۰۹ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۹ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۱۹۶۵
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۲ - ۳۱-۰۲-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۱۹۶۵
انتشار: ۲۱:۳۲ - ۳۱-۰۲-۱۴۰۴

نگاهی به نمایشنامۀ "هملت"/ انسانی در جست‌وجوی حقیقت و گرفتارِ تردید

نگاهی به نمایشنامۀ
هملت نه‌ فقط یک شاهزادۀ بی‌قرار، بلکه چهره‌ای‌ست از انسان مدرن: کسی که در دل بحران‌های اخلاقی، در جست‌وجوی یقین، معنا و عدالت است؛ کسی که از شک رنج می‌برد اما بدون آن هم نمی‌تواند زندگی کند.

عصر ایران؛ احمد فرتاش - در ادبیات نمایشی جهان، کمتر اثری به اندازه هملت، شاهکار ویلیام شکسپیر، بر ذهن و ضمیر خوانندگان و تماشاگران تأثیر گذاشته است. این نمایشنامه، روایتی‌ست از پرسش، تردید، و نبرد درونی انسانی که در کشاکش میان اندیشه و عمل، به مرز جنون نزدیک می‌شود و در نهایت، خود را قربانی حقیقت می‌بیند.

هملت، شاهزاده دانمارک، پس از مرگ ناگهانی پدرش، با ازدواج شتاب‌زده مادرش، گرترود، با کلادیوس – عمویش – روبه‌رو می‌شود. هنوز عزاداری شاه پیشین به پایان نرسیده که نشانه‌هایی از توطئه و خیانت آشکار می‌شود. روح پادشاه مقتول، بر هملت ظاهر می‌شود و راز تلخی را فاش می‌کند: کلادیوس، برای رسیدن به تاج و تخت، برادرش را با زهر کشته است.

این افشاگری، آغازی‌ست بر ستیزی درونی که جان هملت را درگیر می‌کند. او، به‌جای انتقام فوری، در تردید فلسفی فرو می‌رود؛ پرسش می‌کند، تظاهر به جنون می‌کند، نمایشنامه‌ای را ترتیب می‌دهد تا وجدان کلادیوس را بیدار کند. لحظه‌به‌لحظه، واژه‌ها جای شمشیر را می‌گیرند و «بودن یا نبودن» به پرسش مرکزی زندگی‌اش بدل می‌شود.

هملت نماد انسانی‌ست که پیش از هر کنشی، در جست‌وجوی معنای آن کنش است. اما همین تأمل و تعلیق، سرانجام او را از درون فرسوده می‌کند. بی‌عملی‌اش به فاجعه می‌انجامد: مرگ پولونیوس، پدر اوفلیا؛ جنون و مرگ اوفلیا؛ بازگشت لائرتس برای انتقام؛ و در نهایت، دوئل مرگبار و خون‌آلود پایانی که هملت، کلادیوس، گرترود و لائرتس را به کام مرگ می‌برد.

هملت؛ نماد انسانی که از شک رنج می‌برَد ولی بدون آن نمی‌تواند زندگی کند

شکسپیر در هملت، تضاد میان عقل و اراده را با چنان ژرفایی کاویده که شخصیت هملت، فراتر از یک قهرمان تراژیک، به صورت الگویی فلسفی درآمده است. او نه‌ فقط یک شاهزادۀ بی‌قرار، بلکه چهره‌ای‌ست از انسان مدرن: کسی که در دل بحران‌های اخلاقی، در جست‌وجوی یقین، معنا و عدالت است؛ کسی که از شک رنج می‌برد اما بدون آن هم نمی‌تواند زندگی کند.

هملت همچنین نگاهی تلخ به فساد قدرت دارد. کلادیوس، در ظاهر پادشاهی مقتدر و آراسته است، اما پشت چهره‌اش خیانت، جنایت و ترس پنهان است. دربار دانمارک، به تعبیر هملت، «فاسد و متعفن» شده، و در چنین جهانی، حتی عشق – همچون رابطه هملت و اوفلیا – زیر بار شک و سوءظن فرو می‌پاشد.

نمایشنامۀ هملت، همچون آینه‌ای‌ست که مخاطب را مجبور می‌کند در درون خود بنگرد؛ با پرسش‌هایی که هیچ پاسخ قطعی ندارند، با فقدان‌ها، وسوسه‌ها، و تصمیم‌هایی که گاه به بهای جان تمام می‌شوند. این شاهزادۀ شکاک، همچنان زنده است؛ در دل کتاب‌ها، روی صحنۀ تئاترها، و در ذهن کسانی که میان اندیشه و عمل، به‌دنبال راهی برای نجات انسانیت می‌گردند.

اما هملت تنها قربانی این بحران نیست. شخصیت‌های فرعی همچون اوفلیا و لائرتس نیز در گرداب توطئه و تراژدی گرفتار می‌شوند. اوفلیا، دختری معصوم که هم دلبستۀ هملت است و هم تحت فرمان پدر و برادر، در میانۀ دو نیروی متضاد از هم می‌پاشد. او پس از مرگ پدرش، پولونیوس، به جنون کشیده می‌شود و سرانجام جان خود را از دست می‌دهد؛ مرگی که نماد گسستن پیوندهای عاطفی و انسانی در جهانی فاسد و پر از سوءظن است. شکسپیر در شخصیت اوفلیا، شکنندگی زنانه‌ای را تصویر می‌کند که در برابر ساختارهای مردسالار، قدرت مقاومت ندارد.

هملت؛ نماد انسانی که از شک رنج می‌برَد ولی بدون آن نمی‌تواند زندگی کند

همچنین لائرتس، برادر اوفلیا، که در آغاز نماد وفاداری و شرافت است، در دام انتقام کور گرفتار می‌شود و در نقشه‌ای فریبکارانه با کلادیوس همراه می‌شود. اما درست در لحظۀ مرگ، با هملت آشتی می‌کند و حقیقت را بر زبان می‌آورد. این تحول، یکی از معدود لحظات رستگاری در این نمایشنامه است که در بحبوحۀ خون و خیانت، صداقت و پشیمانی را بازتاب می‌دهد.

نقشۀ نمایش در نمایش – صحنه‌ای که هملت گروهی بازیگر را به اجرای نمایشی بر اساس قتل پدرش وامی‌دارد – نه‌تنها یک ابزار دراماتیک در طرح داستانی‌ست، بلکه مفهومی عمیق‌تر در بر دارد: حقیقت، گاه تنها در آینۀ هنر آشکار می‌شود. کلادیوس با دیدن صحنۀ مرگ شاه، از جا می‌جهد و قاتل بودنش را برملا می‌کند. این لحظه، بی‌آنکه شمشیری کشیده شود، قدرت افشاگرانۀ تئاتر را نشان می‌دهد.

در پایان، مرگ هملت نه‌ فقط نتیجۀ درگیری‌های شخصی، بلکه حاصل زنجیرۀ فاجعه‌باری از بی‌اعتمادی، افراط، و میل به انتقام است. هوراشیو، دوست وفادار او، باقیمانده‌ای‌ست از دنیایی که در آن هنوز  وفاداری و حقیقت باارزش‌اند. اوست که مأمور می‌شود داستان هملت را برای آیندگان بازگو کند. این وصیت، نماد نیاز به روایت است: اینکه "حقیقت" در آینۀ "روایت" متجلی می‌شود. و دیگر اینکه، حقیقت شاید نتواند نجات‌بخش باشد، اما روایتِ آن چه بسا بتواند از تکرار فاجعه جلوگیری کند.

برچسب ها: هملت ، شکسپیر ، نمایشنامه
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
ترکیه نیروی نظامی به غزه می فرستد/ آمریکا این طور می خواهد، اسرائیل مخالف است هواپیمای روز قیامت؛ با «کاخ سفید پرنده» آشنا شوید رفلاکس حنجره با رفلاکس معده تفاوت دارد؟ سریعترین خودروهای برقی زیر ۱۰۰ هزار دلار در جهان که باید بشناسید(+عکس) توافق افغانستان و پاکستان بر سر تداوم آتش بس پلمب یک تالار پذیرایی در خوزستان در پی مسمومیت غذایی ۷۰ نفر توقف پروازها در فرودگاه نیویورک به دلیل نقض فنی یک هوایپما دستگیری ۵ نفر در ارتباط با مرگ نوه اسطوره هالیوود کلاهبرداری میلیاردی در کردستان/ باند 7نفره متلاشی شد ایران نایب‌قهرمان فوتسال آسیا شد رئیس سابق موساد درباره «پیجرهای بمب گذاری شده لبنان»: به همه کشورها، تجهیزات دستکاری شده فروخته ایم فهم این نکته برای آمنه سادات ذبیحی سخت است! رسیدیم به فینال مسابقه ساعت های سوئیسی/ کدام شان زیباترین و بهترین ساعت جهان می شود؟ (+فیلم و عکس) تن بیمار و بیمارِ بی‌تن/ بیمار به مثابه پول، بیمار همچون عدد پرداخت غرامت 30 میلیارد تومانی به یک بیمار در دوبی