۲۳ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۳ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۳۸۵۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ - ۲۳-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۳۸۵۶
انتشار: ۱۱:۱۵ - ۲۳-۰۶-۱۴۰۴
که بود و چه کرد؟

ویلیام اُکام؛ پلی از قرون وسطی به جهان جدید/ توضیحات پیچیده الزاما درست نیستند!

ویلیام اُکام؛ پلی از قرون وسطی به جهان جدید/ توضیحات پیچیده الزاما درست نیستند!
نیوتن با ارائۀ سه قانون حرکت و قانون جاذبۀ جهانی، توانست رفتار اجرام را بدون نیاز به فرضیات پیچیده و اضافی توضیح دهد. پیش از نیوتن، توضیح حرکت اجرام آسمانی و زمینی با مدل‌های بسیار پیچیده و متکثر انجام می‌شد. اوکام به ما یاد می‌دهد که وقتی قانون ساده و واحد می‌تواند همۀ این پدیده‌ها را توضیح دهد، نیازی به افزودن فرضیات اضافی نیست.

   عصر ایران؛ بانو بیدرانی - ویلیام اکام (William of Ockham) یکی از مهم‌ترین فیلسوفان و الهی‌دانان قرون وسطی است که با اندیشه‌های نوآورانۀ خود، نه تنها فلسفۀ مَدرِسی یا اسکولاستیک یا مدرسی را متحول کرد، بلکه مسیر فلسفه، منطق و علم مدرن را نیز هموار ساخت. او در حدود سال ۱۲۸۷ میلادی در روستای اکام، در ایالت ساری انگلستان متولد شد و تحصیلاتش را در صومعۀ فرانسیسکن آغاز کرد. تحصیل در این محیط مذهبی و فلسفی، زمینه‌ای برای شکل‌گیری دیدگاه‌های عمیق و منتقدانۀ او نسبت به فلسفه، منطق و الهیات فراهم آورد. 

   زندگی اکام در بستر قرون وسطی، دوره‌ای پرتنش میان قدرت‌های سیاسی و مذهبی، بسیار متاثر از برخوردهای فکری و سیاسی او بود. او بخشی از سنت اسکولاستیک بود؛ سنتی که تلاش می‌کرد عقل و ایمان را در قالب نظامی فلسفی و منطقی هماهنگ کند. اما اکام برخلاف بسیاری از معاصرانش، نه تنها از پیروی کورکورانه اجتناب می‌کرد، بلکه با صراحت دیدگاه‌های خود را دربارۀ فلسفه، علم و سیاست بیان می‌کرد؛ حتی اگر با قدرت‌ کلیسا در تضاد بود.

   زندگی اکام پرتنش و پرماجرا بود. او در انگلستان و سپس در قاره اروپا، بویژه در دانشگاه‌های پاریس و ایتالیا، تدریس می‌کرد و بسیاری از دروس فلسفی و الهیاتی خود را آنجا ارائه داد. مخالفت او با برخی آموزه‌های رسمی کلیسا باعث شد که تحت تعقیب و تهدید قرار گیرد و حتی مدتی مجبور به ترک دانشگاه‌ها و شهرها شود. این درگیری‌ها، تصویر او را به عنوان فیلسوفی مستقل و شجاع، و در عین حال، منتقد اقتدار مذهبی تثبیت کرد.
 
   اهمیت اوکام در تاریخ اندیشه، به طرح چند ایدۀ کلیدی و راهگشا است که نه تنها در فلسفه، بلکه در علم نیز بسیار موثر بوده‌اند. مهم‌ترین ایده‌ها و رویکردهای فلسفی تاثیرگذار اوکام را می‌توان چنین برشمرد: 
 
اصل ساده‌گرایی یا "تیغ اوکام"

   اکام مشهورترین آموزۀ خود را در قالب اصل ساده‌گرایی ارائه کرد که به نام تیغ اوکام شهرت یافته است. این اصل می‌گوید: «هیچ چیز نباید بی‌جهت چندگانگی ایجاد کند.» اصل "ساده‌گرایی" در واقع راهنمایی برای نظریه‌پردازی و تحلیل فلسفی است. وقتی چند فرضیه برای توضیح یک پدیده وجود دارد، آن فرضیه‌ای که ساده‌تر و با مفروضات کمتری همراه است، ترجیح داده می‌شود.
 
 این دیدگاه، بعدها در علم به عنوان ستون اصلی روش علمی مدرن، توسط فیلسوفان و دانشمندانی چون فرانسیس بیکن، گالیله و نیوتن به کار گرفته شد. تیغ اوکام، با حذف پیچیدگی‌های غیرضروری، فلسفه و علم را از شعار و ایده‌های انتزاعی بی‌اساس رهانید.
 
  تیغ اوکام و نقد او نسبت به "کلیات"، تفکر فلسفی را از مسیر پیچیده و انتزاعی فلسفۀ مدرسی به سمت تحلیل منطقی و دقیق هدایت کرد. او بر ضرورت دقت در تعریف مفاهیم و پرهیز از فرضیات اضافی تأکید داشت؛ نکته‌ای که بعدها در فلسفۀ تحلیلی و منطق مدرن اهمیت یافت. اصل ساده‌گرایی او هنوز در فیزیک، زیست‌شناسی و فلسفۀ علم به کار گرفته می‌شود.
 
  تیغ اوکام نه تنها یک اصل فلسفی است، بلکه ابزاری تحلیلی در علوم طبیعی نیز به شمار می‌رود. دانشمندانی چون گالیله و نیوتن، هنگام تحلیل پدیده‌ها، به ساده‌ترین و اقتصادی‌ترین فرضیات رجوع کردند. حتی در فلسفه معاصر، این اصل در نقد نظریه‌های پیچیده و غیرضروری کاربرد دارد.
 
  دو مثال کلاسیک از کاربرد تیغ اوکام در علم و فلسفه را می‌توان در فیزیک نیوتن و نظریۀ تکامل داروین دید.
 
نگاهی به اندیشۀ ویلیام اُکام؛ پلی از قرون وسطی به جهان جدید
 
   نیوتن با ارائۀ سه قانون حرکت و قانون جاذبۀ جهانی، توانست رفتار اجرام را بدون نیاز به فرضیات پیچیده و اضافی توضیح دهد. پیش از نیوتن، توضیح حرکت اجرام آسمانی و زمینی با مدل‌های بسیار پیچیده و متکثر انجام می‌شد. اوکام به ما یاد می‌دهد که وقتی قانون ساده و واحد می‌تواند همۀ این پدیده‌ها را توضیح دهد، نیازی به افزودن فرضیات اضافی نیست.
 
  داروین نیز با نظریۀ «انتخاب طبیعی» توانست تنوع گونه‌ها را بدون فرضیات پیچیده و اضافی دربارۀ «مخلوقات خاص خلق‌شده» توضیح دهد. به جای اینکه هر تغییر در طبیعت به دخالت مستقیم نیروهای فراطبیعی نسبت داده شود، نظریۀ او با اصول ساده و قابل آزمون، فرآیند تکامل را توضیح می‌دهد.
 
  این دو مثال نشان می‌دهند چگونه اصل ساده‌گرایی اکام در تحلیل علمی و نظریه‌پردازی فلسفی هنوز هم کاربرد دارد. گفتنی است که دکتر عبدالکریم سروش نیز در دفاع از نظریه‌اش تحت عنوان «رویاهای رسولانه»‌، بر این نکته تاکید می‌کرد که این نظریه به دلیل ساده‌تر بودن و عدم استفاده از فرضیات پیچیده و اضافی، بر نظریات رقیب برتری دارد و پذیرفتنی‌تر است.
 
  بد نیست یک مثال ملموس از کاربرد تیغ اوکام در فلسفه و زندگی روزمره نیز بزنیم. فرض کنید می‌خواهید علت گم شدن کلید خانه‌تان را توضیح دهید. می‌توانید چند فرضیه بسازید:
 
1. کلید را موجودات فراطبیعی جابه‌جا کرده اند.
2. کلید را کسی دزدیده است.
3. کلید را خودتان در جای دیگری گذاشته‌اید و فراموش کرده‌اید.
 
  طبق آموزۀ مشهور به "تیغ اوکام"، ساده‌ترین توضیح، یعنی فرضیه سوم ــ که مبتنی بر فراموشی خودتان است ــ نسبت به توضیحات دیگر ارجحیت دارد؛ زیرا اولا نیازی به فرضیات اضافی و پیچیده (مثل عملکرد موجودات فراطبیعی) نیست، ثانیا وقتی کسی کلید خانه‌اش را گم می‌کند، معمولا فراموش کرده آن را کجا گذاشته است. یعنی دزدیده شدن کلید، احتمال مغلوب است نه احتمال غالب. 
 
  این اصل، چه در علم چه در فلسفه، به عالمان کمک می‌کند  نظریه‌ها را ساده و روشن نگه دارند و در زندگی روزمره نیز به ما می‌آموزد که پیچیده‌ترین توضیحات لزوماً درست نیستند و معمولاً ساده‌ترین پاسخ، محتمل‌تر است.
 
 نومینالیسم و انکار وجود کلیات مستقل

یکی دیگر از محورهای فکری اکام، مخالفت با واقع‌گرایی اسکولاستیک و دفاع از نام‌گرایی (نومینالیسم) بود. او استدلال می‌کرد  مفاهیم کلی (مانند «انسانیت» یا «عدالت») وجود مستقلی ندارند و تنها در ذهن و در ارتباط با اشیای خاص و تجربیات واقعی انسان‌ها وجود دارند. این دیدگاه، نگاه فلسفی را از یک جهان انتزاعی و فرضی به سوی تجربه و تحلیل منطقی سوق داد و مسیر فلسفه مدرن، به ویژه در حوزه تحلیل مفاهیم و زبان، را هموار کرد.
 
  اکام استدلال می‌کرد مفاهیم کلی تنها در ذهن انسان‌ها وجود دارند و هیچ گونه وجود مستقل و خارجی ندارند. نومینالیسم در قرون وسطی در برابر «واقع‌گرایی» و آموزه‌های افلاطون و ارسطو قرار گرفت. واقع‌گرایان معتقد بودند که مفاهیم کلی به نوعی موجودات مستقل و عینی‌اند، ولی نومینالیست‌ها پاسخ دادند که این مفاهیم تنها نام‌ها و اصطلاحاتی هستند برای طبقه‌بندی و فهم پدیده‌ها و بس.
 
  با تمرکز بر اشیاء و تجربه واقعی، نومینالیسم پایه‌ای برای روش علمی مدرن فراهم آورد. پژوهشگران و دانشمندان، به جای توسل به فرضیات اضافی و انتزاعی، بر مشاهدات و تجربیات واقعی تکیه کردند.
 
  نومینالیسم همچنین نقشی کلیدی در تحلیل زبان و معنا داشت. با تأکید بر نام‌ها و اصطلاحات، نشان داد که مفاهیم تنها با ارجاع به اشیاء واقعی معنا پیدا می‌کنند و نباید به آنها موجودیتی مستقل نسبت داد. این دیدگاه مسیر نوینی در فلسفه شناخت و تحلیل مفاهیم گشود.
 
  نومینالیسم، رویکردی فلسفی است که "تجربۀ واقعی" را در مرکز توجه قرار می‌دهد. در فلسفۀ زبان، متفکرانی مثل برتراند راسل، ویلیام جیمز و بعدها لوئیس کارول و ویتگنشتاینِ اول، از نومینالیسم بهره برده‌اند.
 
نگاهی به اندیشۀ ویلیام اُکام؛ پلی از قرون وسطی به جهان جدید
 
  مثلا فرض کنید می‌خواهیم جمله‌ای مانند «عدالت خوب است» را تحلیل کنیم. دیدگاه "واقع‌گرایانه" می‌گوید: «عدالت یک موجودیت مستقل و واقعی است». اما نومینالیسم می‌گوید: «عدالت» صرفاً نامی است که انسان‌ها برای دسته‌بندی رفتارها و رویدادها انتخاب کرده‌اند.
 
  چنین دیدگاهی باعث شد فلسفۀ زبان به سمت تجزیه و تحلیل دقیق معنای واژه‌ها و اصطلاحات حرکت کند؛ به جای اینکه به موجودیت‌های انتزاعی و مستقل تکیه داشته باشد. 
 
به بیان ساده، نومینالیسم کمک کرده که زبان و مفاهیم فلسفی را کاربردمحور و عملی ببینیم و تحلیل آن‌ها را با تجربه و کاربرد واقعی واژگان هماهنگ کنیم.
 
جدایی عقل و ایمان

اکام دربارۀ رابطۀ عقل و ایمان نیز دیدگاه متمایزی داشت. او بر این باور بود که عقل و ایمان دو حوزۀ جداگانه‌اند و هرچند عقل می‌تواند برخی آموزه‌های دینی را روشن کند، اما برخی حقایق ایمانی فراتر از توان عقل هستند. این رویکرد باعث شد تا او در تقابل با قدرت‌های مذهبی قرار گیرد، زیرا مخالفتش با برخی آموزه‌های رسمی کلیسا، جنجال و حتی تهدید به تبعید را به دنبال داشت.
 
تجویز محدودیت قدرت کلیسا
 
ویلیام اکام نه تنها فیلسوف و منطق‌دان بود، بلکه دربارۀ سیاست و قدرت و اقتدار نیز نظریه داشت. او ایدۀ لزوم محدودیت قدرت کلیسا را مطرح کرد و استدلال می‌کرد که قدرت الهی نه فقط بر قدرت انسانی، حتی بر قدرت و اقتدار کلیسا نیز تقدم دارد و به همین دلیل، کلیسا نباید در امور سیاسی دخالت کند یا حق حکمرانی را محدود سازد. در واقع اکام کلیسا را نهاد صالحی برای تصاحب کامل قدرت سیاسی نمی‌دانست. این دیدگاه، پایه‌ای برای نظریه‌های مدرن جدایی دین از دولت در فلسفۀ سیاسی بود. در واقع او الهام‌بخش متفکران عصر روشنگری و طرفداران حقوق مدنی شد و نگاه انتقادی به اقتدار دینی را ترویج کرد.
 
جمع‌بندی

ویلیام اکام فیلسوفی بود که مرزهای عقل، ایمان و تحلیل منطقی را در هم شکست. او با معرفی اصل ساده‌گرایی، نقد کلیات و دفاع از نام‌گرایی، فلسفۀ مدرسی را به سمت روش‌های تحلیلی سوق داد و علم را نیز به سمت چالاکی و زایندگی و خردپذیریِ بیشتر هدایت کرد. همچنین نگاه مستقل او به قدرت کلیسا و سیاست، و جدایی عقل و ایمان نیز نقشی کلیدی در فلسفۀ سیاسی و الهیات قرون بعد داشت.
 
اکام پلی میان سنت فلسفی قرون وسطی و فلسفۀ مدرن است؛ پلی که با تیغ ساده‌گرایی و نگاه انتقادی به "مفاهیم کلی" ساخته شد و مسیر اندیشه‌های علمی، منطقی و فلسفی را تا امروز روشن نگه داشته است.
 
 
 
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha