ابوالفضل فاتح
روزنامه اعتماد
این نوشته بیش از آنکه در پی سخنی تازه باشد، بازگویی زخمی کهنه است؛ حفرهای که پیوسته از آن گزیدهایم و به پاشنهٔ آشیل سیاست ایران بدل شده است.
در سیاست، همانند زندگی اجتماعی، اندیشه و تصمیم دو مرحلهی سرنوشتسازند. جامعهای که در مرحلهی اندیشه، تضارب آرا و نقد را محدود کند، عقل جمعی خود را فرو میکاهد؛ و جامعهای که در مرحلهی تصمیم دچار چندپارگی شود، توان ملی خود را از دست میدهد. حکمت زیست ملی و راهبردی در همین تمایز نهفته است: تکثر در اندیشه، انسجام در اقدام.
این اصل تنها یک توصیهی اخلاقی نیست، بلکه هم در سنت ایرانی ـ اسلامی و هم در نظریههای سیاست بازتاب دارد. چنانکه «شورا» در قرآن کریم و سیرهی پیامبر (ص) بر تکثر اندیشه و مشورت تأکید دارد؛ اما پس از تصمیم، دعوت به عزم و یکپارچگی شده است. «دموکراسی مشورتی» نیز بر نقش گفتوگو و استدلال در مرحلهی اندیشه تأکید دارد، در حالی که «ظرفیت حکمرانی» توان دولت را در تبدیل تصمیمات جمعی به سیاست واحد و پایدار میسنجد. کشوری که بتواند آزادی اندیشه را با یکپارچگی در تصمیم پیوند زند، ظرفیت بقا، بالندگی و پیشرفت راهبردی خود را افزایش میدهد.
تجربهی ملتها این قاعده را بهروشنی تأیید میکند. آمریکا در آستانهی ورود به جنگ جهانی دوم با اختلافات شدید حزبی مواجه بود، اما پس از حملهی پرل هاربر، دو حزب اصلی با تکیه بر نهادهای مستحکم نظیر کنگره، رهبری ملی و رسانههای آزاد به اجماعی راهبردی دست یافتند و در یک استراتژی جنگی متحد شدند.
ژاپنِ ویرانشده پس از ۱۹۴۵، با بازتعریف نقش امپراتور و بازنویسی قانون اساسی و پذیرش تنوع اندیشهها، در بازسازی اقتصادی با انسجامی مثالزدنی حرکت کرد و به یکی از قدرتهای صنعتی جهان بدل شد. کرهجنوبی نیز در بحران مالی ۱۹۹۷، با وجود بحثهای جدی بر سر استقلال اقتصادی، نهایتاً یک تصمیم واحد گرفت و با مشارکت اجتماعی گسترده و درک شرایط تهدید، به سرعت از بحران عبور کرد.
برجام از این منظر برای ایران تنها یک توافق سیاسی نبود، بلکه آزمونی از حکمت جمعی و ظرفیت حکمرانی بود. برجام، همانند هر توافقی، نقاط قوت و ضعف داشت؛ اما معضل بنیادین اصلی در فقدان انسجام حکمرانی پس از تصمیم نهایی نهفته بود. اگر حاکمیت پس از تصمیم به توافق، رفتاری یکپارچه نشان میداد، برجام میتوانست بهرغم ضعفهایش به سرمایهای برای توسعه بدل شود. و اگر جمعبندی نهایی منفی بود، مخالفت یکپارچه چهبسا با توجه به دست برتر ایران در آن زمان، امکان توافقی جایگزین فراهم میکرد.
اما دوگانگی های حکمرانی و رقابتها و نمایش ها و رجزهای جناحی، هم منافع توافق را خنثی کرد و هم هزینههای مخالفت را دوچندان ساخت. در نهایت، این مردم بودند که هزینه اصلی را متحمل شدند و کشور نیز از دستاوردی پایدار محروم ماند. همین سرنوشت را در تفاهمات و قراردادهای دیگری شاهد بودیم. در عرصهی داخلی نیز نمونههای مشابه کم نیست.
بدیهی است کشور از ظرفیت های درونی و نقاط قوتی برخوردار است که امثال نگارنده را به آینده امیدوار نگه می دارد و افق پیش روی را به رغم همه ی مصائب امروز، بی فرجام و سیاه نمی بیند. اما اینجا سخن از آسیب شناسی است، که از جمله هم در فرآیند تصمیمگیری و هم در اجماع و اجرای پس از تصمیمات نهفته است. چه بسیار که هماهنگی در تصمیم و هارمونی در اقدام، با یکدست سازی حکمرانی اشتباه گرفته می شود و این انحصار، خود اول مصیبت و کژراهه است.
چه بسیار تصمیمها در محافل محدود و بدون پشتوانه ملی شکل میگیرند و از آغاز ناقص خلق می شوند. حتی آنگاه که تصمیمی نسبتا درست گرفته میشود، مانعتراشیهای درونی آن را بیاثر میکند، بر این ها منافع فردی و حزبی و فساد را هم باید افزود. نتیجه، انبوهی از بیتصمیمیها، دیرتصمیمیها، بد تصمیمی ها و تصمیمهای نیمبند است.
افزون بر این، فرهنگ سیاسی ما گویی سیستم محاسبه یا تعریف روشنی از هر دو عنصر «ایستادگی و یا انعطاف» ندارد. بسیاری از مسئولان هر نوع کوتاه آمدن را عین عقلانیت می دانند و بسیاری پافشاری بر موضع خود را قهرمانانه می نامند. یکی سیاست خود را حسینی (ع) و دیگری حسنی (ع) می داند. حال آن که حضرت سید الشهدا (ع) چیزی را به ملت خود تحمیل نکرد و یکایک لشکر ایشان به اختیار و آگاهی کامل از افق پیش روی، همراه شده بودند، و صلح امام حسن مجتبی(ع) نیز صلحی تحمیلی بود و نه از سر عافیت طلبی یا بیم و انفعال در برابر دشمن خارجی.
و هر دو مورد یعنی چه صلح امام حسن (ع) و چه نهضت امام حسین (ع)، مناقشه ای درون امت اسلامی بود و نه مناقشه ای با دول خارجی یا تهددید آنان. روشن است که در هر دو سیره آموزه هایی برای امروز و تا ابد وجود دارد، اما هیچیک از این دو سیره و اساسا تاریخ را نمیتوان سلیقه ای به شرایط امروز تعمیم و تطبیق داد و با پناه گرفتن در پشت مقدسات، از روبرو شدن با واقعیت طفره رفت.
در سیاست، نه پایفشاری و نه انعطاف بهتنهایی قداست ندارد؛ اصل در بههنگام بودن است. هر دو از مؤلفههای بلوغ و عقلانیتاند و مرز میان آنها جز با ارزیابی نتایج در کوتاهمدت و بلندمدت و در عرصههای معنوی و مادی روشن نمیشود. تجربه نشان داده است که ایستادگی یا انعطافِ بههنگام میتواند مانع کوتاهآمدنهای نابههنگام شود، و هر خطای محاسبه در این دو، سرانجام به پشیمانیهای بیبازگشت میانجامد.
از این منظر، تصمیمگیری بهموقع و انسجام در اقدام، نه صرفاً توصیهای اخلاقی، بلکه ضرورتی راهبردی برای پایداری و بالندگی ملتها و نمادی از میزان حکمت و صدارتِ خرد در حکومتهاست. در جهانی که تمدن دیجیتالی دامنهی خود را گسترش میدهد و رقابت بر سر فناوریهای نوین، هوش مصنوعی، انرژیهای تازه و نظم چندقطبی در حال شکلگیری است، تنها کشورهایی موفق خواهند شد که تفاوتها را در مرحلهی اندیشه بپذیرند و مدیریت کنند، در لحظهی مناسب به تصمیم برسند و در مرحلهی اقدام، یکپارچه عمل نمایند.
داستان تلخ برجام باید برای همه ی ما مدرسهی حکمت و عبرت باشد. در فقدان انسجام حکمرانی، حتی فرصتهای جدی تاریخی نیز نمیتوانند در حافظهی ملی به دستاوردی پایدار تبدیل شوند. یک سو نیرنگ بیگانه است و یک سو تردید ما. باید آموخته باشیم که هیچ تصمیمی در سیاست مطلقاً بینقص یا مطلقاً زیانبار نیست. سیاست هنر محاسبهی برآیندها و جمع جبری قوت و ضعف است، و الا همیشه زمینه ای برای بزرگنمایی بخشی از کاستیها یا مبالغه ی برخی مزایا وجود خواهد داشت. بدون این درک این واقعیت، هیچ توافقی پایدار نخواهد ماند و هیچ مخالفتی نیز دستاوردی به بار نخواهد آورد.
وقت توقف نیست. میتوان از گذشته آموخت و به سوی آیندهای روشنتر حرکت کرد. چنان که در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران نیز، همراهی آحاد ملت و اتخاذ تصمیم با پشتوانه ملی، نتایج شگفتی آفرید و منافع ملت ایران را تضمین کرد.
و یا تجربه ی دفاع مقدس هشت ساله که قدرت های شرق و غرب آن روز عالم با عاملیت عنصری چون صدام بر ایران تاختند و ایران با دستان خالی اما حوهر وجودی اش ایستاد و چند دهه تضمین شد، و یا همین جنگ ۱۲ روزه اخیر به رغم غافلگیری اولیه، نشان داد که یکپارچگی ملی و عزم به هنگام بر ایستادگی و پاسخ نظامی، سبب عبور از یکی از جدی ترین تهدید های تاریخ معاصر علیه کشورمان شد و حتی ارزش هایی تمدنی آفرید. این که کشوری بتواند با ظرفیت های درونی اش در برابر تجاوز پیشرفته ترین و نابودگر ترین ارتش ها بایستد و آنان را وادار به توقف آتش نماید، سخن کمی نیست و تغییر نگاه و رفتار در عرصه ی بین المللی را بدنبال خواهد داشت.
بدانیم، آینده ایران نه در اجتناب از تصمیم، بلکه در پذیرش تکثر اندیشه و توانایی تبدیل این تکثر به تصمیمات شجاعانه و منسجم و ملی رقم خواهد خورد. این رویکرد، تنها هم در سیاست داخلی و هم در نقشآفرینی ایران در نظم چندقطبی آینده منطقه و جهان حیاتی است.
برای رسیدن به این هدف، باید نهادهای اجماعآفرین چون مجلس، احزاب و شوراهای عالی بازسازی و تقویت شوند؛ نهادهایی که چون تضعیف شده اند، خود حاکمیت نیز از تصمیم واحد تبعیت نمی کند، و طبیعی است که جامعه هم دچار تردید و چندپارگی می شود.
منافع ملی فراتر از رقابتهای جناحی تعریف شوند، سیاست خارجی، گروگان سیاست داخلی نشود و به میدان رقابتهای جناحی تقلیل نیابد. آزادی های رسمی گسترش یابد و رسانههای آزاد بهعنوان تلاقیگاه خیر عمومی رسمیت یابند و صدا و سیما به واقع ملی و تلویزیون از انحصار خارج شود، و مهم تر از همه شفافیت و مشارکت مردم از طریق اصلاح نظارتهای فلج کننده و بازگرداندن جمهوریت به حقیقت اصیل خود تضمین شود تا مسیر «ملی شدن حاکمیت» به تدریج و درستی طی شود.
تصمیمات ـ جز در موارد کاملاً استثنایی امنیت ملی ـ باید در «اتاق های شیشهای تصمیم» شکل گیرد تا ملت احساس کنند به واقع در فرایند تصمیمسازی حضور دارند، نه آنکه ناگهان به اجماع بر تصمیمی فراخوانده شوند که در آن سهمی نداشتهاند. به ویژه که در دوران تمدن دیجیتالی، جوانان با دسترسی به تنوع اطلاعات، به آسانی در مسیر اجماع ناگهانی قرار نمی گیرند و نهادسازی نوین متناسب با این تمدن و باز تعریف رابطه ی سیاست با این نسل یک ضرورت است. در غیر این صورت، جامعه بارها و بارها همان چرخهٔ فرساینده و سمفونی خاموشی و خروش یک صدساله ی اخیر را تجربه خواهد کرد.
با پذیرش جامعهٔ متکثر چندضلعی و مشارکت حقیقی مردم، ایران میتواند به دوران تازهای از سمفونی گفتوگو و اجماع و پیشرفت وارد شود و اشتباهات حکمرانی را آهسته و پیوسته چون رود بشوید و مسیرهای تازه ای بگشاید. و البته، میدان سیاست تنها زمانی شاهد سمفونی گفتوگو و اجماع خواهد بود که با حضور میانجیها و کنشگران میانهرو از دست افراط و تفریطگرایان که اینک بسیاری از مناصب و تریبونها را در اختیار دارند، خارج شود.
حکمرانی و ملتی که شجاعت اتخاذ تصمیمهای بزرگ و توان اجماع بر آن را داشته باشند، قادر خواهند بود بر بحرانهای فرساینده غلبه کنند و مسیر پیشرفت و اقتدار ملی را گشوده و هموار سازند.