عصر ایران ؛ حسن ظهوری ــ چرا باران در ایران نمیبارد؟ دولتیها میگویند خشکسالی است و آن را به گردن تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین میاندازند. عموم مردم هم آن را باور میکنند. با اینحال، عدهای هم باورهای عجیبتری دارند؛ همانهایی که از منبر میگویند علت بیبارانی، حجاب و فساد اخلاقی است. اما واقعیت چیز دیگری است: باران در ایران کشته شده و قاتلانش هنوز در میان ما هستند.
اگر میخواهیم باران به ایران برگردد، باید نخستین گام را برداشت. آنهایی که در پنجاه سال گذشته درباره مدیریت آب تصمیم گرفتهاند، و آنهایی که این تصمیمها را تأیید کردهاند، باید اعتراف کنند که اشتباه کردهاند. راهی که رفتهاند غلط بوده و باید مسیر را برگردانند. مدیریت آب در ایران از اساس نادرست طراحی شده و قاتلان باران همان کسانیاند که تصمیمات نادرستشان چرخه آب را از بین برده است.
ایران در گذشته چرخهای کامل و خودکفا برای تولید باران داشت؛ چرخهای که به آن چرخه آب میگویند و بخش عمدهای از بارش ایران را از درون خود تأمین میکرد. در گذشته حدود هفتاد درصد باران ایران از رطوبت محلی ایجاد میشد. تالابها، جنگلهای زاگرس، جنگلهای هیرکانی و مراتع سبز مهمترین منابع این رطوبت بودند. سامانههای مدیترانهای هم حدود سی درصد از بارش زمستانی و سامانههای سودانی ده درصد از بارشهای بهاری را تأمین میکردند. هرچند بارشهای سودانی که از جنوب ایران وارد میشدند با رسیدن به بالای سر دشت لوت ناپدید میشدند. این سامانهها وقتی به دریاچهها و تالابها میرسیدند، با رطوبت محلی ترکیب شده و بارشهای سنگین بهوجود میآوردند. اما اکنون این چرخه بهطور کامل از هم پاشیده است.
مطالعهای دقیق در دانشگاه تهران در سال ۱۴۰۴ نتایج تکاندهندهای ارائه داده است. این پژوهش نشان میدهد در سال ۱۳۵۵ میانگین بارندگی ایران حدود ۵۰۰ میلیمتر بوده است. از این مقدار، ۴۸ درصد ناشی از رطوبت محلی، ۳۵ درصد از سامانههای مدیترانهای و ۱۷ درصد از سامانههای سودانی بوده است. اما در سال ۱۴۰۴ این رقم به ۲۱۵ میلیمتر کاهش یافته و سهم رطوبت محلی تنها ۱۲ درصد است؛ ۵۵ درصد بارشها از سامانههای مدیترانهای ضعیف شده و ۳۳ درصد از سامانههای سودانی تأمین میشود که بیشترشان هم در اثر گرما و تبخیر از بین میروند.
تخریب محیطزیست، مهمترین عامل نابودی چرخه آب در ایران است. جنگلزدایی گسترده طی چهل سال گذشته تأثیری عمیق بر مرگ باران داشته است. هر هکتار جنگل سالانه بین پانصد تا هزار میلیمتر بخار آب به جو بازمیگرداند، اما با نابودی جنگلها این پمپ طبیعی خاموش شده است. تخریب مراتع و فرسایش خاک هم تأثیری مشابه دارد. خاک بدون پوشش گیاهی توان نگهداری رطوبت را ندارد و در نتیجه ابرهای کمتری شکل میگیرند.
ایران بیش از صد میلیارد مترمکعب کسری مخزن آب دارد؛ یعنی هر سال حدود بیست میلیارد مترمکعب بیش از توان طبیعی خود برداشت آب انجام میدهد. از ۶۱۰ دشت کشور، ۴۲۸ دشت ممنوعه اعلام شدهاند؛ یعنی آبخوانها در آن مناطق از بین رفتهاند. با پایین رفتن سطح آب زیرزمینی، خاک فشرده میشود، فرونشست رخ میدهد و زمین دیگر مانند اسفنج نمیتواند آب را در خود نگه دارد. در نتیجه حتی اگر باران ببارد، آب در زمین نفوذ نمیکند و سریع تبخیر میشود.
خشکیدن تالابها هم از اصلیترین دلایل مرگ باران در ایران است. تالابهایی مانند هورالعظیم، گاوخونی، بختگان، پریشان، گمیشان و از همه مهمتر دریاچه ارومیه زمانی کولرهای طبیعی طبیعت بودند. تبخیر آب در آنها رطوبت محلی ایجاد و بارشهای همرفتی را تقویت میکرد. با خشک شدن آنها، این چرخه متوقف شد. تخمینها نشان میدهد خشکی تالابها تا هشتاد درصد از رطوبت محلی کشور را از بین برده است.
مطالعهای در دانشگاه تهران در سال ۱۴۰۲ نشان داد کاهش چهلوپنج درصدی پوشش جنگلی زاگرس باعث کاهش سیوپنج درصدی بارندگی در فلات مرکزی ایران طی چهل سال گذشته شده است. همچنین سازمان هواشناسی در سال ۱۴۰۳ اعلام کرد خشک شدن هورالعظیم بهتنهایی موجب کاهش شصت درصدی بارندگی در خوزستان و ایلام شده است. این اعداد نشان میدهد حفظ محیطزیست، اصلیترین عامل تداوم چرخه آب و باران بوده که در ایران با تصمیمهای نادرست مدیران و فساد برخی از آنها، از بین رفته است.
یکی از مهمترین عوامل کاهش باران در ایران، خشک شدن دریاچه ارومیه است. این دریاچه با وسعتی حدود ۵۷۰۰ کیلومترمربع، زمانی منبع عظیمی از رطوبت برای شمالغرب کشور بود. تبخیر سالانهی آن نزدیک به شش میلیارد مترمکعب آب بود و جبهههای هوای سرد مدیترانهای را هنگام ورود به ایران پرباران میکرد. اما اکنون بیش از نود درصد سطح آن خشک شده و رطوبت ورودی به جو هشتادوپنج درصد کاهش یافته است.
در گذشته، وقتی سامانههای مدیترانهای وارد منطقه میشدند، به بالای آب دریاچه با دمای حدود بیست درجه میرسیدند و با جذب رطوبت زیاد، بارشهای انفجاری در آذربایجان و کردستان ایجاد میکردند. اما حالا همان سامانهها در هوای گرم بستر خشکشده با دمای هفتاد درجه سانتیگراد روبهرو میشوند. در این وضعیت، هوا سبک و صعودی میشود و ابرهای بارانزا بهجای باریدن به بالا کشیده میشوند و در ارتفاع منجمد شده یا پیش از رسیدن به زمین تبخیر میشوند. بستر خشک ارومیه اکنون مانند یک آینه غولپیکر نور خورشید را بازتاب میدهد و دمای آن در تابستان به هفتادوچهار درجه میرسد. به این پدیده «گودال گرم» میگویند؛ منطقهای که نهتنها باران نمیسازد بلکه ابرها را نابود میکند.
پژوهشی در دانشگاه تبریز در سال ۱۴۰۲ نشان داد خشک شدن دریاچه ارومیه باعث کاهش چهلویک درصدی بارش سالانه در تبریز و سیوهفت درصدی در ارومیه شده است. احتمالا به زودی از بستر خشک این دریاچه سالانه حدود هشت میلیون تن نمک و گرد و خاک بلند میشود و ذرات معلق حاصل از آن، ابرها را آلوده و غیرقابل بارش میکند.
همین پدیده در تالابهای دیگر ایران هم رخ داده است. ایران تا سال ۱۳۵۰ چهلودو تالاب بزرگ فعال داشت اما اکنون حدود نود درصد آنها خشک یا در آستانه نابودیاند و تنها چهار تالاب هنوز زندهاند. در گذشته تالابها شبانهروز رطوبت به جو منتقل میکردند و سامانههای سرد عبوری از بالای ایران را بارانزا میکردند. اکنون همهی این کولرهای طبیعی خاموش شدهاند و جایشان را گودالهای گرم و بیجان گرفتهاند.
بر اساس برآوردها، ایران سالانه حدود سیوپنج میلیارد مترمکعب رطوبت از دست داده است. تقریباً نیمی از کمبارشی بیستوپنج سال اخیر ایران مستقیماً نتیجه خشک شدن تالابهاست. به عنوان مثال، در سال ۱۳۵۵ تالاب هورالعظیم موجب شد در یک روز بیش از ۲۰۰ میلیمتر باران در اهواز ببارد، اما در سال ۱۴۰۳ همان سامانه مشابه فقط ۱۲ میلیمتر بارش داشت و رادارها نشان دادند ابرها در همان منطقه پاره و ناپدید شدند.
در کنار این عوامل، کشاورزی بیبرنامه و بدون مدیریت نیز سهم بزرگی در نابودی باران دارد. حفر صدها هزار چاه عمیق و نیمهعمیق، موجب فرسایش شدید خاک و از بین رفتن رطوبت لایههای زیرین شده است. آمارها نشان میدهد بیش از ۴۲۰ هزار چاه غیرمجاز در ایران وجود دارد و با احتساب چاههای مجاز است که برداشت آب سالانه حدود ۲۰ میلیارد مترمکعب بیش از میزان تغذیه طبیعی رخ میدهد. کشاورزی در ایران ۹۲ درصد آب را مصرف میکند اما تنها ۳۵ درصد غذای را تولید میکند ولی موجب کاهش ۷۰ درصدی بارش در ایران میشود.
به بیان ساده، با تولید هر صد کیلوگرم گندم در ایران، هزار لیتر از باران آینده از بین میرود. و مسئول این فاجعه نه کشاورزان، بلکه مدیرانی هستند که با تصمیمات اشتباه خود منابع آب را بیرحمانه نابود کردند.
با این همه، بسیاری از همان مدیران و تصمیمگیرانی که با فساد، بیخردی و سیاستهای اشتباه در دورههای مختلف، بهویژه در هشت سال دولت محمود احمدینژاد، به نابودی محیطزیست و منابع آبی کشور دامن زدند، امروز پشت مفاهیمی چون «تغییرات اقلیمی» که البته واقعی است پنهان میشوند. آنها میخواهند رد پای خود را پاک کنند تا کسی قاتلان واقعی باران در ایران را نشناسد. اما حقیقت روشن است: باران در ایران کشته شده و قاتلانش هنوز در میان ما هستند.