۲۸ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۸ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۵۴۵۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۲ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۵۴۵۴
انتشار: ۱۱:۰۲ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۴

نگاهی به نمایشنامۀ «اتلو»؛ در مذمت «بدگویی» و در ضرورت «گفت‌وگو»

نگاهی به نمایشنامۀ «اتلو»؛ در مذمت «بدگویی» و در ضرورت «گفت‌وگو»
اگر اتلو مطابق توصیۀ سعدی عمل کرده بود، یاگوی بدخواه و حسود و بدگو موفق نمی‌شد زندگی او را به تباهی بکشاند. ناتوانی اتلو در "گفت‌وگو" یکی از علل اصلی سرنوشت شومی بود که او برای خودش و همسرش رقم زد. فراد ناتوان از گفت‌وگو، همیشه استعداد بیشتری برای اتخاد تصمیمات ناعادلانه و ناروا دارند. 

    عصر ایران؛ بانو بیدرانی - اتلو  یکی از تراژدی‌های برجستۀ ویلیام شکسپیر، نمایش‌نامه‌ای است که به بررسی عمق روان انسان، حسادت، اعتماد و تباهی اخلاقی می‌پردازد.

    این نمایشنامه که در حدود سال ۱۶۰۳ نوشته شده است، داستان ژنرالی مغربی در ارتش ونیز (اتلو) را روایت می‌کند که در نبرد علیه ترکان عثمانی شرکت داشته و سپس با دزدمونا، یک زن زیبا و ثروتمند ونیزی و بسیار جوان‌تر از خودش ازادواج کرده و همسرش را عاشقانه دوست می‌دارد ولی تسلیم بدگویی‌های افسر مورد اعتمادش (یاگو) از دزدمونا می‌شود و نهایتا در اوج خشمی نابخردانه، همسرش محبوبش را با دستان خودش خفه می‌کند. نمایشنامه در عین حال نگاهی عمیق به تعاملات اجتماعی، تعصبات نژادی و پیچیدگی‌های روابط انسانی ارائه می‌دهد.

   اتلو، مردی افتاده و شجاع است، اما ضعف اصلی او دهن‌بینی و اعتماد ناموجه به نزدیکانش است؛ خصلتی که زندگی‌اش را به بیراهه می‌برد. یاگو، افسر زیردست اتلو، نمونه‌ای کامل از نفاق و کینه‌توزی است که با استفاده از قدرت بیان و دستکاری روانی، اتلو را به شک و تردید نسبت به وفاداری دزدمونا می‌کشاند. این نفوذ روانی و پاره‌ای سوءتفاهم‌ها باعث می‌شود اتلو به ورطۀ خطایی مهلک بیفتد. شکسپیر به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه انسان می‌تواند در برابر تردیدها و حسادت‌های درونی خود، آسیب‌پذیر شود.

     بعد تراژیک شخصیت اتلو در ساختار روانی او ریشه دارد. اعتماد بیش از حد، حسادت و تمایل به کنترل محیط اطرافش، ترکیبی مرگبار ایجاد می‌کند که منجر به سقوط اخلاقی او می‌شود. این ترکیب از ویژگی‌های شخصیتی، در کنار مهارت و زیرکی یاگو، باعث می‌شود تماشاگر شاهد تراژدی‌ای باشد که منشأ اصلی آن نه وقایع بیرونی، که ضعف‌های درونی یک انسان است.

   همزمان با تمرکز بر شخصیت‌ها، شکسپیر بستر اجتماعی و تاریخی جامعۀ ونیز را نیز در پس‌زمینه داستان می‌آورد. اتلو به عنوان یک سیاه‌پوست در جامعه‌ای اروپایی، با تبعیض و نگاه‌های پیش‌داورانه مواجه است. این بستر اجتماعی بر روابط او با دیگر شخصیت‌ها تاثیر می‌گذارد و فضا را برای سوءتفاهم‌ها و حسادت‌ها فراهم می‌کند. دزدمونا، زنی زیبا و محترم، تحت فشارهای اجتماعی و محدودیت‌های جنسیتی، نمادی از جایگاه زن در جامعه است. در حالی که توانایی و شجاعت اتلو در میدان جنگ، او را در جایگاه اجتماعی ممتاز قرار می‌دهد، نهایتا این موقعیت هم نمی‌تواند او را از آسیب‌پذیری در روابط شخصی محافظت کند.

    شکسپیر در «اتلو» مهارت ویژه‌ای در خلق تضادهای روانی و اجتماعی دارد. حسادت، اعتماد، وفاداری و نفاق، همگی در تعامل شخصیت‌ها جریان دارند و تماشاگر را وادار می‌کنند تا علاوه بر مشاهدۀ تراژدی، دربارۀ ریشه‌های آن و ابعاد اخلاقی و روانی شخصیت‌ها بیندیشد. یاگو به عنوان سمبل شرارت، نشان می‌دهد که چگونه یک انسان‌ می‌تواند با استفاده از ترس‌ها و ضعف‌های دیگران، مسیر زندگی آن‌ها را تغییر دهد.

نگاهی به نمایشنامۀ «اتلو»؛ در مذمت

   در مرکز این تراژدی، رابطۀ اتلو و دزدمونا قرار دارد؛ عشقی که اگرچه واقعی و عمیق است، ولی در برابر تردید و سوءتفاهم شکننده می‌شود. این رابطه، نه به دلیل ضعف احساسات و عواطف، بلکه به علت بدگویی‌های مکرر یاگو از دزدمونا و ناتوانی اتلو در گفت‌وگو با همسرش به فاجعه منتهی می‌شود. شکسپیر به وضوح نشان می‌دهد که تراژدی واقعی، اغلب نتیجه واکنش انسان‌ها به ضعف‌های درونی خودشان است.

سعدی در یکی از غزل‌هایش می‌گوید:

  هر که هر بامداد پیش کسی‌است

  هر شبانگاه در سرش هوسی‌است

     مهربانی و دوستی ورزد
تا تو را مکنتی و دسترسی‌ است
 
گوید اندر جهان تویی امروز
گر مرا مونسی و همنفسی‌ست
 
باز با دیگری همین گوید
کاین جهان بی تو بر دلم قفسی‌ است
 
همه دعوی و فارغ از معنی
راست گویی میان‌تهی جرسی‌ است
 
پیش آن ذم این کند که خری‌ست
نزد این عیب آن کند که خسی‌ است
 
هر کجا بینی این چنین کس را
التفاتش مکن که هیچ کسی‌ است
 
   در واقع اگر اتلو مطابق همین توصیۀ سعدی عمل کرده بود، یاگوی بخواه و حسود و بدگو موفق نمی‌شد زندگی او را به تباهی بکشاند. ولی علاوه بر این، باید گفت که ناتوانی اتلو در "گفت‌وگو" نیز یکی از علل اصلی سرنوشت شومی بود که او برای خودش و همسرش رقم زد. ما نیز در زندگی عادی، چه بسا که به کسی بدبین شویم و بدون آنکه با آن فرد از در گفت‌وگو دربارۀ تردیدمان برآییم، یک‌تنه برای خودمان می‌بریم و می‌دوزیم و نهایتا تصمیمی می‌گیریم که ممکن است نه فقط به ضرر او، که به زیان خودمان هم تمام شود. افراد ناتوان از گفت‌وگو به معنای دقیق کلمه، همیشه استعداد بیشتری برای اتخاد تصمیمات ناعادلانه و ناروا دارند. 
 
  از نظر ساختاری، «اتلو» ترکیبی استادانه از دیالوگ‌های روان‌شناختی، صحنه‌های تنش‌زا و مونولوگ‌های پرمعنا است که بیننده را درگیر متن (و نمایش) می‌کند و او را به تفکر دربارۀ ماهیت انسان و روابط انسانی وامی‌دارد. شکسپیر با استفاده از تکنیک‌های نمایشی، همزمان توجه به درگیری‌های شخصیتی و پس‌زمینه اجتماعی را در داستان حفظ می‌کند، و این یکی از دلایل ماندگاری و اهمیت این تراژدی در تاریخ ادبیات است.
 
نگاهی به نمایشنامۀ «اتلو»؛ در مذمت
 
  در نهایت، سقوط اتلو و پیامدهای تراژیک آن، نمایشی از هشدارهای اخلاقی و انسانی است. شکسپیر نشان می‌دهد که اعتماد نابجا، حسادت و فقدان شناخت کافی از دیگران می‌تواند به فروپاشی شخصیتی و از دست رفتن چیزهای ارزشمند زندگی منجر شود. «اتلو» نه تنها داستان یک ژنرال و همسر اوست، بلکه بازتابی از پیچیدگی‌های روان انسانی و تضادهای اخلاقی است که در زندگی هر فرد ممکن است رخ دهد.
 
   «اتلو» اثری ادبی است که هم عمق روانی شخصیت‌ها را می‌کاود و هم با توجه به بافت اجتماعی و تاریخی، نگاهی وسیع به تبعیض، تعصبات و محدودیت‌های اجتماعی ارائه می‌دهد. ترکیب این دو بعد روانی و اجتماعی باعث شده است که این نمایشنامه، حتی قرن‌ها پس از نگارش، همچنان موضوع تحلیل‌های گوناگون و الهام‌بخش نویسندگان متنوعی باشد و جایگاه ویژه‌ای در ادبیات جهان داشته باشد. «اتلو» جایگاه ممتازی در میان آثار شکسپیر دارد و تاکنون اقتباس‌های متعددی از آن انجام شده‌است.
 
 
 
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha