عصر ایران ؛ احسان محمدی - سوپرمارکتی که از آنجا خرید میکنم را چند پسر تُرک میچرخانند، همیشهی خدا سرشان شلوغ است ولی خوشمشرب، پُر کار، شریف و دوستداشتنی هستند. بیشتر شبیه بچههای یک روستا هستند که با هم آمدهاند در این شهر شلوغ و پی لقمه نانی میگردند.
هر وقت هم من را میبینند کُری ریزی میخوانند. عاشق تیم تراکتور هستند و اعتقاد دارند که «تیراختور» هیچوقت شکست نمیخوره مگه «فارسا» دست به یکی کنند!
هیچ بحث و استدلالی هم فایده ندارد، حتی اینکه میگویم من فارس نیستم هم افاقه نمیکند، کُری میخوانند و معتقدند در همه این سالها در سیاست و ورزش و … «مظلوم» واقع شدهاند.
این جملات را از برخی دوستان و کنشگران اصفهانی و شیرازی و شمالی هم شنیدهام. من وکیل مدافع سیستم نیستم که با سند و مدرک ثابت کنم یک تبعیض سیستماتیک علیه آنها وجود دارد یا نه، دستکم یک نگاه به چهرههای کلیدی سیاست و اقتصاد و ورزش و دین و هنر و … نشان میدهد که سهم خوبی از کشور داشتهاند.
یاد سفرهایم میافتم به گوشههای دیگری از ایران، به شهرهایی که مردمش نه رسانه دارند، نه انگار غمخواری در قدرت، در طول دهههای مختلف هیچوقت سهمی نداشتهاند، محروم ماندهاند از «توسعه»، از «سهم در کابینه»، از توجه در رسانه و …
فکر میکنم آنها چه حسی دارند نسبت به کلماتی مانند تبعیض یا مظلوم ماندن!
انگار این بحثها را رها کردهاند، مثل آدمی که از بس طنابی که از آن سو رها بوده را کشیده که حالا احساس میکند بیحاصلترین کار جهان را انجام میدهد!