عصر ایران - در دهههای اخیر، واژهای در سیاست و فرهنگ غرب قد علم کرده که دامنۀ اثرگذاری آن از دانشگاهها تا سینما، از شبکههای اجتماعی تا پارلمانها کشیده شده است: ووکیسم (wokeism). واژهای که از دل مبارزه برای عدالت بیرون آمد، اما امروز خود در مرکز جدالی تازهای دربارۀ آزادی، هویت، حقیقت اجتماعی و نسبت اخلاق با سیاست قرار گرفته است. بسیاری آن را مصداق پیشروی "آگاهی اجتماعی" میدانند و بسیاری دیگر نماد "تندروی فرهنگی".
برخی معتقدند این واژه مانند "لیبرالیسم" یا "محافظهکاری"، یک منظومۀ فکری کامل شده و بر رفتار نسل جدید سایه انداخته است، برخی نیز میگویند اصل واژه یک "طعنۀ سیاسی" است که محافظهکاران برای حمله به تغییرات فرهنگی جدید اختراع کردهاند.
واقعیت اما پیچیدهتر از هر دو ادعاست. ووکیسم نه یک توهین ساده است نه کلمهای در حوزۀ زیباییشناسی اخلاقی. این واژه در واقع محصول بحران هویت در غرب است؛ جایی که تاریخ، قدرت، زبان، جنسیت و نژاد، همه وارد میدان جدیدی از نبرد شدهاند و هیچ نهاد سنتیای نمیتواند از زیر بار سؤالهای اخلاقی تازه فرار کند.
خاستگاه ووکیسم: از آگاهی نسبت به ظلم تا گسترش به هر حوزۀ اجتماعی
واژۀ woke (به معنای بیدار) ابتدا در فرهنگ سیاهپوستان آمریکا به معنای "هشیار بودن نسبت به ظلم" به کار میرفت. کسی که woke بود، یعنی چشمش به ساختارهای تبعیض باز شده و دیگر نمیتوانست نسبت به خشونت پلیس، نژادپرستی نهادی، یا شکافهای اقتصادیِ مبتنی بر نژاد بیتفاوت باشد. در واقع واژۀ woke برگرفته از اصطلاح stay woke به معنای "ّبیدار بمان" است که بین سیاهپوستان آمریکا رایج بود. عبارت "بیدار بمان" در حقیقت دلالت داشت بر هشیاری نسبت به رعایت "عدالت اجتماعی" و عدالت نژادی".
این واژه نخستینبار در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در دل موسیقی جاز و بلوز مطرح شد، در جنبش حقوق مدنی جان تازهای گرفت، و سپس در دهۀ ۲۰۱۰ با ظهور شبکههای اجتماعی و جنبشهایی چون "جان سیاهپوستان اهمیت دارد"، کاربرد گستردهتری پیدا کرد.
اتفاق مهم زمانی رخ داد که این آگاهی از نژاد فراتر رفت و وارد حوزههای دیگر شد: حقوق زنان، حقوق دگرباشان جنسی، مهاجران و اقلیتهای قومی، محیط زیست، نقد ساختارهای قدرت مردانه و غیره. از اینجا به بعد، واژۀ ووکیسم وارد فاز ایدئولوژیک شد. یعنی دیگر مفهومی ناظر بر تبعیض نژادی نبود؛ بلکه دربارۀ هر ساختاری بود که میتوانست نوعی نابرابری تولید کند.
وقتی ووکیسم از عدالت عبور کرد: فرهنگ لغو و جنگ هویت
گسترش ووکیسم یک پیامد مهم داشت: بالا رفتن حساسیت عمومی نسبت به هر نوع رفتار، کلمه، یا تصویر که میتوانست توهینآمیز باشد. نتیجه چه شد؟ پدیدهای به نام Cancel Culture یا "فرهنگ لغو" شکل گرفت. در نتیجۀ پیدایش "فرهنگ لغو" چنین تحولاتی در جوامع غربی حادث شد:
بازیگران بابت یک توئیت قدیمی شغلشان را از دست میدهند.
آثار کلاسیک بابت برخی جملات «مشکوک» سانسور یا حذف میشوند.
دانشگاهها از بیم اعتراض، سخنرانان منتقد را دعوت نمیکنند.
نویسندگان مجبورند واژگان را با استانداردهای جدید تطبیق دهند.
شرکتهای بزرگ برای “خوشحال نگهداشتن جامعه” دست به خودسانسوری میزنند.
به عبارت دیگر، یک "دادگاه اخلاقی عمومی" شکل گرفت؛ دادگاهی که معیارهای آن نه ثابت است و نه گاه قابل پیشبینی. این ویژگیِ واژه-فرهنگِ ووکیسم بیش از همه باعث واکنش منفی شده است.
چرا مخالفان میگویند ووکیسم استبداد اخلاقی است؟
منتقدان ادعا میکنند که ووکیسم:
1. آزادی بیان را محدود میکند؛ چون مردم از ترس لغو شدن سکوت میکنند یا از اظهار نظر صریح میترسند.
2. فشار روانی جمعی ایجاد میکند؛ چون کوچکترین لغزش زبانی میتواند باعث طرد اجتماعی شود.
3. تاریخزدایی میکند؛ یعنی آثار قدیمی را با معیارهای امروز قضاوت میکند و این خود نوعی خشونت فرهنگی است.
4. هویت را بر شایستگی تقدم میدهد. برای نمونه، در دانشگاهها گاه سهمیههای افراطی هویتی جایگزین معیارهای علمی شدهاند.
5. فرهنگ قربانینمایی را تقویت میکند. یعنی هر گروهی میکوشد نشان دهد بیشتر مورد ستم بوده و بنابراین مستحق امتیاز بیشتر است.
مطابق این نگاه انتقادی، ووکیسم نه یک جنبش عدالتخواه، بلکه نوعی اخلاق دگماتیک جدید است که از طریق شبکههای اجتماعی اعمال میشود.
چرا طرفداران میگویند ووکیسم ادامۀ مسیر عدالت است؟
در پاسخ به نقدهای منتقدان، مدافعان مفهوم ووکیسم میگویند:
1. ووکیسم واکنشی طبیعی به قرنها تبعیض است.
2. آگاهی صریح و راستین دربارۀ نژاد و جنسیت لازم است.
3. تغییر زبان، خشونت نمادین را کاهش میدهد.
4. فرهنگ لغو، گاه یگانه ابزاری است که مردم عادی برای اعتراض در اختیار دارند.
5. بسیاری از مخالفان ووکیسم از برچسبزنی برای حفظ وضع موجود استفاده میکنند.
به عبارت ساده، مدافعان مفهوم ووکیسم میگویند: «این جامعه است که سالها خواب بوده و ما فقط بیدارش کردهایم.»
ووکیسم، رسانه و سرمایهداری: وقتی آگاهی تبدیل به کالا میشود
یکی از جذابترین بخشهای تحلیل ووکیسم تغییر رفتار شرکتهای بزرگ است. از اپل تا دیزنی و نتفلیکس، همه خود را "ووک" نشان میدهند، زیرا همزمان مخاطب جوان را جذب میکنند و از اتهام تبعیض و خشونت نمادین فرار میکنند. این روند باعث شده برخی پژوهشگران بگویند: «ووکیسم تبدیل به ایدئولوژی رسمی "سرمایهداری متأخر" شده است.» یعنی شرکتی که کارگرش را استثمار میکند، در توئیتر پیامهای عدالتخواهانه منتشر میکند تا تصویرش پاک به نظر برسد.
ووکیسم در ایران چه معنایی دارد؟
در ایران، ووکیسم بیش از آنکه یک جریان اجتماعی واقعی باشد، یک واژۀ وارداتی است که بیشتر در فضای رسانهای و روشنفکری شنیده میشود. با این حال، برخی نشانهها در خصوص روند فراگیر شدن فرهنگ برآمده از مفهوم ووکیسم وجود دارد. مثلا: حساسیت روزافزون به مسئلۀ جنسیت و هویت، بحثهای تند در شبکههای اجتماعی، کشمکش میان نسلها بر سر زبان، پوشش و نقشهای جنسیتی، قضاوت اخلاقی سریع درباره افراد مشهور و ...
اما ساختار اجتماعی ایران با آمریکا متفاوت است، بنابراین نمیتوان نسخۀ آمریکایی ووکیسم را به راحتی کپی کرد و در جامعۀ ایران به کار بست. در ایران بیشتر با تودهای از حساسیتهای پراکنده مواجهیم، نه جنبشهای سازمانیافتۀ ووکیستی.
جمعبندی : ووکیسم پدیدهای میان حقیقت و اغراق
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، باید گفت که اصل اولیه ووکیسم "بیداری نسبت به تبعیض" است. درونمایۀ اصلی ووکیسم نیز "حساسیت افراطی نسبت به زبان و هویت" است. اما نقطهضعف اصلی ووکیسم تبدیل شدن به یک "معیار سختگیرانۀ اخلاقی" است که به آزادی بیان آسیب میزند.
در واقع از آنجایی که هر کس تعریف خود را از عدالت و آزادی دارد، عدالتطلبی ووکیسم و آزادیخواهی منتقدان ووکیسم، دریایی از تعارضات را بین این دو گروه پدید آورده است.
در نهایت ووکیسم نه یک جنبش یکدست است و نه یک انحراف کامل. این پدیده نشانهای از گذار بزرگ جهان معاصر است: گذار از مبارزۀ طبقاتی به مبارزۀ هویتی؛ از اقتصاد به فرهنگ؛ از سیاست رسمی به سیاست شبکههای اجتماعی؛ شبکههایی که از نظر برخی، مردم را صاحب تریبون کردهاند و صدای مردم را مستقیما به گوش میرسانند، اما از نظر منتقدین، فضای خاصی در جامعۀ بشری پدید آوردهاند که قطعا بازتابدهندۀ صدای اکثریت مردم نیست.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر