سعید کیائی
تصورات عمومی از تورم، به مراتب فراتر از شاخصهای رسمی و اعلامی اقتصاد کلان است. تورم برای جامعه، صرفاً یک عدد یا درصد نیست؛ بلکه احساسی جمعی، سیال، و همهجانبه است که در متن و حاشیه زندگی روزمره جریان دارد. رفتارهایی مانند هجوم به بازارها، خریدهای هیجانی، احتکار خانگی یا خارجکردن ناگهانی سپردهها عملاً ریشه در روایتهایی دارند که در ذهن و جمع درباره آینده قیمتها و امنیت اقتصادی شکل میگیرند؛ روایتهایی که اغلب مستقل از دادههای عینی و آمارهای رسمی، اما بسیار مؤثرتر بر تصمیمات فردی و جمعی اثرگذارند.
در سپهر رسانهای سنتی، ساخت و بازنمایی این روایتها عمدتاً در انحصار دولتها، اقتصاددانان و سازمانهای خبری بود. اما با طلوع عصر هوش مصنوعی و رواج پلتفرمهای دیجیتال، ورودی بازیگران تغییر یافته است؛ اکنون کاربران عادی، رباتهای اجتماعی، الگوریتمهای پلتفرمی و ابزارهای زبانی نظیر GPT به مهرههای کلیدی روایتسازی بدل شدهاند. امروز، یک تصویر ساختگی، یک خبر کوتاه یا حتی شایعهای بیاساس، میتواند توسط هوش مصنوعی بازتولید و تقویت شود و ظرف دقایقی مرز میان واقعیت و تصور جمعی را مخدوش سازد[1].
در نظریه کلاسیک برجستهسازی (Agenda Setting) مککامبز و شاو (1972)، رسانهها بیش از آنکه به ما «چگونه اندیشیدن» را القا کنند، به ما «درباره چه اندیشیدن» را پیشنهاد میدهند. اما در معماری جدید اطلاعاتی، نقش رسانههای دیجیتال و الگوریتمهای هوش مصنوعی از تعیین موضوعات برجسته فراتر رفته و شامل چارچوبگذاری (Framing) معنایی و حتی مهندسی احساس (Affect Engineering) شده است[2]. رسانههای پلتفرمی اکنون نه فقط موضوع، بلکه نحوه دیدن، حس کردن و تصمیمگیری درباره هر موضوع را نیز رمزگذاری و بازتعریف میکنند.
برای نمونه، در شبکههای اجتماعی مانند ایکس (X) (یا توییتر)، تلگرام یا اینستاگرام، دادهها و روایتها دیگر صرفاً بر مبنای اهمیتشان در دستور کار جمع قرار نمیگیرند، بلکه الگوریتمهای طبقهبندی، هشتگها و سازوکارهای برجستهسازی حسی (همچون ترس، اضطراب یا خشم) تعیین میکنند که کدام روایت به چشم بیاید و کدام روایت در پسزمینه محو شود[3]. این تغییر پارادایم، مرز میان واقعیت اقتصادی عینی و واقعیت روانی حاکم بر رفتار را برمیدارد.
مصادیق این رویکرد جدید را در رخدادهای متأخر ـ از جهش یکباره قیمت ارز تا بحرانهای کوتاهمدت بانکی ـ بهروشنی میتوان مشاهده کرد. در هر بحران، همزمان با انتشار خبر یا شایعه، سیلی از پستها، تحلیلها و خاطرهنویسیهای شخصی توسط هزاران کاربر وارد چرخه بازنشر پلتفرمی میشود و الگوریتمها با شناسایی روایتهای پرتأثیر و احساسی، آنها را برجسته میسازند. در بزنگاههایی همچون جنگ دوازدهروزه ایران و اسرائیل در خرداد و تیر ۱۴۰۴، قدرت ویرانگر روایتهای ثانویه و تولیدشده توسط هوش مصنوعی به اوج رسید؛ اخباری همچون «ورشکستگی بانکها»، «انسداد حسابها» یا «افزایش لحظهای دلار» با سرعتی فراتر از کانالهای رسمی منتشر شدند و موجی از اضطراب اقتصادی را شکل دادند.
بخش چشمگیری از این روایتهای وایرال، محصول کارکرد هوش مصنوعی و مدلهای زبانی مانند GPT است که با تحلیل بیوقفه دادههای کلان، تولید محتواهای متنی یا تصویری و بازتوزیع هوشمندانه پیام، بهسرعت احساس اضطرار یا ناامنی را به لایههای مختلف جامعه تزریق میکنند[4]. بدین معنا، الگوریتمها نه فقط پدیده را بازنمایی، بلکه آن را بازآفرینی و حتی بازتوزیع میکنند.
نکته کلیدی اینجاست: حتی اگر دادههای واقعی اقتصاد تغییر چشمگیری را نشان ندهند، اما به برکت بازیگری هوش مصنوعی و طراحی روایت، واقعیات روانی بازارها میتواند بزودی جایگزین واقعیتهای آماری شود. به دیگر سخن، آنچه در ذهن و رفتار جمعی جاری میشود، نقشی تعیینکنندهتر از جداول و نمودارهای رسمی مییابد[5].
مدلهای زبانی نظیر GPT با توانایی خارقالعاده در پردازش و تولید متن، به ابزار عمده تدوین گزارشهای اقتصادی، خلاصهسازی اخبار و تحلیل رفتار بازار بدل شدهاند. اما باید توجه کرد که این مدلها آموزههای خود را عمدتاً بر مبنای دادههای گذشته و روایتهای غالب، یعنی همان اخبار و تحلیلهایی که در دوران پیشین مسلط بودهاند، فراگرفتهاند[6]. لذا، الگوریتمها اغلب روایتهای تثبیتشده و گاه سوگیرانه را بازتولید میکنند و تواناییِ انعکاس تحولات سریع، اصلاح سوگیریهای تاریخی یا درک بهنگام تغییر شرایط اقتصادی را بهسختی به دست میآورند.
این شرایط سبب شده خروجی بسیاری از تحلیلهای تولیدشده توسط مدلهای زبانی - چه بر بستر رسانههای رسمی، چه در پلتفرمهای غیررسمی فارسیزبان - عمدتاً تصویر بحرانزدهتر، هشدارآمیزتر و حتی بدبینانهتری نسبت به واقعیت بدهند؛ حتی اگر دادهها و سیاستهای روز واقعیت دیگری را مطالبه کنند. متأسفانه، بسیاری از کاربران (اعم از مردم عادی، سرمایهگذاران و مسئولان) این تحلیلها را بیواسطه و بیطرف میپندارند و بر پایه آنها تصمیمات عمده اقتصادی و اجتماعی اتخاذ میکنند[7].
نمونههای اخیر حکایت از آن دارند که تاثیر کمتوجهی به منشأ و ساختار روایی مدلهای زبانی میتواند منجر به رفتارهای هیجانی فراگیر، صفکشیهای غیرضروری یا حتی نوسانات شدیدتر بازار گردد؛ زیرا هوش مصنوعی به «بازیگر نامرئی» معماری ذهنیت جمعی بدل شده است.
در فضای فعلی، حتی افراد دارای سواد مالی ـ توانمند در تحلیل دادهها یا خواندن جداول اقتصادی ـ نیز در برابر موج عاطفی روایتهای پلتفرمی کاملاً مصون نیستند. جنگ خرداد و تیر ۱۴۰۴ آشکار ساخت که بازار واقعی نه لزوماً در تالار بورس یا تابلوی صرافی، بلکه در میدان ذهنیت و روایتهای هوشمندانه هدایت میشود؛ جایی که اخبار فوری، اسکرینشاتهای ساختگی و تحلیلهای پرابهام سیطره مییابند.
در چنین مختصاتی، تنها ترویج «سواد مالی» کفایت نمیکند. آنچه مورد نیاز فوریست، آموزش و نهادینهسازی سواد روایی دیجیتال است: دانشی که به کاربران و حتی مسئولان بیاموزد چگونه یک روایت تورمی ساخته و تقویت میشود، الگوریتمها و ماشینهای زبانی چگونه در گسترش یا تضعیف آن نقش دارند، و مهمتر از آن، چگونه میتوان رویکردی انتقادی و سنجیده در مواجهه با سیل روایتهای اقتصادی و مالی اتخاذ کرد[8].
نمونههای نمادین بحران اخیر ـ اعم از کمپینهای شبانه درباره «صرافیهای خالی از دلار» یا موج تصاویر جعلی از صفهای خیالی ـ بهوضوح نشان داد که مرز میان واقعیت روانی و واقعیت اقتصادی به شدت سیال شده است. در این فضا، حتی تکذیبیههای قوی و اطلاعیههای رسمی نیز توان مقابله با روایتهای سریع و الگوریتمی را ندارند. ابزارهای مدیریت بحران باید تغییر کنند و بانک مرکزی و نهادهای مالی ناچارند به جای بسندهکردن به مدلهای سنتی اطلاعرسانی، به تشکیل «تیم روایت» برای رصد داده، تحلیل احساس عمومی، و تولید روایتهای جایگزین و مثبت اندیشانه روی آورند[9]
تحولات سالهای اخیر به روشنی نشان میدهد که مبانی واقعیت اقتصادی دیگر صرفاً بر محور دادههای رسمی یا گزارشهای خبرگزاریها بنیان نهاده نمیشود؛ بلکه حقیقت بازار جدید در سپهر ذهنیتها و روایتهای دیجیتال و تقویتشده با هوش مصنوعی ساخته میشود. اگر ابزارهای تحلیل و سواد لازم برای مواجهه با این روایتها و بازیگران جدید آن در اختیار نباشد، حتی کارآمدترین سیاستهای پولی و مالی نیز از میدان روان جمعی شکست خواهند خورد.
هوش مصنوعی با سه نقش کلیدی ـ بازنمایی (تولید محتوا و تحلیل)، بازتوزیع (برجستهسازی و نشر الگوریتمی) و بازآفرینی (تولید احساس جمعی و مهندسی روایت) ـ به مرز تازهای از قدرت رسیده است: نه صرفاً یک ابزار اطلاعرسانی، بلکه بازیگری معناساز و گاه بحرانساز در حوزه اقتصادی و اجتماعی. آینده اقتصاد، علاوهبر بازار کالا و پول، عرصه جدیدی به نام بازار روایتها، برداشتها و احساسات خواهد بود که سیاستگذاران، رسانهها و جامعه باید آن را جدی بگیرند.
بنابراین، گشودن افق جدیدی از «سواد روایی» برای کاربران، مدیران اقتصادی و حتی سیاستگذاران امری ناگزیر است؛ دانشی که به آنها قدرت داوری، شناسایی سازوکارهای روایت و مقاومت هوشمندانه در برابر روایتهای اضطرابآور یا بحرانساز را میبخشد. تنها با پذیرش این واقعیت و خلق ابزارهای سیاستی و ارتباطی متناسب با عصر هوش مصنوعی است که میتوان به مدیریت هوشمندانهتر ذهنیت جمعی، کنترل بحرانهای روانی بازار و تولید امید جمعی امیدوار بود.
[1] . Tufekci, 2015
[2] . Entman, 1993؛ Papacharissi, 2015
[3] . Zuboff, 2019
[4] . Papacharissi, 2015
[5] . WEF, 2024
[6] . Bender et al., 2021
[7] . Menczer & Hills, 2020؛ Sandvig et al., 2016
[8] . Braun & Eklund, 2022
[9] . OECD, 2023؛ Nesta, 2022