلماتهاي ايران به سختي ويزا ميدهد و گاهي از صدور ويزا خودداري ميکنند. در مقابل ايران نيز به مصريها به راحتي ويزا نميدهد.
بنابراين اگرچه برقراري خطوط مستقيم هوايي در زمينه گسترش روابط مفيد است در کنار آن بايد اقدامات ديگري انجام شود تا صدور ويزا نيز از سوي دو طرف تسهيل شود تا به مرور اين گسترش روابط، روابط در ديگر زمينهها را نيز تسهيل کند.
جهان صنعت: اين راه به جايي نميرسد«اين راه به جايي نميرسد»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم زهرا علياکبري است كه در زير ميآيد؛ دولت در واگذاريها عجله کرده، از اين بابت بيشتر واحدهاي دولتي را در اختيار بخش شبهدولتي قرار داده است. اين ديگر هشدار نيست، واقعيتي است که در گزارش ديوان محاسبات به صراحت به آن اشاره شده است.
سالهاست ايران در گيرودار اجراي قوانيني است تا به واسطه آن حضور بخش خصوصي در اقتصاد افزايش يابد. بخش عمدهاي از اقتصاد ايران در اختيار دولت است و دولت بارهاوبارها با تصويب قانون خلاصي خود را از واحدهاي تحت تصدياش رقم زده و در عمل همانها که به واگذاريها راي دادهاند يا بر صندلي کساني تکيه زدهاند که پيشتر رايشان بر واگذاري بوده، مانع از اجراي قانون شدهاند و خصوصيسازي مانده است و انبوهي شرکت که قبلتر در اختيار دولت بوده و بعدتر در اختيار بخش شبهدولتي.
اين خطر را پيش از اين بارها و بارها کارشناسان پيشبيني کرده بودند. ضعف قوانين و مقررات نيز چيز تازه و جديدي نيست. در حرف همه مقامات دولتي طرفدار خصوصيسازي هستند و در عمل هيچکس بر اين مسير استوار نيست.
آنچه در همين مدت از دولت کنده شده است، يا در قالب سهام عدالت بود يا در قالب تسويه بدهيها يا در اختيار بخش شبهدولتي. سر بخش خصوصي از واگذاريها بيکلاه مانده است و اجراي اين قانون هدف اصلياش، يعني افزايش توان بخش خصوصي را به هيچروي محقق نکرده است. آنچه در حال حاضر در گزارش ديوان محاسبات آمده است چيز تازهاي نيست.
همان هشدارهايي است که کارشناسان بارها بر زبان آوردند اما خريداري نداشت. تعجبي ندارد که قانون نوشته شود و هزاران ساعت وقت براي اجراي آن صرف شود اما نتيجه هيچ باشد. اين راه خصوصيسازي را حتي به ترکستان نيز نخواهد رساند. مقصد با اين وضعيت معلوم نيست.
دنياي اقتصاد:جنگ ارزي چين و آمريكا؛ كداميك مقصر است؟«جنگ ارزي چين و آمريكا؛ كداميك مقصر است؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد؛پس از آنكه دنگ شيائو پينگ (معمار اصلاحات اقتصادي چين) تصميم تاريخي خود را مبني بر عدم دخالت دولت در اقتصاد به مرحله اجرا درآورد،سرمايهگذاران خارجي به تدريج وارد مناطق آزاد در نوار ساحلي جنوب اين كشور شدند و سرمايههاي عمدتا فيزيكي خود را در اين مناطق نصب كردند.
اين فرآيند موجب انتفاع هر دو طرف شد؛ يعني از يك طرف مردم فقير چين توانستند از اين طريق بر فقر خود غلبه كرده و حتي بخشي از درآمدهاي خود را پسانداز كنند و از طرف ديگر سرمايهگذاران خارجي نيز با انتقال كارخانههاي خود به چين، از دست نيروي كار چاق و پرتوقع در كشورهاي غربي راحت شده و اين كارخانهها را سودآور كردند يا ميزان سود آن را افزايش دادند.
اما افزايش درآمد مردم صرفهجو و قانع چين، خود را به صورت افزايش ذخاير ارزي اين كشور نشان داد. حال سوال اينجا است كه اگر چين به طور عمدي ارزش يوآن را پايين نگه داشته است، چه اقداماتي بايد انجام دهد تا با افزايش ارزش يوآن، تشفي خاطر آمريكاييان را فراهم آورد؟ واقعيت آن است كه براي بالا بردن ارزش پول يك كشور بايد يكي از دو اقدام ذيل انجام شود.
1 - كاهش رشد نقدينگي
2 - عرضه ارز به بازار داخل بيشتر از تقاضا
اما نتيجه انجام اين دو اقدام چه خواهد بود؟
در مورد اقدام اول بايد گفت، چون رشد نقدينگي در كشور چين مانند ايران بالا نيست، بنابراين امكان كاهش بيشتر آن وجود ندارد، زيرا موجب افزايش نرخ بهره و ركود خواهد شد. اقدام دوم نيز مصرفزدگي مردم چين را در پي خواهد داشت، زيرا عرضه ارز بيش از ميزان تقاضا كه منجر به كاهش قيمت ارز ميشود، افزايش سطح مصرف را در پي دارد. از طرف ديگر، ميدانيم كره زمين به شدت دچار فرسايش زيستمحيطي ناشي از مصرف افسارگسيخته انسان شده است؛ اين در حالي است كه بر اساس ميثاقهاي بينالمللي، همه كشورها بايد دست به دست هم دهند و با كاهش مصارف غير ضرور خود از فرسايش بيش از حد محيط زيست جلوگيري كنند.
بنابراين فشار بر مردم يك كشور براي آنكه مصرف خود را افزايش دهد فشاري غيرمنطقي است. اشتباه رايجي وجود دارد كه برخي كارشناسان تصور ميكنند چين با خريد دلار و فروش يوآن، پول خود را بيارزش ميكند؛ در صورتي كه ذخاير ارزي چين حاصل كار و تلاش مردم اين كشور است نه حاصل ماشين چاپ اسكناسهاي يوآن و اصولا اگر چين به اين روش عمل كرده بود قطعا با افزايش شديد نرخ تورمي مواجه ميشد كه خريد دلار را براي او غير ممكن ميكرد. البته به نظر ميرسد اين اشتباه بيشتر از سوي آمريكاييها تلقين شده است.
پس نتيجه آنكه اصولا چينيها اقدام خاصي انجام ندادهاند تا ارزش پول ملي خود را پايين نگه دارند؛ مگر آنكه قانع بودن و كم مصرف بودن چينيها را امري زشت و غير قابل قبول بدانيم و خواستار اصلاح تربيتي مردم اين كشور باشيم كه امري مضحك است.
اما از طرف ديگر، آيا در آمريكا براي تغيير در ارزش پول ملي(دلار) اقدام خاصي از سوي دولت انجام شده است؟ به نظر ميرسد پاسخ اين سوال مثبت باشد. آمريكا سالهاي سال است كه با استقراض از ديگر كشورها بخشي از نيازهاي خود را تامين ميكند (بهويژه دولت اين كشور) و اين كشور بالاترين سرانه استقراض را در دنيا دارد. ضمن آنكه ميدانيم آمريكا يكي از پرمصرفترين كشورهاي دنيا است.
از طرف ديگر، از آنجا كه اين استقراض به جاي آنكه از بانك مركزي دريافت شود از كشورهاي ديگر اخذ شده، موجبات كاهش ارزش پول اين كشور را از طريق تورم پديد نياورده است و هماكنون ارزش دلار بالاتر از حدي است كه بايد باشد. به همين دليل اگر كشورهاي ديگر، ذخاير دلاري خود را به ارزهاي ديگر تبديل كنند آمريكا با يك شوك بزرگ تورمي مواجه خواهد شد.
چين نيز اين موضوع را ميداند و در سالهاي اخير سعي ميكند ذخاير ارزي خود را متنوعتر سازد و شايد همين موضوع در استمرار ركود اقتصاد آمريكا تا حدودي موثر بوده باشد؛ اگرچه آمريكا در اين خصوص حق گلايه ندارد، زيرا كشورها در تصرف داراييهاي خود مختارند.
بنابراين راه حل مشكل مورد اختلاف بين آمريكا و چين را بايد در خود آمريكا جستوجو كرد؛ به اين معني كه آمريكا بايد با در پيش گرفتن يك سياست رياضت اقتصادي، سطح مصرف را در كشور خود كاهش دهد و براساس اصول اقتصاد آزاد در برابر فرآيند ورشكستگي بنگاههاي ناكارآمد خود با تزريق نقدينگي، مانع ايجاد نكند؛ نه آنكه با در پيش گرفتن يك سياست استبدادي از ديگر كشورها بخواهد همانند او رفتار كنند. از اين نظر، روشي كه اروپاييان براي مقابله با بحران مالي در پيش گرفتهاند صحيحتر به نظر ميرسد.
در صورتي كه مي دانيم روش اروپا نيز مورد انتقاد آمريكاييها بوده است و آنها از اروپاييان ميخواهند كه نقدينگي بيشتري را به بازارهاي خود تزريق كنند. با تاسف، پس از روي كار آمدن دموكراتها در آمريكا اهتمام به سياستهاي كينزي در اين كشور بيشتر شده است.