عصر ایران؛ سوده صدری - در هیاهوی دنیای امروز، گاه چنان غرق در برنامهریزیها و چکلیستهای موفقیت میشویم که فراموش میکنیم انسانبودن، نیاز به پرورشی دارد فراتر از کلاسهای کنکور و مهارتهای فنی.
والدگری، صرفاً فراهمکردن خوراک و پوشاک و آموزش رسمی نیست؛ هنریست ظریف، شبیه باغبانی، که اگر ندانیم کی آبیاری کنیم، کی شاخهزنی، و کی بگذاریم در آفتاب بماند، نهالمان پژمرده خواهد شد.
کودک، دارایی ما نیست. موجودی مستقل است که از مسیر ما عبور میکند، نه برای آنکه نسخهی دوم ما باشد، بلکه برای آنکه جهان را از نو تجربه کند. رشد او، برآیند کنترل ما نیست؛ حاصل اعتماد ماست.
هرگاه خواستیم با فریاد و تهدید رفتار کودک را اصلاح کنیم، لحظهای مکث کنیم و بپرسیم: آیا این واکنش از درک آمده، یا از خشم؟ کودکی که مرزها را در محبت تجربه کند، با عزتنفس بزرگ میشود. اما کودکی که صرفاً محدود شود، یا به اطاعت کور عادت میکند یا به طغیان.
والدینی که دائماً نگران آیندهی فرزندشان هستند، بیآنکه امروزِ او را ببینند، مثل کسیاند که میخواهد میوهی درخت را پیش از شکفتن شکوفهها بچیند. رشد، حاصل لحظههای کوچکیست که با فرزندمان «واقعاً» زندگی میکنیم.
گاهی فقط یک جملهی ساده از والد، میتواند در ذهن کودک جرقهای بزند که سالها الهامبخشش باشد. مثلاً وقتی به او میگویید: «من به تو اعتماد دارم که راهت را پیدا میکنی»، او آن جمله را در تمام سالهای سخت زندگیاش به همراه خواهد داشت.
وظیفه ما این نیست که تمام مسیر را برای فرزندمان روشن کنیم. کافیست آنقدر بدرخشیم که اگر روزی گم شد، بداند نوری در دل شب هست که میشود از نو سراغش رفت.
فرزندپروری، بیشتر از آنکه پروژهای برای ساختن یک انسان موفق باشد، سفریست برای بهترشدن خودمان. ما بهعنوان پدر و مادر، میتوانیم خانه را به مکانی امن برای تجربه، خطا، جستوجو و پرواز بدل کنیم؛ جایی که کودکانمان یاد بگیرند زندگی را زندگی کنند، نه فقط از آن نمره بگیرند.