رئیس جبهه اصلاحات در دفاع از موضع اخیر این جبهه گفت: این بیانیه نه تنها هیچ شباهتی به مواضع ترامپ ندارد، اتفاقا در ازای تعلیق که سابقه هم داشته است، پیشنهاد رفع کامل تحریم ها را مطرح کرده است؛ در حالیکه خواسته طرف مقابل نابودی کامل تأسیسات انرژی هسته است. همانطور که دیدیم در جنگ ۱۲ روزه هم همین رویکرد را عملیاتی کردند. در ثانی، وقتی وزیر امور خارجه تائید می کند که بخش اعظم این تأسیسات از بین رفته و همچنان بازرسان آژانس نظارت خود را دارند، چه پیشنهاد جایگزینی می تواند با هدف رفع کامل تحریم ها برای ایران سودمند باشد؟!
بیانیه اخیر جبهه اصلاحات با واکنش های مختلفی در فضای سیاسی کشور مواجه شد. به همین مناسبت با آذر منصوری رئیس این جبهه گفت و گویی را انجام دادیم.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با وی در پی می آید:
خانم منصوری! در مورد بیانیه اخیر جبهه اصلاحات چه مقدار در میان خود اعضای حقیقی و حقوقی جبهه اصلاحات اجماع نظر وجود داشت؟ یعنی چند حزب عضو این جبهه با آن موافق و چند حزب مخالف بودند؟
بیانیه جبهه اصلاحات در دمکراتیک ترین و مشورتی ترین شکل ممکن در چهارچوب آیین نامه ها و راهبرد های جبهه اصلاحات تهیه و تصویب شده است. این بیانیه در امتداد مواضع جبهه در پسا جنگ ۱۲ روزه است.
روند تصویب بیانیه ها در جبهه به این ترتیب است که طبق آیین نامه یا کمیته سیاسی پیشنهاد دهنده است و یا اینکه تعدادی از اعضا اعلام می کنند که جبهه باید در خصوص موضوع یا مسأله ای موضع گیری کند. این موضوع در دستور مجمع عمومی گذاشته می شود و پس از اعلام نظر مخالفین و موافقین رای گیری می شود. پیشنهاد صدور بیانیه آشتی ملی در همین قالب عمل شده است. پیشنهاد کمیته سیاسی به رأی و نظر مجمع عمومی گذاشته شد و با اکثریت قریب به اتفاق آراء تصویب شد.در برخی موارد مجمع عمومی به هیأت رئیسه اختیار می دهد تا خودش متن را تهیه و منتشر کند ، ولی در این مورد خاص پیشنهاد بنده این بود که متن هم باید در مجمع عمومی به تصویب برسد.
اتفاقا در مورد این بیانیه هم در جلسه حضوری مجمع مفصل بحث شد و هم به اعضاء پیشنهاد شد که اگر نظری دارند به کمیته سیاسی اعلام کنند و هم متن پیش نویس بیانیه در گروه مجمع به بحث و نظر گذاشته شد. به جرأت می گویم این بیانیه یکی از اجماعی ترین بیانیه های جبهه اصلاحات ایران است.
موقع رأی گیری در مورد کلیات از ۳۶ عضو حاضر در جلسه ۳۴ نفر رأی دادند و در مورد متن نیز از ۳۹ نفری که رأی دادند، ۳۸ نفر رأی موافق دادند.
غیر از مخالفتهای بعضا شدید فعالان سیاسی و احزاب اصولگرا، برخی افراد عضو جبهه اصلاحات هم انتقادهایی به این بیانیه داشتند؛ از جمله اینکه این بیانیه حرفهای درستی زده، اما در زمان نادرستی مطرح شده است، نظر شما در این خصوص چیست؟
هیچ یک از اعضای جبهه اصلاحات که در رأی گیری مشارکت داشتند، در خصوص اینکه این بیانیه در زمان نادرستی منتشر شده، پس از انتشار اعلام موضع نکردند. تنها یک حزب که رأی مخالف داده بود، در رسانه ها اعلام کرد، که رأیش چه بوده است. بقیه یا عضو جبهه نیستند و یا اینکه اساسا در رأی گیری مشارکتی نداشته اند. به دلیل همین شائبه ای که ایجاد کردند، بسیاری از اعضا در حمایت از بیانیه موضع گیری رسمی کرده اند. بقیه هم در حال موضع گیری هستند.
برخی گفتهاند مطرح شدن کنار گذاشتن غنیسازی اورانیوم و همگرایی منطقهای برای ایجاد صلح پایدار و استفاده از فرصت تعامل با همسایگان، همان خواستههای ترامپ و نتانیاهو است و حتی این بیانیه را در راستای اهداف پیمان ابراهیم ارزیابی کردهاند. به نظر شما چرا چنین سوء تفاهمی به وجود آمده است؟
این بیانیه نه تنها هیچ شباهتی به مواضع ترامپ ندارد، اتفاقا در ازای تعلیق که سابقه هم داشته است، پیشنهاد رفع کامل تحریم ها را مطرح کرده است؛ در حالیکه خواسته طرف مقابل نابودی کامل تأسیسات انرژی هسته است. همانطور که دیدیم در جنگ ۱۲ روزه هم همین رویکرد را عملیاتی کردند. در ثانی، وقتی وزیر امور خارجه تائید می کند که بخش اعظم این تأسیسات از بین رفته و همچنان بازرسان آژانس نظارت خود را دارند، چه پیشنهاد جایگزینی می تواند با هدف رفع کامل تحریم ها برای ایران سودمند باشد؟!
این پیشنهاد از این جهت نیز قابل دفاع است که در آستانه فعال شدن مکانیزم ماشه هم هستیم. نمی شود از یک طرف مکانیسم ماشه را کم اهمیت بشمارند و از سوی دیگر در تریبون ها فریاد بزنند انرژی هسته ای حق مسلم ماست. کسی نگفته انرژی هسته ای حق مسلم شما نیست، اما آنچه بر این حق اولویت دارد، رفع کامل تحریم هاست که هم اقتصاد ایران را در آستانه نابودی کامل قرار داده و هم روز به روز ایران را در متطقه و جهان منزوی تر می کند.
ما به عنوان جریانی که خود را در قبال این سرزمین بزرگ و تاریخی و مردم ایران مسئول می دانیم، همان طور که در زمان جنگ مسئولانه عمل کردیم، در این شرایط نیز باید خود را عامل به این مسئولیت بدانیم. قرار نبوده و نیست که اصلاح طلبان اثر بخشی خود را در حد فقط پلی برای عبور از بحران ها تنزل بدهند. اتفاقا حرف ما این است که اگر حتی می خواهید اصلاح طلبان در این مقاطع اثر بخشی داشته باشند، باید بپذیرید که اصلاحات باید بخشی از راه حل حاکمیت باشد. (در یادداشتی با عنوان «ما اصلاح طلبیم» به طور مفصل در این باره نوشته ام) و پیشنهادهایی که ما در قالب بیانیه اخیر دادیم، بخش بزرگی از همین راه حل هاست.
شماری از ائمه جمعه سراسر کشور مثل آقایان احمد خاتمی و علم الهدی هم با ابن بیانیه مخالفت کرده اند. از جمله اینکه جبهه اصلاحات را با «اشعث بن غیث» قیاس کرده اند یا گفته شده که «اینها عددی نیستند». نظرتان در خصوص این مواضع چیست؟
اگر جبهه اصلاحات عددی نیست، چرا اینهمه وقت و انرژی صرف حمله به آن می شود؟! آن هم در خطبه های نماز جمعه ای که قرار بود نماد وحدت در عین کثرت باشد .
اینکه یک جریان سیاسی که در جنگ ۱۲روزه اخیر با مسئولیت رفتار کرد، نه دنبال تنش بود نه تسلیم؛ و از قضا شجاعانه پای ایران ایستاد و در شکل گیری انسجام ملی در مقابل دشمن به مسئولیت خود عمل کرد، حالا متهم به خیانت بشود، معنایی جز بی توجهی به منافع ملی کشور و نیز جایگاه این تریبون ها ندارد. کشور در شرایط بسیار حساسی است و همه موظفیم از رفتن آن به سمت شروع دوباره جنگ و افزایش تهدیدها علیه آن جلوگیری کنیم.
آیا برخی از امامان جمعه در این ارتباط برای خود مسئولیتی تعریف کرده اند؟ سؤال اینجاست: اگر مذاکره بد است، پس راهکار شما برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه چیست؟ آیا واقعاً هنوز هم تحریمها را «کاغذ پاره» می دانید؟ چرا این را به مردم نمی گویید که چه شد که پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع و ذیل فصل هفت آن قرار گرفت؟
این را هم توضیح دهند که چرا پیامبر اسلام(ص) برای جلوگیری از جنگ، صلح حدیبیه را پذیرفت. اگر این حرکت پیامبر(ص) تدبیری برای نجات امتش بود پس چرا امروز هر صدای عاقلانهای برای پیشگیری از جنگ و رفع تحریم ها را «سازشکار» مینامید؟!
اما منتقدان کنونی موضع ما می گویند رژیم صهیونیستی و آمریکا دقیقا در وسط مذاکرات به ایران حمله کردند؛ پس در شرایط کنونی گزینه صلح آمیز و دیپلماسی محور پاسخگو نیست. استدلال شما در مقابل این سخن مخالفان چیست؟ آیا جبهه اصلاحات نسخه دیپلماتیک واضح تر و دقیق تری به جز تعلیق غنی سازی در مقابل رفع کامل تحریم ها دارد؟
این استدلال دچار چند اشکال منطقی و تحلیلی است:
اول:تفکیک سطح بازیگران؛ آمریکا و رژیم صهیونیستی همواره مواضع متفاوتی در قبال ایران داشتهاند. حملات رژیم صهیونیستی الزاماً به معنای تأیید یا حمایت آمریکا نیست. آمریکا در مواردی تلاش کرده مانع گسترش درگیری شود، حتی اگر با ایران خصومت داشته باشد. بنابراین، نمیتوان هر حملهای را دلیل بر بینتیجه بودن مذاکرات دانست.
دوم: مذاکره در بطن بحران ها اتفاقا ضروری تر است: تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد که مذاکرات موفق، الزاماً در فضای بدون تنش صورت نمیگیرند. مثال روشن آن توافق برجان در سال ۹۴ است که در اوج تحریمها، تهدیدات و فشارها به دست آمد. هنر دیپلماسی آن است که در دل بحران، راه تنفس بسازد، نه در غیاب آن.
سوم: گزینه نظامی به تنهایی پاسخگو نیست: واقعیت این است که تکیه صرف بر گزینه نظامی، بدون پشتوانه دیپلماتیک، ایران را در یک چرخه فرسایشی قرار میدهد. تجربه سالهای اخیر نشان داده که در غیاب مذاکرات، نه تنها تحریمها کاهش نیافته، بلکه فشارها افزایش یافتهاند. نگاهی به بحران های اقتصادی و روند کوچک شدن اقتصاد ایران ناترازی ها، شاخص فقر و فلاکت شهروندان ایران و نیز جایگاه اقتصادی ما حتی در بین کشورهای منطقه گویای خطراتی است که در صورت تداوم این وضعیت کشور را تهدید می کند. از طرفی با فعال شدن مکانیسم ماشه وضعیت برای ایران به مراتب بدتر و چه بسا خطرناک خواهد شد.
پیشنهاد ما مذاکره مستقیم با آمریکا و تعلیق غنی سازی در برابر رفع تحریم هاست. طبعا اگر پذیرفته شود پیوست های آن نیز منتشر خواهد شد. منتها در شرایط فعلی این مهم است که بتوانیم با پیشگیری از خسارت های بیشتر به اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور خطر تحریم ها را دفع کنیم.
ادامه تحریم ها به خصوص با فعال شدن مکانیزم ماشه به قدری برای کشور زیاد است که حاکمیت باید دست به تصمیمات سخت و شجاعانه بزند.
یکی از نقدها به بیانیه این است که مخاطب این بیانیه عمومی مشخص نیست و در نتیجه نه در نظام و نه میان مردم اثرگذاری ندارد. آیا جبهه در نگارش بیانیه به این موضوع توجهی کرده بود؟ اثرات بیانیه را پس از حجم عظیم واکنش ها چه می دانید؟
به نظرم انتقاد وارد نیست، و چه بسا ناشی از نادیده گرفتن متن و قرینه های آن است. چرا که در ادبیات و لحن بیانیه – با تأکید بر توصیههای راهبردی، هشدارهای سیاسی، و دعوت به تغییر رویکرد – آشکارا حاکمیت مورد خطاب قرار گرفته، نه مردم یا جریانهای رقیب.
مخاطب دوم البته که افکار عمومی هم هست. یعنی هرچند خطاب بیانیه متوجه حاکمیت است، اما بازتاب آن در سطح جامعه و رسانهها، نشان میدهد بیانیه بهگونهای تنظیم شده که برای مردم نیز قابل فهم، پیگیری و مطالبهگری باشد.در واقع این یک دیپلماسی عمومی است.
جامعه باید بداند ظرفیت هایی قانونی در داخل کشور وجود دارد که اتفاقا پیگیر مطالبات آنها و دور کردن کشور از خطر جنگ و تداوم تحریم ها علیه ایران هستند. این به باور ما یک فرصت مغتنم برای حاکمیت نیز هست که نگاه به داخل را تقویت می کند.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر