فرزندپروری سفری طولانی و پر از فراز و نشیب است. هیچ پدر و مادری از ابتدا تمام پاسخها را نمیداند و هیچ کودکی هم به طور ذاتی با مهارتهای لازم برای زندگی مستقل متولد نمیشود. آنچه این شکاف را پر میکند، مهارتهای والدینی است. مهارتهایی که مانند چراغی روشن در مسیر رشد کودک عمل میکنند و او را از وابستگی اولیه به سمت استقلال و مسئولیتپذیری هدایت میکنند.
به گزارش میگنا، پرورش فرزندی مسئول و مستقل یکی از بزرگترین آرزوهای والدین است. کودکی که مسئولیتپذیر است میداند چگونه وظایف خود را انجام دهد، به تعهداتش پایبند باشد و به دیگران احترام بگذارد. کودکی که مستقل است، قادر خواهد بود تصمیمهای منطقی بگیرد، مشکلات خود را حل کند و بدون نیاز به حمایت دائمی والدین مسیر زندگیاش را ادامه دهد. برای رسیدن به چنین نقطهای، والدین باید به مجموعهای از مهارتها مجهز باشند که هم رشد عاطفی و روانی کودک را تأمین کند و هم او را با واقعیات زندگی آشنا سازد.
مریم قوامی عضو سازمان روانشناسی و مدرس مهارتهای والدینی به زبان ساده و روان توضیح داده است که مهارتهای والدینی چگونه میتوانند به شکلگیری این ویژگیهای مهم در کودکان کمک کنند.
مسئولیتپذیری و استقلال یعنی چه؟
برای آنکه بهتر درک کنیم چرا مهارتهای والدینی مهم هستند، ابتدا باید بدانیم منظور از مسئولیتپذیری و استقلال چیست. مسئولیتپذیری یعنی کودک درک کند که وظایفی بر عهده دارد و انجام آنها نتیجهای مستقیم بر خودش و دیگران میگذارد.
این وظایف میتواند ساده باشد مثل مرتب کردن اتاق یا انجام تکالیف مدرسه. اما همین وظایف کوچک پایههای یک شخصیت مسئولیتپذیر را بنا میکنند.
استقلال هم به معنای توانایی کودک در تصمیمگیری و عمل بدون وابستگی افراطی به دیگران است. استقلال یعنی کودک یاد بگیرد خودش غذا بخورد، خودش برنامهریزی کند و در نهایت بتواند برای آیندهی زندگی خود تصمیم بگیرد. استقلال هرگز به معنای بینیازی کامل از والدین نیست، بلکه به معنای توانمندی در مدیریت فردی و اجتماعی است.
این دو ویژگی به صورت طبیعی و خودکار رشد نمیکنند. والدین باید با استفاده از مهارتهای ارتباطی، آموزشی و تربیتی، این ویژگیها را در کودکان پرورش دهند.
نقش ارتباط در شکلگیری شخصیت کودک
ارتباط مؤثر اولین و مهمترین مهارت والدینی است. کودکی که بتواند آزادانه با والدینش صحبت کند، احساس امنیت میکند. وقتی کودک بداند والدینش به حرفهایش گوش میدهند، راحتتر نگرانیها و اشتباهاتش را با آنان در میان میگذارد. این موضوع در آینده به او کمک میکند تا تصمیمهایش را آگاهانهتر و مسئولانهتر بگیرد.
والدینی که با کودکان خود شفاف صحبت میکنند و انتظاراتشان را توضیح میدهند، زمینهی درک وظایف را فراهم میسازند. مثلاً وقتی پدر یا مادر توضیح میدهد که انجام تکالیف مدرسه نه برای جلب رضایت معلم بلکه برای یادگیری و رشد خود کودک مهم است، کودک میآموزد که مسئولیتپذیری ارزش ذاتی دارد.
ارتباط سالم باید دوطرفه باشد. همانقدر که والدین توضیح میدهند، باید گوش هم بدهند. شنیدن فعال به کودک این پیام را میدهد که احساسات و افکار او مهم است. این موضوع اعتماد به نفس کودک را بالا میبرد و به او کمک میکند هنگام تصمیمگیریهای مستقل احساس ارزشمندی داشته باشد.
اهمیت تعادل عشق و انضباط
هیچ کودکی بدون تجربهی عشق نمیتواند به انسانی مستقل و مسئول تبدیل شود. عشق والدین همان نیرویی است که به کودک احساس امنیت و آرامش میدهد.
کودکانی که مطمئن هستند بدون قید و شرط دوست داشته میشوند، جرئت میکنند که تجربه کنند، شکست بخورند و دوباره تلاش کنند.
اما عشق به تنهایی کافی نیست. کودک نیاز دارد بداند مرزها کجاست و هر رفتاری چه پیامدی دارد. اینجاست که انضباط وارد میشود. انضباط درست به معنای تنبیه سختگیرانه نیست بلکه به معنای آموزش پیامدهاست.
وقتی کودک دروغ میگوید، والدین باید به او نشان دهند این رفتار باعث از دست رفتن اعتماد میشود. وقتی کودک تکالیفش را انجام نمیدهد، باید بفهمد که عقبماندگی در یادگیری نتیجهی مستقیم این رفتار است.
ترکیب عشق و انضباط بهترین بستر را برای یادگیری مسئولیتپذیری و استقلال فراهم میکند. کودک در محیطی که هم حمایتگر و هم منظم است، میآموزد که آزادی با تعهد همراه است.
تشویق و فرصت انتخاب
یکی از مهارتهای طلایی والدین، استفاده از تشویق و ایجاد فرصت انتخاب است. کودکان از تشویق انرژی میگیرند. وقتی والدین تلاشهای کوچک کودک را میبینند و تحسین میکنند، کودک احساس میکند کارهایش ارزشمند است. این تجربه او را به سمت انجام وظایف بیشتر و پذیرش مسئولیتهای جدید سوق میدهد.
اما تشویق نباید فقط برای نتیجه باشد، بلکه باید برای تلاش هم باشد. کودکی که برای حل یک مسئله ریاضی وقت میگذارد، حتی اگر جواب درست نگیرد، شایستهی تشویق است. این نوع بازخورد انگیزهی درونی کودک را تقویت میکند.
در کنار تشویق، فرصت انتخاب به کودک احساس استقلال میدهد. وقتی والدین به کودک اجازه میدهند بین دو فعالیت یا دو مسئولیت یکی را انتخاب کند، او یاد میگیرد که مسئولیت تصمیمش را هم بپذیرد. این تمرین ساده پایهی تصمیمگیریهای مهمتر در آینده خواهد بود.
آموزش و الگوسازی مسئولیت
کودکان بیش از هر چیز از رفتار والدین یاد میگیرند. اگر والدین خودشان در انجام وظایف دقیق باشند، کودک ناخودآگاه همین الگو را تقلید میکند.
پدر یا مادری که به قولهایش پایبند است، فرزند خود را به طور غیرمستقیم به فردی مسئولیتپذیر تبدیل میکند.علاوه بر الگوسازی، آموزش مستقیم هم لازم است. سپردن وظایف ساده به کودکان به آنها حس توانمندی میدهد. وقتی کودکی وظیفهی مرتب کردن وسایل شخصیاش را بر عهده دارد، در واقع اولین گامهای مسئولیتپذیری را تجربه میکند.
گاهی بهترین روش آموزش مسئولیت این است که والدین اجازه دهند کودک پیامد طبیعی کارش را تجربه کند. اگر فراموش کند وسایل ورزشیاش را ببرد، باید در زمین بازی بدون آن وسایل حاضر شود. این تجربه هرگز با نصیحت جایگزین نمیشود. کودک میآموزد که هر رفتار نتیجهای دارد و خودش باید مسئول آن باشد.
آماده کردن کودک برای زندگی واقعی
هدف نهایی والدین این نیست که کودک همیشه به آنان وابسته بماند، بلکه این است که بتواند روزی به تنهایی زندگی کند. برای رسیدن به این هدف باید کودک را برای چالشهای واقعی آماده کرد.
یکی از مهمترین چالشها مدیریت مالی است. والدین میتوانند با دادن پول توجیبی و آموزش پسانداز، مفهوم ارزش پول را به کودک بیاموزند. مدیریت زمان هم اهمیت زیادی دارد. والدین باید به کودکان کمک کنند بین بازی، تکالیف و استراحت تعادل برقرار کنند.
کودک همچنین باید یاد بگیرد که همهی مشکلات را والدین حل نمیکنند. او باید در موقعیتهای ساده مثل اختلاف با دوستان یا مشکلات مدرسه، راهحلهای خودش را جستوجو کند. والدین میتوانند راهنمایی کنند، اما بهتر است تصمیمگیری نهایی را به کودک بسپارند. این تمرین استقلال را تقویت میکند.
بخشی از آمادهسازی برای زندگی واقعی، آموزش تابآوری در برابر شکست است. هیچ کودکی در همه چیز موفق نمیشود. والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که شکست بخشی از مسیر یادگیری است. کودکی که یاد میگیرد پس از شکست دوباره تلاش کند، در آینده فردی مستقل، قوی و مسئول خواهد شد.
مهارتهای والدینی، نقشهی راهی برای پرورش فرزندانی مسئولیتپذیر و مستقل هستند. این مهارتها شامل ارتباط مؤثر، تعادل عشق و انضباط، تشویق، فرصت انتخاب، آموزش مستقیم و الگوسازی مثبت میشوند. هر یک از این عوامل نقش مهمی در شکلگیری شخصیت کودک دارد و در کنار هم محیطی میسازند که در آن کودک هم احساس امنیت و ارزشمندی میکند و هم میآموزد مسئولیت زندگی خود را بپذیرد.
والدین باید بدانند هدف اصلی کنترل کامل کودک نیست، بلکه توانمندسازی او برای زندگی آینده است. کودکی که در محیطی سرشار از عشق، نظم و احترام رشد میکند، در بزرگسالی انسانی متعادل، مستقل و مسئولیتپذیر خواهد بود. چنین فردی نه تنها برای خودش زندگی بهتری میسازد، بلکه برای جامعه نیز منبع ارزش و پیشرفت خواهد بود.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر