ارتباط متقابل «امنیت» با «حضور و مشارکت مردم» از جمله دوگانههایی است که هرگز نمیتوان یکی را بدون دیگری تصور کرد. هیچ ساختار سیاسی بدون مردمش نمیتواند تداوم خود را متصور شود، همانگونه که ملت بدون یک حاکمیت ملی، قادر به تحقق اهداف و مطالبات خود نیستند. ارتباط لازم و ملزومی که البته گاهی اوقات به سردی گراییده و از هم دور میشود.
به گزارش اعتماد، جنگ ۱۲ روزه در کنار همه آسیبها و دستاوردهایی که داشت، چشمان نظام حکمرانی را بیش از پیش بر روی این واقعیت باز کرد که بدون مردم و حمایت مردم، قادر به تداوم بقای خود نیست. بر این اساس است که زمزمههایی از سوی بخشهای عاقلتر نظام حکمرانی شنیده شد که تغییر و تحول یک ضرورت است. ابتدا قالیباف به صورت ضمنی بر این ضرورت صحه گذاشت و پس از آن نوبت به چهرههایی چون علی لاریجانی، ضرغامی و علی اکبر ولایتی رسید که ایده نظام حکمرانی درباره این ضرورت را اعلان عمومی کنند. ماحصل این ضرورت اصلاحی اما کمرنگ شدن نقش تندروها در نظام تصمیمسازیهای کشور است.
موضوعی که علی شکوریراد معتقد است نظام حتی قبل از انتخابات ۱۴۰۳ نیز به آن رسیده بود اما قصد داشت این تحولات را به صورت تدریجی و آرام صورت دهد. جنگ ۱۲ روزه اما این ضرورت را سرعت بیشتری داد. چرا که نظام میدانست جای هیچ ریسکی نیست و باید سریعتر مردم را به عنوان ضامن بقای امنیت به میدان آورد. مردم هم زمانی به میدان میآیند که احساس کنند، نظام حکمرانی سبک زندگی آنها را به رسمیت شناخته و بر مطالبات آنها صحه میگذارد. علی شکوریراد تلاش کرده تصویری از این رویههای اصلاحی ارایه کند.
او گفتوگو را زیربنای هر نوع اصلاحی میداند، گزارهای که آشتی ملی از بطن آن بیرون آمده و زمینه برای سایر تغییرات فراهم میشود. اوشان هیچ بخشی از نظام را بالاتر از مردم ندانسته و معتقد است کهشان مردم بر همه شؤون و بخشهای کشور ارجحیت دارد. بنابراین منزلت هیچ نهادی در ایران بالاتر از مطالبات مردم نیست.
*ضرورت اصلاح و تغییر این روزها به کرات از سوی فعالان سیاسی نزدیک به راس هرم شنیده میشود. ایده تغییر و اصلاح چگونه پس از جنگ ۱۲روزه ایجاد شده است؟
به نظرم انتظار از حاکمیت برای اینکه تغییرات و تحولاتی در راستای مطالبات مردم ایجاد کند، همواره وجود داشته و تنها مختص دوران پساجنگ ۱۲ روزه نیست. اما در دوران جنگ اخیر حاکمیت به این واقعیت پی برد که همبستگی ملی تا چه اندازه میتواند ضامن امنیت پایدار کشور باشد.
یعنی تا به امروز حاکمیت تصور میکرد با نیروی نظامی میتواند امنیت کشور را در عالیترین سطح حفظ کند اما امروز متوجه شده که این اتحاد، همبستگی، مشارکت و وطن دوستی مردم است که ضامن حفظ کشور و امنیت آن است. البته حاکمیت در جنبش زن، زندگی و آزادی هم میتوانسته به این درک برسد اما توجهی به آن نکرد و به روی خود نیاورد که این خواسته عمومی برای تغییر تا چه اندازه جدی است. جنگ ۱۲ روزه اما نشان داد که بیش از توان موشکی ایران، این مشارکت مردم و انسجام ملی است که میتواند امنیت پایدار به بار بیاورد.
به همین دلیل ظاهرا حاکمیت بیش از گذشته قدر مردم را فهمیده و امیدوارم بخواهد در جهت تحقق مطالبات مردم قدم بردارد. البته در گذشته هم این درک از نقش مردم تجربه شده بود؛ پس از دوم خرداد ۷۶ و در شرایطی که ایران در وضعیت پر تنش و ملتهب بینالمللی قرار داشت، این مشارکت و حضور گسترده مردم پای صندوقهای رای بود که صحنه را به نفع ایران تغییر داد.
تهدیدهای بینالمللی پس از دوم خرداد ۷۶ تبدیل به احترام جهانی شد و ایران به خصوص پس از طرح گفتوگوی تمدنها در سازمان ملل به عنوان یک کشور قابل احترام مطرح شد. در جنگ اخیر هم حاکمیت بیش از گذشته متوجه این مولفه اقتدار ملی شده و به آن توجه میکند. امیدوارم این توجه ناقص و موقتی نباشد.
*در این شرایط برخی چهرههای نزدیک به رهبر انقلاب از ضرورت تغییر و تحول در نظام حکمرانی و توجه به مطالبات مردم صحبت میکنند. این اظهارات را باید ناشی از درک آگاهانه حاکمیت بدانیم یا موضوعی ناگزیر که چارهای جز تن دادن به آن وجود ندارد؟
اظهارات آقایان قالیباف، لاریجانی و ولایتی درباره ضرورت تغییر و تحول در نظام حکمرانی دور از انتظار نیست. اما اینکه با چه نیتی این اظهارات مطرح میشود مشخص نیست. اینکه آیا این صحبتها تاکتیکی است و برای گذر از شرایط ملتهب فعلی گفته میشود یا اینکه رویکردی راهبردی، اصولی و دایمی است هنوز کاملا مشخص نیست. بهنظر میرسد اصل این تغییر رویکرد برای حاکمیت ناگزیر است.
به هر حال مقدمه هر تحول مثبتی، گفتوگوست. فرآیند گفتوگو با بخشهای مختلف جامعه اعم از بخشهای تشکل یافته یا غیر متشکل باید آغاز و پیگیری شود و روند این گفتوگوها تا تحقق مطالبه و خواست مردم باید ادامه یابد. نباید فراموش کرد که تشکلها نیروهای واسط اجتماعی هستند که بین بدنه جامعه و راس هرم قدرت قرار گرفته و مناسبات ارتباطی این دو را شکل میدهند.
یعنی از یک طرف مطالبات مردم را به راس هرم حاکمیت منتقل میکنند و از سوی دیگر تصویری از خواستههای حاکمیت برای حفظ شالوده جامعه را به متن جامعه میرسانند. اگر بخواهیم، قدم اولی برای این تغییرات و تحولات در نظر بگیریم، گفتوگو میتواند این گام نخست باشد. هیچ فرد و گروهی نباید شأن خود را به اندازهای بالا بداند که از گفتوگو با طرفهای دیگر سر بازبزند. همه باید مهیا و آماده گفتوگو برای رسیدن به یک درک مشترک باشند.
*اغلب در تحلیلها به مساله حاکمیت، و نحوه کنشگری نظام سیاسی توجه میشود. کنشگری مردم ایران از سال ۸۸ به بعد اما بسیار قابل توجه است. بررسی کنشگری مردم از سال ۸۸ و سپس تحولات دهه ۹۰ و اعتراضات ۱۴۰۱ و نهایتا جنگ ۱۲ روزه نشان میدهد که برخلاف تصورات برخی گروههای خاص، مردم با درک بالای خود از خشونت و تنش پرهیز کرده و آگاهانه به نوع خاصی از اصلاحات از درون پافشاری دارند. درجنگ ۱۲ روزه هم مردم به درستی متوجه شدند اگر قرار است تحولی در جامعه شکل بگیرد باید از درون باشد. این کنشگری آگاهانه مردمی از کجا میآید؟
این آگاهیها، همبستگی ملی، تقید به منافع ملی و پرهیز از خشونت همگی دستاوردهای دوران اصلاحات هستند. یعنی آگاهیهایی که مردم در دوران اصلاحات به دست آوردند، آنها را از رفتارهای پرخطر اجتماعی و سیاسی و رفتن به سوی فروپاشی بازداشته است. هویتی که جامعه از خود نشان میدهد، یک هویت آگاهانه است. این هویت به برکت اصلاحات ایجاد شده است. افراد و جریاناتی که ادعا میکنند دوره اصلاحات دستاوردی نداشته است، خوب است به این نوع کنشگریهای عمومی و مردمی مسالمتآمیز توجه کنند.
این تحلیل مطرح است که بخشی از رفتارهای حاکمیت در دوری از تندروها، ناشی از رفتار معقولی است که رییسجمهور پزشکیان در اعتمادسازی با حاکمیت در پیش گرفته است. در واقع توافقسازی واجرای ایده وفاق توسط دولت چهاردهم باعث شد تا نظام حکمرانی بتواند روی اصلاحات به عنوان یکی از دو بال اصلی کنشگری سیاسی حساب کرده و به تدریج از تندروها فاصله بگیرد. زمزمههایی که درباره خروج سعید جلیلی از شعام و جایگزینی او با علی لاریجانی شنیده میشود ناشی از این رویه جدید حاکمیت بهنظر میرسد. تا چه اندازه این تفسیر را قبول دارید؟
من فکر میکنم اساسا برآمدن دکتر پزشکیان از سلب اعتماد رهبری به تندروها نشات میگیرد. یعنی ابتدا اعتماد رهبری به تندروها خدشهدار شد و سپس موضوع حضور یک دولت اصلاحطلب و میانه که بتواند گروههای متکثر اجتماعی را در راستای منافع ملی سامان دهد مطرح شد. دکتر پزشکیان تاکنون این کار را به خوبی انجام داده است. ایشان حاصل یک مصالحه نانوشته است که در انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته به منصه ظهور رسید. این مصالحه از یک سو، منجر به افزایش مشارکت در انتخابات شد و از سوی دیگر رویکردهای اصلاحطلبانهای که دولت پس از انتخابات در پیش گرفته را بروز داد.
همه این تغییرات اما به صورت بنیادین از رفتار تندروها منبعث شده است. آنها پس از خالصسازی قدرت و تشکیل ساختار یکدست قدرت به اندازهای دچار طغیان شدند که حتی در خصوص رهبری که خود را پیرو دو آتشه او معرفی میکردند هم رفتارهای غیر متعارفی از آنها سر زد. لذا نظام حکمرانی هم بیشتر به ضرورت تغییر ریل و توجه به مطالبات مردم پی برد.
*اگر قرار باشد مصداقی از ضرورتهای اصلاحی را در این دوران تازه نام ببریم به چه مصادیقی میتوان اشاره کرد؟
وقتی درباره ضرورت گفتوگو صحبت کردم، از دل آن بخشی از مطالبات مردم را میتوان استخراج کرد. مسائل و ضرورتهای زیادی وجود دارند که باید توسط نظام حکمرانی به آنها توجه شود. از دل یک گفتوگو نخستین گزارهای که بیرون میآید، حذف دوقطبیسازی خودی و غیر خودی، آشتی ملی و تحقق شعار «ایران برای همه ایرانیان» است.
حاکمیت باید حقوق شهروندان را تأمین کرده و تبعیض و فساد را از میان ببرد. منزلت همه مردم در همه حال باید حفظ شود و هر ایرانی باید از حقوق قانونی کامل یک شهروند بهرهمند باشد. سبک زندگی نسلهای جوان باید به رسمیت شناخته شود و زمینه رشد آنها فراهم شود. بنابراین نخستین ضرورت اصلاحی گفتوگو و کنار گذاشتن بحث خودی و غیر خودی است. این موارد در تأمین انسجام اجتماعی و اتحاد ملی بسیار اثر گذار خواهد بود.
*پرسش پایانی؛ ابهام بزرگی است که این روزها هر ایرانی با آن دست به گریبان است و آن اینکه آیا دوباره جنگ میشود یا نه؟ . مردم میخواهند بدانند آیا وقوع پرده بعدی جنگ محتمل است یا نه؟
وقوع جنگ یک محتمل بسیار مهم است. اگر یک درصد هم احتمال وقوع جنگ باشد این یک درصد اهمیت بسیاری دارد. نمیتوان گفت چون این احتمال یک درصد است، پس بیاهمیت است. به قول معروف احتمال کم است اما محتمل مهم است! البته با توجه به خوی تجاوزگری اسراییل نمیتوان گفت که احتمال حمله آن به ایران اندک است. اما به نظرم با گذشت زمان هر اندازه بیشتر از جنگ ۱۲ روزه فاصله میگیریم احتمال وقوع مجدد جنگ کاهش بیشتری مییابد.
اگر دیپلماسی ایرانی بتواند از وقوع جنگ ظرف یک الی ۲ماه آینده جلوگیری کند، میتواند سایه جنگ را تا حد زیادی از سر کشور دور کند. موضوع افزایش مشارکت مردم و گسترش دامنه همبستگی ملی هم در ایجاد امنیت پایدار برای کشور نقش اساسی دارد. نظام حکمرانی باید بداند، آینده آن و بقایش به میزان رضایت مردم بستگی دارد؛ مردم هم زمانی راضی خواهند بود که مطالبات آنها برآورده شود و معیشت مطلوبی داشته باشند.