۳۱ مرداد ۱۴۰۴
به روز شده در: ۳۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۸۷۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۳۱-۰۵-۱۴۰۴
کد ۱۰۸۷۷۹۷
انتشار: ۱۰:۵۹ - ۳۱-۰۵-۱۴۰۴
بخش دوم گزارش میزگرد تصویری ایرنا با موضوع «رسانه از مشکل تا راه حل» با حضور مجید رضاییان و مهرداد خدیر

روایت ایرانی در انزوای ایران شکل نمی‌گیرد

روایت ایرانی در انزوای ایران شکل نمی‌گیرد
رضاییان: نگاه ما به شبکه‌های اجتماعی باید منصفانه و واقع‌بینانه باشد. سوال اصلی این است که آیا می‌توان شبکه‌های اجتماعی را قانونمند کرد؟ از نظر من این پرسش به خودی خود بی‌مورد است، چرا که ماهیت شبکه‌های اجتماعی با قوانین سنتی سازگار نیست./ خدیر: زنده‌یاد شجریان در سال ۸۸ جمله‌ای درخشان بیان کرد. او گفت امور را اداره نمی‌کنند، بلکه کنترل می‌کنند. ما به مدیریت نیاز داریم نه کنترل و اگر قانون وضع می کنیم باید به قصد توان‌مند سازی باشد نه کنترل.

     
   عصر ایران- گزارش بخش اول سیزدهمین برنامه تصویری «تلاقی» در ایرنا پیش از این منتشر شد و در پیوند با این متن است. بخش دوم بر اساس گزارش ایرنا از این قرار است:

    از دید «مجید رضاییان» استاد حوزه رسانه، اگر ما واقعا به گردش آزاد اطلاعات، تقویت رسانه‌های حرفه‌ای و قوانین مطبوعاتی باور داشته باشیم، آن وقت می‌توانیم رسانه‌های مرجع و قدرتمندی در سطح بین‌المللی داشته باشیم. «مهرداد خدیر» فعال این حوزه [نویسنده و تحلیل‌گر تارنمای عصر ایران] هم بر این باور است که برای تقویت روایت ایرانی، نیازمند خروج از انزوا هستیم.

رسانه به عنوان رکن چهارم مردم‌سالاری شناخته می‌شود که علاوه بر کارویژه‌های ارتباطاتی، باید مشکل‌گشای جامعه باشد اما عملکرد برخی رسانه‌ها و نوعی از نگاه موجود در حکمرانی، فعالیت رسانه‌ای را به شکل یک چالش یا مشکل می‌نمایاند.

با فراگیری اینترنت و قدرت گرفتن شبکه‌های اجتماعی که به هر فرد غیرمتخصص امکان رسانه شدن می‌دهد، تلاش‌های زیادی برای قانونمند یا محدود کردن فضای مجازی صورت گرفته ولی اغلب این فشارها باعث تضعیف رسانه‌های داخلی و واگذاری میدان به رسانه‌های خارجی شده که معمولا برخلاف منافع کشور عمل می‌کنند. این وضعیت باعث آشفتگی و بی‌نتیجه بودن کار بسیاری از رسانه‌ها شده است. اما ریشه مشکلات چیست و راه‌حل کدام است؟ این موضوع، محور برنامه سیزدهم تلاقی در ایرنا است.

«مجید رضاییان» و «مهرداد خدیر» دو میهمان از دو نسل متفاوت اما با تجربه‌ای گسترده در حوزه رسانه، آموزش و فعالیت در صف و ستاد؛ در این برنامه حضور دارند.
  

 ایرنا: جناب رضاییان به طور کلی چقدر تلاش‌ها برای قانونمند کردن فضای رسانه‌ای و شبکه‌های مجازی موثر بوده است؟ به نظر شما این فضا تا چه اندازه توانسته جلوی شایعات و اخبار جعلی را بگیرد؟ یا از قدرت و تاثیرگذاری سپهر رسانه کاسته است؟

   رضاییان: اجازه بدهید ابتدا به منطق ارسطو بازگردیم و بررسی کنیم، آیا سوال مطرح‌ شده یعنی امکان قانون‌گذاری بر شبکه‌های اجتماعی اساساً پرسش مناسبی است یا خیر؟ پاسخ روشن است: خیر. بنده افتخار داشتم در کلاس‌هایم در موضوع وب ۲ یا شبکه‌های اجتماعی به دانشجویان نظریه «سه‌قلوی کاستلز» را آموزش دهم و تمریناتی برای درک بهتر آن ارائه کنم. یکی از نکات کلیدی این نظریه این است که شبکه‌های اجتماعی قدرت‌های جریانی هستند که می‌توانند جریان قدرت را تغییر دهند.

 شبکه‌های اجتماعی، قدرت‌های جریانی هستند که می‌توانند جریان قدرت را تغییر دهند

 برای مثال فرض کنید فردی در خیابان درباره سبک زندگی و پوشش صحبت می‌کند؛ ممکن است پوشش تغییر کرده باشد اما این تغییر را مردم ایجاد کرده‌اند، نه نهادها یا قوانین. این همان قدرت جریانی شبکه‌های اجتماعی است که می‌تواند قدرت سیاسی و جریان اجتماعی را دگرگون کند.
  
 بر این اساس، نگاه ما به شبکه‌های اجتماعی باید منصفانه و واقع‌بینانه باشد. سوال اصلی این است که آیا می‌توان شبکه‌های اجتماعی را قانونمند کرد؟ از نظر من این پرسش به خودی خود بی‌مورد است، چرا که ماهیت شبکه‌های اجتماعی با قوانین سنتی سازگار نیست.

ما با قدرت جریانی مواجهیم که حضورمان در آن کم است

 ایرنا: آقای رضاییان، یعنی در شبکه مجازی توهین مجاز باشد؟ افترا مجاز باشد؟

 رضاییان: نگاه ما باید متفاوت باشد. ما با قدرت جریانی مواجهیم که حضورمان در آن کم است. وقتی حضور کم باشد، اطلاعات نادرست و جعلی منتشر و پخش می‌شود اما با حضور قوی می‌توان بر این جعلیات غلبه کرد. منطق شبکه‌های اجتماعی قانون‌گذاری بیرونی نیست، بلکه درونی است و باید حضور خود را در آن افزایش دهیم.

 یادم هست در سال ۲۰۱۷ یا ۲۰۱۸ در ایران در یک میزگرد این موضوع را مطرح کردیم. برخی معتقد بودند قانون در این حوزه کارایی ندارد اما من گفتم قانون می‌تواند در بخش نظارتی، فرهنگ‌سازی و آموزش نقش ایفا کند. تکنولوژی ارتباطی دروازه‌ای باز کرده که بستری جدید فراهم آورده است. این همان تئوری فضای عمومی یورگن هابرماس است؛ فضای عمومی مانند پارکی است که در دارد اما همیشه باز است، نه بسته.

 فضای عمومی مانند پارکی است که در دارد اما همیشه باز است، نه بسته

وقتی وارد فضای عمومی می‌شوی، وارد حریم خصوصی نمی‌شوی و به همین دلیل نظارت خودجوش و فرهنگ‌سازی به تدریج شکل می‌گیرد. در فضای عمومی رفتارهای خصوصی انجام نمی‌شود و این به مرور به فرهنگ تبدیل می‌شود. این بخش از ارتباطات و تبادل معنا است که باید مورد توجه قرار گیرد.
  
ایرنا: اما برخی که وارد شبکه می‌شوند، مسائل و رفتارهای خصوصی‌شان را نیز به این فضا می آورند، می‌خواهم از شما آقای خدیر کمک بگیرم. لطفا توضیح دهید که کاربران چگونه وارد شبکه‌های مجازی می‌شوند؟ آیا درست است که همراه با ورودشان، زندگی خصوصی و مسائل شخصی یا اخبار فیک وارد نخواهند کرد؟

خدیر: ببینید در همه جای دنیا اخبار جعلی وجود دارد و نمی‌توان این موضوع را انکار کرد. اخیرا خبری درباره ازدواج دو نفر منتشر شد که بیش از دو میلیون بار دیده شده بود. این دقیقا ویژگی شبکه‌های اجتماعی است که یک موضوع خاص اگر مورد توجه و پسند گروهی باشد لایک و تایید دریافت می‌کند و به سرعت بالا می‌رود. یکی از تفاوت‌های شبکه‌های اجتماعی با رسانه‌های رسمی این است که رسانه‌های رسمی معمولا به دنبال منافع عمومی‌اند، اما شبکه‌های اجتماعی این طور نیستند. باید جامعه را به سمتی هدایت کنیم که به مسائل منافع عمومی توجه کند وگرنه این فضا به نفع عموم نیست.

رسانه‌های رسمی معمولا به دنبال منافع عمومی‌اند اما شبکه‌های اجتماعی این طور نیستند

ما فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی را به صورت انتزاعی نگاه می‌کنیم در حالی که اینجا انسان‌ها حضور دارند و رفتار می‌کنند. این نگرش جدا از جامعه نیست. اگر اخلاق جامعه افول کند، این افول در فضای مجازی هم دیده می‌شود.

قبلاً سیاستمداران از رسانه‌ها استفاده می‌کردند تا مخاطب جذب کنند و رای بگیرند اما الان رسانه‌های اجتماعی دارند روی سیاستمداران هم اثر می‌گذارند؛ سیاست هم تا حدی به شکل نمایشی و سرگرم‌کننده تبدیل شده است. بسیاری از شخصیت‌های سیاسی حتی در پوشش و بیان خود به این فضا واکنش نشان می‌دهند و سیاست به سمت شوآف و نمایش پیش رفته است.

اگر اخلاق جامعه افول کند، این افول در فضای مجازی هم دیده می‌شود

طبیعتاً کسانی که به دنبال اعمال کنترل هستند نمی‌توانند به راحتی جلوی این روند را بگیرند، چون قانون‌پذیری در این حوزه کم است و قوانین تحکمی اثربخش نیستند. باید قوانینی وضع کرد که رسانه‌های رسمی را توانمند کند تا مردم بتوانند این دو فضا را با هم تطبیق دهند.
  
من در چند جا این خاطره شخصی را به عنوان مثال مطرح کرده‌ام چون به نظرم گویای نکته مهمی است. در سال ۱۳۵۷ سال پیروزی انقلاب و به‌ویژه در ماجرای ۱۷ شهریور اگر در سطح شهر تهران از مردم می‌پرسیدید چند نفر در آن روز کشته شدند پاسخ‌ها بین هزار تا پنج هزار نفر متفاوت بود.

رسانه‌های اجتماعی روی سیاستمداران هم اثر می‌گذارند/ سیاست هم تا حدی شکل نمایشی شده است

حتی میشل فوکو اندیشمند فرانسوی که یک ماه بعد به ایران آمد گفت چهار هزار نفر کشته شده‌اند. در حالی ‌که رادیو در همان روز ۱۷ شهریور اعلام کرد که حدود ۷۰ نفر کشته و ۲۰ تا ۳۰ نفر مجروح شده‌اند؛ آماری که با گزارش‌های پزشکی قانونی و بهشت زهرا مطابقت داشت چون اکثر کشته‌شدگان تهرانی بودند به‌ جز یکی دو نفر از شهرهای دیگر. یعنی آمار رسمی دقیق و مستند بود اما مردم به آن اعتماد نکردند. چرا؟ چون به رسانه‌ای که آن را منتشر کرد اعتماد نداشتند.

بیایید پنج ماه جلوتر برویم به ۲۳ بهمن یک روز پس از پیروزی انقلاب. در تهران شایعه‌ای گسترده شد که مثلاً ضدانقلاب‌ها آب آشامیدنی شهر را مسموم کرده‌اند. در آن شرایط مهندس بازرگان نخست‌وزیر ، شبانه به رادیو تلویزیون رفت. حتی برق هم در برخی مناطق قطع بوده است. مجری برنامه که خودش از مجریان اعتصابی و شناخته‌شده آن زمان بود از بازرگان پرسید که آیا با توجه به این که در گذشته هم مسئولیت‌هایی درباره لوله‌کشی آب داشته، اکنون می‌تواند سلامت آب را تأیید کند؟

بیشترین آسیب از کنترل سفت‌وسخت رادیو و تلویزیون را خود رژیم پهلوی متحمل شد

بازرگان به جای پاسخ طولانی فقط گفت: «یک لیوان آب برای من بیاورید» و همان آب را جلوی مردم نوشید. همین اقدام کافی بود. این یعنی اعتماد هم به سیاستمدار و هم به رسانه‌ای که او در آن ظاهر شده بود. مردم با بازرگان احساس نزدیکی داشتند. همین یک هفته پیش شعار بازرگان، بازرگان، نخست‌وزیری‌ات مبارک را سر داده بودند. ضمن این که رادیو دیگر تحت کنترل رژیم سابق نبود. مجری هم فردی شناخته‌شده و معتمد بود. نتیجه این شد که یک شایعه بزرگ به ‌سادگی مدیریت شد، چون رسانه و سیاستمدار هر دو مورد اعتماد بودند.

من این مثال را می‌زنم چون در ماجرای ۱۷ شهریور گرچه اطلاعات درست منتشر شد اما چون از رسانه‌ای بی‌اعتبار بود، کسی آن را نپذیرفت. بیشترین آسیب از کنترل سفت‌وسخت رادیو و تلویزیون را خود رژیم پهلوی متحمل شد. بعد از ۱۷ شهریور ورق برگشت؛ اعتماد عمومی دیگر از دست رفته بود. این نشان می‌دهد که کنترل رسانه اگر به قیمت از بین رفتن اعتماد تمام شود، نه ‌تنها مفید نیست بلکه به‌ شدت هزینه‌زا است.

کنترل رسانه اگر به قیمت از بین رفتن اعتماد تمام شود به‌ شدت هزینه‌زا است

در دوره پیش از اینترنت و فضای دیجیتال، مردم از رسانه‌های سنتی مثل صداوسیما انتظار داشتند که راست‌گو باشند. اما امروز نگاه مردم تغییر کرده است. دیگر الزامی نمی‌بینند که رسانه حتماً راست بگوید به آن معنا و تعریف کلی‌ای که از صداقت در گذشته داشتیم. البته همه به ‌طور طبیعی در برابر دروغ واکنش نشان می‌دهند اما الان بیشتر به دنبال آن هستند که رسانه صدای آن‌ها را بازتاب دهد؛ صدای خودشان، صدای چند جریان خاص یا موضوعی که برایشان اهمیت دارد.
 

در حال حاضر مشکلی که ما با صداوسیما داریم این است که بسیاری از مردم احساس می‌کنند آن رسانه صدای آن‌ها نیست. من خودم یک‌بار به یکی از مجریان تلویزیون نوشتم که چرا می‌گویی «بینندگان عزیز»؟ وقتی من به تو اعتماد ندارم و احساس نمی‌کنم نماینده منی، این جمله‌ات صادقانه به نظر نمی‌رسد. آن مجری نه صدای من است، نه حتی صدای جریان سیاسی غالب که مثلاً رئیس‌جمهور را انتخاب کرده. او تنها بازتاب‌دهنده صدای یک جریان خاص و محدود است. طبیعی است که در چنین شرایطی نمی‌توانم به او اعتماد کنم.

مشکلی که با صداوسیما وجود دارد این است که بسیاری احساس می‌کنند صدای آن‌ها نیست

بنابراین باید اعتماد را به رسانه‌های رسمی بازگردانیم. در پاسخ به پرسش شما اگر مردم به رسانه‌ای اعتماد داشته باشند و آن را به‌ عنوان مرجع معتبر بپذیرند، تأثیر اخبار جعلی و فیک بسیار کمتر خواهد شد. نمونه‌اش را در ماجرای جنگ دوازده‌روزه اخیر دیدیم: رسانه‌ای مدام شایعات مختلف منتشر می‌کرد که فلان مقام ترور شده یا آن یکی کشته شده است. اما وقتی همان فرد در رسانه ظاهر شد زنده و سالم و با جزئیات گفت که چه اتفاقی افتاده، بلافاصله تمام آن شایعات خنثی شد. یعنی با یک اقدام ساده‌ی اعتمادسازی، چندین خبر دروغ بی‌اثر شد.

هر چقدر اعتماد مردم به رسانه‌ها کمتر شود فضای نشر اخبار جعلی بیشتر می‌شود. البته ماجرای فیک‌نیوزهایی که برای باج‌گیری و اهداف خاص تولید می‌شوند، بحث جداگانه‌ای دارد. نمونه دیگرش ترامپ است. او حاصل همین شرایط است. اگر ۲۰ سال پیش بود شاید هیچ‌گاه به قدرت نمی‌رسید.

ترامپ با شناخت دنیای جدید توانست رئیس‌جمهور شود

حتی در کتاب جابجایی در قدرت نوشته تافلر هم به او اشاره شده؛ گفته شده بود که ترامپ هنوز در رویای گذشته مانده و نمی‌داند دنیا تغییر کرده. اما او دقیقاً با شناخت از همین دنیای جدید، توانست رئیس‌جمهور شود. او هم از رسانه‌های سنتی و هم از فضای نوین بهره برد. این یعنی باید طبیعت امروز جهان را شناخت و با آن سازگار شد نه این که در برابرش ایستاد.

ایرنا: جناب رضاییان نظر یا پیشنهادی دارید درباره این ‌که چگونه می‌توان روایت ایرانی را در عرصه بین‌المللی تقویت کرد؟ برای این که این روایت در سطح جهانی جایگاه پیدا کند، چه باید کرد؟

رضاییان: ابتدا و در ادامه بحث قبلی‌ام، می‌خواهم نکته‌ای را درباره قدرت جریانی جمع‌بندی کنم. اشاره شد که حتی شخصیتی مانند ترامپ هم متوجه این مساله شده که می‌توان از قدرت شبکه‌های اجتماعی بهره‌برداری کرد. یعنی بسیاری از سیاستمداران دریافته‌اند که شبکه‌های اجتماعی واجد نوعی قدرت جریانی‌اند که می‌تواند معادلات قدرت را تغییر دهد.

شبکه‌های اجتماعی رسانه نیستند چون کارکرد و ساختاری متفاوت دارند

در این زمینه بحثی هم میان استادان روزنامه‌نگاری وجود دارد؛ این که آیا اساساً می‌توان شبکه‌های اجتماعی را رسانه (مدیا) نامید یا خیر؟ من شخصاً با این تعبیر موافق نیستم و شبکه‌های اجتماعی را رسانه نمی‌دانم. دلیلش هم این است که این شبکه‌ها مانند رسانه‌های حرفه‌ای واسطه‌گری نمی‌کنند، بلکه ارتباط مستقیم برقرار می‌کنند. این اشتباه زمانی پیش می‌آید که ما شبکه‌های اجتماعی را با رسانه‌های حرفه‌ای مقایسه می‌کنیم در حالی که اساساً کارکرد و ساختار متفاوتی دارند.

در این فضا آنچه اهمیت دارد نه واژه‌هایی مانند مدیا یا سلف‌کامونیکیشن، بلکه ویژگی اجتماعی و عمومی این بسترها است؛ این که شبکه‌های اجتماعی حامل نوعی قدرت اجتماعی‌اند که جریان‌سازی می‌کند. وقتی قدرت جهانی این واقعیت را می‌پذیرد به ‌جای انکار یا مقابله می‌کوشد در آن حضور پیدا کند و مسیر جریان را هدایت کند. حتی ترامپ هم با آن سبک خاص به حضور در این جریان تن داد تا حذف نشود.

حضور داشتن در فضای جدید ارتباطی مهم‌تر از کنترل بیرونی آن است

ما اما هنوز این رویکرد را نداریم. برای همین به‌ جای تلاش برای قانون‌گذاری محدودکننده باید از زاویه‌ای دیگر به مساله نگاه کنیم. حضور داشتن در این فضا مهم‌تر از کنترل بیرونی آن است. اگر هم از قانون استفاده می‌کنیم باید در جهت تقویت حضور و نقش‌آفرینی باشد نه محدودسازی.
 
 پرسش شما درباره این بود که چگونه می‌توان روایت‌های ایرانی را در عرصه بین‌المللی مرجع کرد، رسانه‌های حرفه‌ای داخلی را تقویت کرد و این که قانون چه کمکی در این مسیر می‌تواند داشته باشد. پاسخ من این است که این موضوع بحث مفصلی می‌طلبد، اما به‌اختصار می‌خواهم فقط یک گام از بحث قبلی جلوتر بروم.

حکومت باید آزادی بیان را بپذیرد/ قانون اساسی ما اصول روشنی در این زمینه دارد

در بحث حکمرانی یکی از اصول اولیه این است که حکومت باید آزادی بیان را بپذیرد. قانون اساسی ما اصول روشنی در این زمینه دارد، اما مشکل این‌جا است که با هر دولتی که سر کار آمده همواره یک نوع رودربایستی یا حتی تضاد با برخی اصول مثل قانون مطبوعات یا قانون نظام جامع رسانه‌ای وجود داشته است.

برای مثال بحث گردش آزاد اطلاعات را در نظر بگیرید. در بسیاری از طرح‌ها و لوایح مرتبط با این موضوع همواره یک عنصر ثابت وجود دارد: مدیریت و نظارت توسط افراد با سابقه امنیتی. این نگاه امنیتی به اطلاعات و رسانه چه با ظاهر رسمی و چه بدون آن همچنان حاکم است.

حتی وقتی تبصره‌ای اضافه می‌کنند که اطلاعات باید آزاد باشد مگر به تشخیص دستگاه مربوطه؛ عملاً راه را برای محرمانه‌سازی گسترده باز گذاشته‌اند. یعنی اگر حتی شهرداری یک منطقه کوچک تشخیص دهد که اطلاعات قراردادی محرمانه است؛ هیچکس نمی‌تواند آن را مطالبه کند. این‌گونه رفتار با اصل گردش آزاد اطلاعات مفهوم قانون را به سخره می‌گیرد.

داشتن رسانه‌های مرجع در سطح بین‌المللی در گروی باور به گردش آزاد اطلاعات است

اگر ما واقعاً به گردش آزاد اطلاعات، تقویت رسانه‌های حرفه‌ای و قوانین مطبوعاتی باور داشته باشیم، آن وقت می‌توانیم رسانه‌های مرجع و قدرتمندی در سطح بین‌المللی داشته باشیم. چرا که نه؟ خود من در ۱۳ مذاکره بین‌المللی با رسانه‌های بزرگ دنیا شرکت داشته‌ام. در دو مورد از آن‌ها طرف مقابل از من خواسته بود مذاکره را ادامه دهیم که این یعنی امتیاز برای ما. من هیچ‌وقت احساس ضعف در برابر سردبیران رسانه‌های بزرگ خارجی نداشتم و خیلی هم از آن‌ها آموختم. چرا رسانه‌های ایرانی نباید مرجع باشند؟ ما چیزی کم نداریم؛ مساله این است که به رسمیت شناخته نمی‌شویم.

اما این به رسمیت شناختن فقط در ظاهر نیست، باید از سوی حاکمیت یعنی همان ضلع گاورنمنت، اتفاق بیافتد. ضلع دیگر که لازم است در این مسیر تقویت شوند، نظام آموزش رسانه‌ای است.

ما هنوز در رسانه‌ها از ادبیات قدیمی مثل وی گفت، وی افزود استفاده می‌کنیم، در حالی که خبرنگاران باید مهارت‌های نوین و حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را مطابق با استانداردهای جهانی، آموزش ببینند و به‌ کار بگیرند.

هنوز در رسانه‌ها از ادبیات قدیمی مثل وی گفت، وی افزود استفاده می‌کنیم

فاصله بین خبر و گزارش خبری در حال از بین رفتن است. گزارش‌نویسی‌ها تبدیل شده‌اند به پاره‌گزارش و پاره‌گزارش‌ها به کاراکترنویسی تغییر شکل داده‌اند. تیترها و لیدها هم متفاوت شده‌اند و حالا چیزی به نام تیتر لید به وجود آمده است ما داریم وارد دوره‌ای می‌شویم که دنیا تشویق‌مان می‌کند بیشتر تصویر ببینیم تا بخوانیم، این مساله هرچند مطلوب نیست، اما واقعیتی است که نمی‌توان نادیده گرفت و باید با آن مواجه شویم.

این نکته ضلع دوم ماجرا است یعنی رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران باید خودشان را با استانداردهای جدید تطبیق دهند؛ رسانه حرفه‌ای نیازمند روزنامه‌نگاران حرفه‌ای است که بدانند در دنیا ساختار خبر چگونه تغییر کرده است و چطور باید به شکل حرفه‌ای محتوا تولید کرد.

کار رسانه بدون تامین مالی امکان‌پذیر نیست/ رسانه حرفه‌ای، روزنامه‌نگار حرفه‌ای می‌خواهد

ضلع سوم مربوط به مساله‌ای فراتر از حکومت و حرفه است و آن چیزی نیست جز اقتصاد رسانه. کار رسانه بدون تأمین مالی امکان‌پذیر نیست. اسپانسرینگ امروز در همه جای دنیا تعریف مشخص دارد و بدون آن رسانه دوام نمی‌آورد.

  نمی‌توانیم مدعی رسانه‌ای حرفه‌ای باشیم اما نخواهیم قواعد جهانی را بپذیریم مثل این است که بگوییم می‌خواهم در تیم فوتبال بازی کنم اما تیمم به جای یازده نفر دوازده نفره باشد! چنین چیزی شدنی نیست؛ رسانه هم همین است؛ باید قواعدش را پذیرفت تا بتوان در میدان باقی ماند.

ایرنا: جناب خدیر، به نظر شما تقویت روایت ایرانی چگونه ممکن است و از چه مسیری باید دنبال شود؟

خدیر: یکی از چالش‌های ما در حوزه رسانه و روایت، تکرار بیش از حد برخی تعابیر است؛ تعابیری که در ابتدا معنا و بار مفهومی روشنی داشته‌اند، اما به دلیل استفاده مکرر در رسانه‌های رسمی و حکومتی دچار فرسایش معنایی شده اند از جمله این واژگان می توان به روایت ایرانی اشاره کرد.

برای تقویت روایت ایرانی نیازمند خروج از انزوا هستیم

در پاسخ به پرسش شما اگر بخواهم مساله را در یک یا دو واژه خلاصه کنم؛ باید بگویم مقابله با انزوا. ما نیازمند خروج از انزوا هستیم. خبرنگار ما که به نشست خبری اخیر سخنگوی دولت رفته بود، به دلیل محدودیت زمانی از من خواست پیشنهادی برای طرح سوال به او بدهم. من پرسشی را درباره راهبردهای خروج دیپلماسی ایران از انزوا مطرح کردم، سخنگوی دولت در واکنش به این پرسش با تعجب پاسخ داد که کدام انزوا؟

با این حال، همین سوال تیتر برخی رسانه‌ها شد. مثال‌هایی برای همکارم زدم به عنوان نمونه پنج سال است که ایران هیچ نماینده‌ای به برخی رویدادهای فرهنگی فرانسه نفرستاده در حالی که برخی از این فضاها پیش‌تر محل اقامت چهره‌هایی نظیر سهراب سپهری بوده‌اند؛ این مصداق انزوا است.

روایت ایرانی زمانی شکل می گیرد که از این وضعیت فاصله بگیریم. هنگامی که ما در نمایشگاه‌ها و محافل فرهنگی و رسانه‌ای جهانی حضور موثر نداشته باشیم، نمی‌توان انتظار داشت که روایت ما در سطح بین‌المللی بازتاب یابد یا مرجعیت پیدا کند؛ در حالی که حتی انجمن‌هایی مثل انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران نیز شرایط فعالیت موثر ندارند، چگونه می‌توان از شکل‌گیری یک روایت ملی موثر سخن گفت؟

آزادی یعنی امکان شکل‌گیری گفت‌وگوی آزاد جمعی

در زمینه قانون نیز باید میان قانون به مثابه ابزار توانمندسازی و قانون به مثابه ابزار محدودکننده تمایز قائل شد. تلقی‌ای از آزادی وجود دارد که آن را به معنای هر کسی هرچه خواست بگوید تقلیل می‌دهد؛ در حالی که تعریف دقیق‌تر و قابل دفاع‌تر، آزادی را به عنوان امکان شکل‌گیری گفت‌وگوی آزاد جمعی معرفی می‌کند؛ یعنی شرایطی که در آن افراد بتوانند دیدگاه‌های خود را در فضایی برابر و بدون ترس از سرکوب بیان کنند.

امام خمینی نیز در بهمن ۱۳۵۷ تصریح کرد پیش از انقلاب نه نویسنده‌ای می‌توانست بنویسد، نه واعظی می‌توانست سخنرانی کند؛ این یعنی نبود آزادی بیان؛ اگر قرار باشد همچنان با مفاهیمی مانند آزادی و قانون فقط با رویکرد امنیتی برخورد شود، امکان توسعه روایت ملی وجود نخواهد داشت.

قانون مطلوب قانونی است که فضا را تسهیل کند، امکان رشد و ارتباط را فراهم آورد و نه آن که عرصه را تنگ‌تر سازد؛ برای مثال یکی از چهره‌های فرهنگی که نمایندگی مجلس را نیز برعهده داشت نقل می‌کرد در دوره نمایندگی تلاش کرده در مجلس هیچ قانونی در حوزه سینما تصویب نشود، زیرا تجربه نشان داده که تصویب یک قانون به نفع سینما، در نهایت منجر به تدوین مجموعه‌ای از قواعد می‌شود که نه تنها کمکی نمی‌کند، بلکه اختیارات موجود را نیز محدود می سازد.


  زنده یاد شجریان در سال ۸۸ جمله‌ای درخشان بیان کرد. او گفت امور را اداره نمی‌کنند، بلکه کنترل می‌کنند. ما به مدیریت نیاز داریم نه کنترل و اگر قانون وضع می کنیم باید به قصد توان‌مند سازی باشد نه کنترل.

ایرنا: ممنونیم از شما و همچنین از بینندگان و خوانندگان که برنامه و مباحث را دنبال کردند. شاید صحبت‌های مهمانان در ظاهر و لایه اول بیشتر جنبه سلبی داشت، اما همان‌طور که مشاهده کردید نکات ایجابی و راهکارهای عملی نیز مطرح شد. از شما و دو مهمان گرامی سپاسگزاریم.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان