۱۶ تير ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۶ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۳۴۳۷۰
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱:۰۰ - ۱۱-۰۶-۱۳۸۹
کد ۱۳۴۳۷۰
انتشار: ۲۱:۰۰ - ۱۱-۰۶-۱۳۸۹

شب عمليات ؛‌ كلاه و گلوله

مهدی پورامین
شب عملیات من  جلو بودم و علی پشت سرم. به دو به سمت خاکریز می رفتیم.

 از زمین و آسمان آتش دشمن می بارید.
 در یک لحظه کلاه از سرم افتاد.
علی داد زد: «کلاتو بردار!» خم شدم کلاه را بردارم که حس کردم یک گلوله از لای موهایم رد شد و پوست سرم را خراش داد!.

 برگشتم به علی بگویم «پسر! عجب شانسی آوردم»
... گلوله توی پیشانی علی بود.

 
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۶/۲۷
0
7
الله اکبر
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۷/۲۵
2
6
تامل برانگیز بود