عصرایران- مشهور است پرویز فنی زاده هربار پس از ترک هروئین ترجیح می داده است دوباره خود را در دامن این ماده مخدر بیاندازد.
دوستانش بارها او را خوابانده بودند تا ترک کند اما او دوباره در دام می افتاد. دفعه آخری که در بیمارستان بستری شده بود یک روز میبینند خبری از او نیست، پیگیری می کنند و متوجه می شوند دوباره افتاده است یک گوشه و مشغول مصرف مواد است.
وقتی با توپ و نشر دوستانش مواجه می شود، می گوید:« چرا پولتون رو برای دوا درمون من حروم می کنین؟ پولو بدین به خودم می دونم باهاش چه کار کنم.»
حکایت معروفی است که وقتی در حال ایفای نقش ماندگار مش قاسم در سریال دایی جان ناپلئون بود، ناصر تقوایی کارگردان شهیر این سریال اتاقی برایش ترتیب داده بود که بین فیلم برداری برود آنجا و مواد مصرف کند.
او برای آن که استعداد واقعیش را بروز دهد باید خود ناکوکش را پشت درب جا می گذاشت.
پرویز فنی زاده کارگر ساده حروف چینی روزنامه اطلاعات بود که بعدها شد شاگرد ممتاز کلاس هنرپیشگی حمید سمندریان استاد مسلم تئاتر ایران او در سیاهه ای از بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران نقش آفرینی کرده است که از آن جمله اند:
گاو، تنگسیر، خشت و آئینه ،گوزن ها و رگبار
گویا تک تک سلول هایش را برای بازی آفریده بودند ولی چه حیف که اعتیاد مثل خوره به جانش افتاده بود.
بهرام بیضایی کارگردان بزرگ سینمای ایران می گوید:« گاهی فیلم برداری فیلم رگبار متوقف می شد که علتش این بود که ناچار بودند پرویز خان فنی زاده را برای ترک در بیمارستان بستری کنند. اما هربار که از بیمارستان بیرون می آمد باز هم همون آش و همون کاسه بود.»
به قول خود فنی زاده ، آشناییش با گرد سفید او را شبیه مرده ای کرده بود که فقط راه می رفت.
اما حکایت مرگ فنی زاده تابلوی دردناک و غم انگیز زندگیش را تکمیل کرد. در هنگام بازی در فیلم «اعدامی» قرار بود در یک صحنه داخل یک طویله بازی کند و این در حالی بود که مدتی قبل تر پایش به خاطر یک بریدگی جزئی، زخم شده بود و بدین ترتیب با بی توجهی کامل خودش و عوامل صحنه، آلودگی طویله به زخم سرایت کرد و وقتی از سر صحنه به خانه باز می گردد به همسرش می گوید که بدنش خیلی درد می کند.
همه فکر می کردند که سرما خورده باشد اما وقتی صبح حالش بدتر شد او را به بیمارستان می برند اما حتی در آنجا هم تشخیص نمی دهند که که فنی زاده کزاز گرفته است و او سه روز بعد در ساعت یازده صبح پنجم اسفند سال ۱۳۵۸ در حالی که فقط ۴۲ سال داشت بر اثر کزار از دنیا رفت.
گویا به قول مش قاسم واقعا پنداری دود شده بود و رفته بود تو هوا
روحش شاد