۲۲ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۳۷۹۸
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۶ - ۲۲-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۳۷۹۸
انتشار: ۱۹:۴۶ - ۲۲-۰۶-۱۴۰۴

راه حل اینشتین برای حل مسألۀ فلسطین؛ فراتر از تصورات رایج

راه حل اینشتین برای حل مسألۀ فلسطین؛ فراتر از تصورات رایج
او از مشکل "چه کسی بیشتر مقصرهست" که مدت‌هاست بیشتر بحث‌ها و تحقیقات در مورد این منازعه را در بر گرفته، روی برمی‌گرداند. نه به این دلیل که فکر می‌کرد مشکلات اخلاقی بی‌اهمیت هستند، بلکه به این دلیل که چنین ایده "حسابداری" گناه و تقصیر تاریخی نمی‌توانست به راه‌حلی پایدار منجر بشود،
     عصر ایران- آلبرت اینشتین، نابغه قرن بیستم، دیدگاهی رادیکال و عمل‌گرایانه برای حل مسئله فلسطین ارائه داد. این مقاله به بررسی چگونگی پیشنهاد او برای دستیابی به صلح پایدار از طریق رویکردهای غیرمتعارف می‌پردازد.
 
    به گزارش عصرایران به نقل از Social Europe، بو روتشتاین (Bo Rothstein) استاد ارشد علوم سیاسی در دانشگاه گوتنبرگ در مقاله‌ای که در این تارنما منتشر شد از دیدگاه اینیشتن به درگیری فلسطین و اسرائیل پرداخت:
 
    وقتی فاجعه‌ای مثل وضعیت غزه رخ ‌می‌دهد، به طور حتم مهم‌ترین کار، تلاش برای نجات هر چیزی هست که می‌شود نجات داد. اما به همان اندازه مهم است که فکر کنیم آیا می‌شد از وقوع آن جلوگیری کرد و اگر پاسخ مثبت است، چطور این کار انجام می‌شد؟. این اغلب نیازمند تخیل زیادی هست و برای آلبرت اینشتین، تخیل مهم‌تر از دانش بود. او نه تنها مشهورترین نابغه قرن بیستم بود، بلکه شاید برجسته‌ترین و محترم‌ترین فرد یهودی قرن گذشته هم محسوب می‌شد. پس تصور کنید که امروز می‌توانستیم ذهن او را به این مسئله معطوف کنیم که درگیری بین اسرائیل و فلسطینی‌ها چطور باید حل می‌شد. او چه می‌گفت؟ ذهن واقعاً خلاقش او را به کجا می‌کشید؟

  این سوال قطعا یک گمانه زنی هست، نه فقط به این دلیل که از زمان مرگ اینشتین در سال 1955، بیش از ده‌ها جنگ در منطقه رخ داده، بلکه با توجه به بن‌بستی که این درگیری به آن رسیده، وضعیت وحشتناک در غزه و کرانه باختری، و اینکه طرفین چقدر از چیزی که به صلح پایدار نزدیک بشوند فاصله دارند، امتحان چنین کاری نامعقول به نظر نمی‌رسد.

 آزمایش فکری در واقع روش علمی ترجیحی اینشتین بود. او به عنوان یک فیزیکدان نظری، تقریباً هرگز وقتش را در آزمایشگاه سپری نکرد، و ریاضیدان خیلی ماهری هم نبود. نبوغ او عمدتاً در تواناییش برای فکر کردن به روش‌های نامتعارف "خارج از چارچوب" بود، و برای این کار از آزمایش‌های فکری استفاده می‌کرد.
 
   اینشتین نه تنها برجسته‌ترین فیزیکدان نظری و دانشمند طبیعی قرن بیستم بود بلکه به شدت در مسائل سیاسی و ایدئولوژیک هم درگیر شده بود و در دهه‌های پایانی عمرش به نوعی وجدان اخلاقی جهان تبدیل شد.

   انتقادات صریح او از انواع ناسیونالیسم، شوونیسم، ظلم، نژادپرستی و نظامی‌گری تیتر اخبار شد و مخالفانش را خشمگین کرد. با این حال، برخلاف آنچه امروز اغلب از تفکرات او برداشت می‌شود، او نه از دنیای واقعی دور بود و نه از نظر سیاسی ساده‌لوح. برعکس، تفکر سیاسی او به شدت با واقع‌گرایی زیرکانه‌ای مشخص می‌شد. این واقع‌گرایی، به گفته آیزایا برلین فیلسوف روسی-بریتانیایی، با ایده‌های هستی‌شناسانه او در مورد علم مرتبط بود، که بعدها به "واقع‌گرایی علمی" معروف شد.

   به گفته اینشتین، نظریه‌ها و مفاهیم مورد استفاده دانشمندان از تخیل خلاق آنها نشأت می‌گرفت، یا به زبان امروزی، آنها "ساخته‌های اجتماعی" بودند. با این حال، هدف تخیل انسانی کشف حقیقت در مورد واقعیتی عینی بود که مستقل از مفاهیم و نظریه‌هایی که انسان‌های خطاکار قادر به ساخت آنها بودند، وجود داشت.
 
روشن‌بینی فراتر از زمان خود
 
   یکی از نتایج این واقع‌گرایی این بود که او، خیلی زودتر از بسیاری از هم‌عصرانش، ماهیت وحشیانه نازی‌ها را درک کرد. او به دانشمندان یهودی همکارش هشدار داد که استراتژی جذب آنها در آلمانی که بیشتر و بیشتر تحت سلطه نوعی از یهودی‌ستیزی ویروسی نازی‌ها قرار می‌گرفت، بی‌فایده خواهد بود. 

    در مارس و آوریل 1933، کمی پس از به قدرت رسیدن هیتلر، اینشتین علناً از سیاست‌های سرکوبگرانه دولت سوسیالیست ملی انتقاد کرد، از آکادمی علوم پروس در برلین استعفا و درخواست لغو تابعیت پروسی (آلمانی) خود را کرد. او برلین، جایی که از سال 1914 در آن زندگی می‌کرد، ترک کرد. نتیجه‌گیری اینشتین مبنی بر اینکه باید با نازیسم مبارزه کرد، او را وادار کرد تا جنبش صلح‌طلب بین‌المللی را که تا سال 1933 به شدت از آن حمایت می‌کرد را رها کند. نکته قابل توجه این است که اینشتین هرگز در مورد احترام به حقوق بشر مصالحه نکرد.
 
  اگرچه او به نوعی سوسیالیست بود، اما قابل توجه است که برخلاف بسیاری از روشنفکران چپ‌گرای معاصر، او با درک اینکه رهبران شوروی از او در تبلیغات سیاسی خود استفاده خواهند کرد، در برابر همه دعوت‌ها برای بازدید از اتحاد جماهیر شوروی یا همکاری با همکاران شوروی در غرب مقاومت کرد. برخلاف ژان پل سارتر و بسیاری از روشنفکران غربی دیگر، او هیچ توهمی در مورد استالین یا رهبران شورای نداشت.

   رابطه اینشتین با صهیونیسم، هنوز هم مورد بحث است. او با تجربه یهودی‌ستیزی در آلمان پس از نقل مکان به برلین، به خصوص در دنیای آکادمیک، در اوایل دهه 1920 از جنبش صهیونیستی حمایت کرد. با این حال، او بیشتر یک صهیونیست فرهنگی بود تا سیاسی، و نسبت به نوع نظامی‌گری ملی‌گرایانه که در بخش‌هایی از جنبش صهیونیستی رخ می‌داد، به شدت ابراز تردید کرد.
 
 به گفته اینشتین، به ویژه سه آرمان بود که یک دولت یهودی باید از آن‌ها دفاع و حمایت می‌کرد، یعنی "جستجوی دانش به خاطر خود دانش، عشقی تقریباً متعصبانه به عدالت و تمایل به استقلال شخصی."
 
هشداری که اینشتن به رهبران صهیونیست داد
 
   در اوایل دهه 1920، اینشتین به رهبران صهیونیست هشدار داد که اگر به توافق عادلانه‌ای با جمعیت عرب در فلسطین نتوانند برسند، درس‌های اصلی دو هزار سال رنج مردم یهود به باد خواهد رفت. در آنچه اکنون یک هشدار واقعاً پیشگویانه به نظر می‌رسد، او استدلال کرد که اگر صهیونیست‌ها نتوانند رابطه‌ای هماهنگ با همسایگان عرب خود ایجاد کنند، این درگیری برای دهه‌ها آنها را آزار خواهد داد.

   از این و بسیاری از اظهارات دیگر او در مورد درگیری‌ها به طور کلی و حقوق بشر به طور خاص، می‌توان با اطمینان نتیجه گرفت که اینشتین از بسیاری از سیاست‌های اسرائیل علیه فلسطینی‌ها که از اواخر دهه 1960 اعمال شده، بسیار نگران می‌شد. به عنوان یک اومانیست سکولار، او از افزایش شدید ماهیت مذهبی درگیری از هر دو طرف نیز نگران می‌شد. با این حال، اگرچه او از انواع شوونیسم ناسیونالیستی متنفر بود، اما واقع‌گرایی او را وادار کرد تا از حق اسرائیل برای دفاع از وجود خود، در صورت لزوم با نیروی نظامی، دفاع کند.

   نقطه شروع اینشتین این بود که مشکلات در علم و همچنین در سیاست باید با رفتن به ریشه‌های آنها، یعنی از "اصول اولیه"، حل بشوند. علاوه بر این، او این عقیده را فداشت که درگیری‌ها معمولاً نمی‌توانند در همان سطح ادراکی که آنها را ایجاد کرده، حل بشوند.
 
   بنابراین او از مشکل "چه کسی بیشتر مقصرهست" که مدت‌هاست بیشتر بحث‌ها و تحقیقات در مورد این منازعه را در بر گرفته، روی برمی‌گرداند. نه به این دلیل که فکر می‌کرد مشکلات اخلاقی بی‌اهمیت هستند، بلکه به این دلیل که چنین ایده "حسابداری" گناه و تقصیر تاریخی نمی‌توانست به راه‌حلی پایدار منجر بشود، چون این کار پذیرش امتیازات و مصالحه‌های دردناکی را که لازم هر دو طرف قبول کنند، دشوارتر می‌کرد.

  با رفتن به ریشه مشکل، او احتمالاً نتیجه می‌گرفت که این درگیری شکلی از "بازی با حاصل جمع صفر مطلق" دارد. بازی با حاصل جمع صفر، درگیری است که در آن آنچه یک طرف می‌برد برابر با چیزی است که طرف دیگر از دست می‌دهد.
 
  بازی با حاصل جمع صفر مطلق زمانی است که آنچه در مورد درگیری وجود دارد قابل تقسیم نیست – اگر یک طرف برنده بشود، "همه چیز" را می‌برد، و طرف دیگر "همه چیز" را از دست می‌دهد. دلیل "مطلق" بودن این درگیری، ریشه آن، به گفته اینشتین این بود که هر دو طرف ادعا می‌کنند که حق الهی بر یک قطعه زمین را دارند. اگر مردمی فکر کنند که حق الهی بر قطعه‌ای از زمین دارند، چشم‌پوشی از بخشی از آن زمین خلاف خواست خدای آن‌ها خواهد بود.
 
زمین مقدسی وجود ندارد
 
   مهم‌تر از همه، اینشتین بنیادهای معرفت‌شناختی ایده "سرزمین مقدس" را زیر سوال می‌برد. او می‌پرسید: آیا مناطق وسیعی از زمین واقعاً می‌تونن وضعیت مقدس داشته باشند؟ پاسخ او این بود که نه صهیونیست‌ها و نه فلسطینی‌ها نمی‌تونن چنین ادعایی را داشته باشند، زیرا هر دو گروه مایل به خرید و فروش زمینی بودند که ادعا کردند مقدس است.
 
  قبل از سال 1948، بسیاری از فلسطینی‌ها زمین  به شهرک‌نشینان یهودی فروختند، و هنوز هم امروز، زمین در اسرائیل، کرانه باختری و غزه خرید و فروش می‌شود. اینشتین می‌گفت، خلاف اصول اساسی منطق هست که چیزی که مایل به فروش آن برای پول هستید، وضعیت مقدس داشته باشد. اگر می‌توانید در مورد چیزی چانه بزنید، که نتواند در مورد آن ادعای مقدس بودن، کنید. البته هر دو طرف می‌توانستند ادعا کنند که وضعیت مقدس زمین تعیین می‌کند که فقط در داخل گروه خودشان می‌تواند خرید و فروش بشود. برای اینشتین، این معادل پذیرش تبعیض قومی بود و در نتیجه غیرقابل قبول.

  این سکولاریزاسیون (تقدس‌زدایی) درگیری برای اینشتین روشی بود که ماهیت اساسی درگیری را تغییر می‌داد به طوری که دیگر یک "بازی با حاصل جمع صفر مطلق" نباشد. چیزی که می تواند به پول تبدیل بشود، نمی‌تواند مقدس باشد، و پول مزیت اضافه‌ای دارد که می‌تواند بی‌پایان تقسیم شود. برخلاف آنچه کارل مارکس فکر می‌کرد، درگیری بین سرمایه و کار به یک درگیری کامل تبدیل نشد چون اتحادیه‌ها و کارفرمایان می‌توانستند بی‌پایان مذاکره کنند، زیرا ماهیت درگیری بی‌پایان قابل تقسیم بود و هنوز هم هست.
 
چرا همه راهکارهای صلح بین فلسطین و اسرائیل شکست خوردند؟
 
   سوال بعدی اینشتین این بود که مهم‌ترین دلایلی که تمام تلاش‌ها برای دستیابی به یک راه‌حل صلح‌آمیز پایدار با شکست مواجه شده، چیست؟ ما پاسخ را می‌دانیم، یعنی شهرک‌سازی‌های اسرائیلی در کرانه باختری و مطالبه فلسطینی‌ها برای حق بازگشت همه آوارگان ( در واقع نوادگان آنها) به سرزمینی که اجدادشان در سال 1948 از آن فرار یا مجبور به ترک آن شدند. هر دو ادعا بر اساس اصل "سرزمین مقدس" استوار بوده که اینشتین آن را رد می‌کرد. او همچنین احتمالاً استدلال می‌کرد که شهرک‌سازی‌ها، به دلیل اینکه نتیجه یک فتح و اشغال نظامی هستن، ذاتاً "نا-یهودی" هستند.
 
  با این حال، بعید بود که او از حق بازگشت آوارگان فلسطینی حمایت کند، زیرا اینشتین آن را کاملاً غیرواقعی و بسیار خطرناک می‌دانست که میلیون‌ها فلسطینی در بخش‌های مرکزی اسرائیل امروزی اسکان داده بشوند. انیشتن همچنین به این نکته اشاره می‌کرد که اگرچه وضعیت آوارگان فلسطینی اسفناک هست وخواهد بود، اما آنچه در سال 1948 برای آن‌ها اتفاق افتاد، اصولاً تفاوتی با آنچه برای بسیاری از گروه‌های دیگر در آن دوره رخ داد، ندارد.

   به عنوان مثال، چهارصد هزار فنلاندی که در سال 1944 مجبور به ترک کارلیا شدند، یا میلیون‌ها نفر در اروپای مرکزی و جنوبی (عمدتاً مجارها، لهستانی‌ها، آلمانی‌ها، یونانی‌ها، ایتالیایی‌ها و اسلواک‌ها) که از طریق پاکسازی قومی سیستماتیک مجبور به ترک سرزمین‌های بومی خود شدند. انیشتن احتمالا به این نکته اشاره می‌کرد که هیچ یک از این گروه‌ها امروز خواستار حق بازگشت به "سرزمین مادری" خود نیستند، احتمالاً به این دلیل که معتقد نیستند خاکی که والدین و پدربزرگ و مادربزرگشان حدود شصت سال پیش مجبور به ترک آن شدن، مقدس است و به این دلیل که در کشورهایی که مجبور به فرار به آن‌ها شدند، تابعیت دریافت کردند.
 
پیشنهاد اینشتین برای حل مسئله فلسطین چیست؟
 
  اگر این آزمایش فکری را دنبال کنیم، پس راه‌حلی که با تفکر اینشتین بر اساس اصول عدالت، واقع‌گرایی، احترام به حقوق بشر و اومانیسم سکولار همسو باشد، چیست؟ به زبان ساده، اینشتین از ترکیب ایدئولوژی ناسیونالیستی و دولت چندان خوشش نمی‌آمد. بیزاری او از انواع "قهرمانی میهنی" به خوبی شناخته شده است. بنابراین بعید نیست که او راه‌حل دو دولتی را که "همه" اکنون از آن دفاع می‌کنند، ناسالم و یک دستورالعمل احتمالی برای تشدید درگیری در آینده می‌دانست.

  پیشنهاد رادیکال اینشتین از طرز فکر او در مورد مشکل آوارگان فلسطینی نشأت می‌گرفت. با توجه به اینکه در ذهن او چیزی به نام "سرزمین مقدس" نمی‌توانست وجود داشته باشد، به راحتی می‌توان تصور کرد که او به این صورت استدلال می‌کرد: جدا از اینکه اجدادشان چرا آنجا را ترک کردند – چه داوطلبانه و به امید بازگشت با ارتش‌های پیروز عرب، یا چه توسط نیروهای نظامی اسرائیل مجبور به ترک شدند – فلسطینی‌ها متحمل بی‌عدالتی بزرگی شده‌اند. اموالی که زمانی متعلق به آنها بود (زمین، ساختمان‌ها، مزارع، مشاغل) از آن‌ها گرفته شده، و برای این کار آنها حق دارند ابتدا یک عذرخواهی رسمی و ثانیاً جبران خسارت اقتصادی دریافت کنند.
 
  اموالی که آن‌ها ترک کردند یا مجبور به ترک آن شدند، ارزش داشت و ارزش بازار آن، و همچنین درآمدهایی که خانواده‌ها از دست داده‌اند، می‌توانست تخمین زده شود. اسرائیل باید به آنها یا وارثانشان از نظر اقتصادی برای آنچه از دست داده‌اند، غرامت بپردازد و بدین ترتیب بی‌عدالتی که متحمل شده‌اند را به رسمیت بشناسد. 

  در مقابل، فلسطینیان به صورت فردی از مطالبه بازگشت خود دست می‌کشیدند. این مطمئناً پرهزینه بود، اما هزینه‌ها باید با هزینه‌های نظامی عظیم و رنج انسانی که ناتوانی در حل درگیری به بار آورده، مقایسه شود.

  این ممکن است از وضعیت فعلی غیرواقعی به نظر برسد. با این حال، تحقیقات تجربی در مورد این درگیری خاص توسط اسکات آتران (Scott Atran) و رابرت اکسلراد، (Robert Axelrod) که در سال 2008 منتشر شد، نشان داد که به رسمیت شناختن و عذرخواهی صادقانه اسرائیل از بی‌عدالتی‌های انجام شده در حق فلسطینیان، همراه با جبران خسارت اقتصادی برای زیان‌ها، برای اکثریت فلسطینیان، از جمله برخی رهبران رادیکال فلسطینی، قابل قبول بود. همچنین باید توجه داشت که در سال 2014، اتحادیه اروپا به اسرائیل پیشنهاد کمک مالی برای این نوع راه‌حل را داد، اما اسرائیل نپذیرفت و حاضر به بحث جدی در مورد این پیشنهاد نشد.
 
  مطالبات جبران خسارت باید توسط دادگاه‌های بی‌طرف – اینشتین دادگاه‌های سوئیس را ترجیح می‌داد – تصمیم‌گیری و به افراد پرداخت می‌شد. اینشتین با این ایده که چنین جبران خسارتی باید توسط مقامات فلسطینی به دلیل عدم احترام آن‌ها به حقوق بشر و فساد سیستماتیک توزیع شود، مخالف بود. بنابراین این "راه‌حل اینشتین" وضعیت را از درگیری بین دولت‌ها به درگیری حقوق مدنی تغییر می‌داد.
 
   آسیب‌هایی که فلسطینی‌ها متحمل شده‌اند، به یک دولت وارد نشده است، زیرا هیچ دولت فلسطینی در سال 1948 وجود نداشت، بلکه به افراد وارد شده است، و بنابراین این افراد هستند که حق جبران خسارت دارند. از آنجایی که تمام تلاش‌ها برای حل درگیری از طریق حقوق بین‌الملل با شکست مواجه شده، این آزمایش فکری بر اساس حقوق مدنی که در بالا ذکر شد، می‌توانست امکانی باشد که از وحشت‌هایی که امروز می‌بینیم، جلوگیری می‌کرد. اگر نه حداقل می‌توان آن را درسی برای آینده در مورد نحوه برخورد با درگیری‌هایی از این دست دانست.

  نتیجه چنین راه‌حلی، از جمله، گروه بزرگی از پناهندگان سابق نسبتاً یا بسیار ثروتمند – یک طبقه متوسط فلسطینی – خواهد بود که احتمالاً پول را برای سرمایه‌گذاری در وسایل معیشتی خوب آینده برای خود و فرزندانشان استفاده می‌کنند. چنین پیشنهادی از سوی اسرائیل، با حمایت اتحادیه اراپا و احتمالاً ایالات متحده، همچنین یک چالش واقعی برای بنیادگرایان اسلام‌گرا در غزه و لبنان ایجاد می‌کرد، با توجه به آنچه آن‌ها می‌توانند در آینده قابل پیش‌بینی به پناهندگان ارائه دهند. اینشتین نه تنها به عنوان یک دانشمند منحصر به فرد بود، بلکه در توانایی خود برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی جهان نیز منحصر به فرد بود، چیزی که رهبران امروز هر دو طرف درگیری به خوبی باید از آن درس بگیرند.
---------------------------
برگردان از محمد حسن گودرزی
برچسب ها: اینشتین ، فلسطین، ، یهود
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
ادعای نتانیاهو: سران حماس که در قطر زندگی می‌کنند، به مردم غزه اهمیتی نمی‌دهند اعتراض شدید خطیبی به داوری؛ «VAR برای ما بررسی نشد» هشدار شدید اللحن نخست وزیر پاکستان به طالبان افغانستان هشدار حمله هوایی در شرق لهستان توقف خانگی پرسپولیس مقابل فولاد؛ صدر جدول از دست رفت استعفای ناگهانی از هیئت مدیره فولاد؛ نصیرزاده جدا شد طارمی در المپیاکوس طوفانی آغاز کرد؛ دبل ستاره ایرانی در اولین بازی پیروزی خارج از خانه رئال مادرید؛ درخشش امباپه و گولر در آنوئتا حذف کامل نمایندگان کارگری از دیدار رسمی استاندار چهارمحال و بختياري با معاون وزير  در نپال چه خبر است؟/  مادربزرگ ضدسلطنت و فسادستیز رهبر جنبش نسل Z اولین برد ذوب‌آهن به دست آمد؛ توقف پیکان در قزوین پدوفیلی چیست؟ چه فیلمی نماینده ایران در اسکار 2026 باشد بهتر است؟ البته اگر سیاسی‌ بازی بگذارد ... خرس تیرخورده هفت‌خال مازندران تلف شد صدرنشینی از دست رفت؛ تساوی بدون گل چادرملو و ملوان در تهران