"شازیا انور چیما" تحلیلگر ژئوپلیتیک پاکستانی در دانشگاه "چارلز" پراگ معتقد است جنگ اخیر 12 روزه با ناکامی اسرائیل در تحقق اهدافش پایان یافت اما این به معنای نادیده انگاشتن اشتباهات راهبردی ایران و آسیب پذیری و تهدیدات فوق العاده موجود علیه این کشور نیست.
به گزارش عصرایران، این تحلیلگر پاکستانی در مصاحبه ای پیامدهای جنگ اخیر 12 روزه اسرائیل وآمریکا علیه ایران را تحلیل کرده است.
در زیر متن کامل این گفتگو می آید:
خانم شازیا، حتی اگر جنگ ایران و اسرائیل تمام شده باشد، نمیتوان گفت که ریشه این درگیری کاملا حل شده است. این واقعیت که ایران هنوز حریم هوایی خود را به طور کامل باز نکرده است، دلیلی بر حمله دوباره اسرائیل می تواند باشد. اسرائیل حمله قبلی را با این بهانه انجام داد که ایران تهدیدی برای امنیت آن است. ایران این را انکار میکند. آیا ایران برنامه غنیسازی هستهای خود را ادامه خواهد داد؟ به طور کلی، اسرائیل، آمریکا و ایران در جنگ 12 روزه چه چیزی به دست آوردند و چه چیزی از دست دادند؟
تا جایی که به برد و باخت مربوط میشود، اسرائیل در این جنگ 12 روزه بازنده از آب درآمد و ظاهری که اسرائیل در مورد شکستناپذیری و مصونیت خود ایجاد کرده بود، شکسته شده است. با این حال، به نظر من، ایران نیز به دلیل ابهام استراتژیک و عدم تعیین تکلیف خود برای حرکت به سمت جنوب و یا شمال جهانی، ضربه شدیدی خورده است.
عدم تمایل ایران به گنجاندن چتر امنیتی در حین امضای توافقنامه جامع همکاری راهبردی با روسیه، آسیبهای جدی به بار آورده است. تصمیم عدم خرید سامانه اس-400 از روسیه نیز یک اشتباه استراتژیک بزرگ بود.
سطح نفوذ اسرائیل در ساختار اطلاعاتی ایران نیز باید حداقل پس از اشتباهات امنیتی مربوط به سوء قصد به جان اسماعیل هنیه و سید حسن نصرالله اصلاح میشد. در عوض، ایران همان ساختار اطلاعاتی را حفظ کرد که در نهایت در جنگ اخیر به صورت یک کارزار ترور گسترده در داخل کشور آشکار شد.
نتانیاهو به صراحت روشن کرده است که اسرائیل به دنبال یک "راه حل لیبیایی" برای ایران است - به معنای سرنگونی رهبری و تغییرنظام در ایران. به نظر من، مساله هستهای در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
ایران با تصمیم به غنیسازی اورانیوم تا 60 درصد و ادعای صلحآمیز بودن آن، اساسا خود را به یک کشور در آستانه هستهای تبدیل کرد، بدون اینکه واقعا به سلاح هستهای دست یابد. این امر طبیعتا بهانهای برای برجام 1 و 2 فراهم کرد. علاوه بر این، ایران در دام مذاکرات افتاد و به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اجازه ورود به کشور را داد، که ظاهرا از همین طریق، بازرسان آژانس دادهها را جمعآوری و با ایالات متحده و اسرائیل به اشتراک گذاشته اند.
حمله ادعایی ایالات متحده به 3 تاسیسات هستهای ایران، از پیش برنامهریزی شده و با هدف تحقق وعده به اسرائیل بوده است. در این مورد چه میتوانید بگویید؟
به نظر من، حملات به 3 تاسیسات هستهای نمادین بود - همانطور که حمله متقابل به پایگاه هوایی ایالات متحده در قطر نیز نمادین بود. طبق گزارشها، هر دو هدف از قبل تخلیه شده و متحمل خسارت حداقلی شدهاند. در مورد ذخایر اورانیوم غنیشده ایران، شواهد غیرمستقیم نشان میدهد که این ذخایر در مکانی نامعلوم در امان هستند.
همانطور که قبلا گفتهام، تصمیم ایران برای تبدیل شدن به یک کشور در آستانه هستهای بدون اقدام به تسلیحاتی شدن، کُشنده بوده است. اکنون، ایران با دو انتخاب روبرو است:
ساخت بازدارنده هستهای خود(بمب اتم)
امضای یک بسته جامع بازدارندگی امنیتی با چین و روسیه
همانطور که گزارش شد، بنیامین نتانیاهو در سفر اخیر خود به ایالات متحده و ملاقات با دونالد ترامپ، در مورد حملات هوایی تلافیجویانه علیه ایران بحث کرده است. طبق گزارش اکسیوس، مقامات اسرائیلی معتقدند که اگر تهران اورانیوم غنیشده را از تاسیسات هستهای آسیبدیده خارج کند، دونالد ترامپ، ممکن است حملات جدیدی را علیه ایران مجاز کند. علاوه بر این، ایالات متحده 22 شرکت خارجی مرتبط با ایران را تحریم کرده است. این تصمیم در رابطه با این واقعیت گرفته شده است که این شرکتها فروش نفت ایران را تسهیل میکنند. آیا ایالات متحده این بار از مذاکرات با ایران حمایت خواهد کرد یا به آن حمله خواهد کرد؟
در حالی که ترامپ سعی میکند بین پایگاه رای دهندگان خود (جنبش ماگا) و تندروهای اسرائیلی حرکت کند، حملات نمادین به تاسیسات هستهای ایران ممکن است برای جنبش ماگا کافی باشد - در کنار لفاظیهای اغراقآمیز در مورد نابودی.
با این حال، لابی صهیونیستی اطراف ترامپ از استتار دیپلماتیک یک عملیات تغییر رژیم ناراضی است. آنها خواهان تسلیم کامل و بالکانیزه شدن ایران هستند - یک کشور ناکارآمد و شبیه سوریه که به راحتی قابل دستکاری و مانور است. بنابراین، ترامپ تحت فشار است تا دوباره به ایران حمله کند، هرچند به بهانه هدف قرار دادن برنامه هستهای آن.
وقت آن رسیده است که ایران یک بررسی واقعیت و یک ارزیابی تهدید واضح انجام دهد. من معتقدم گروهی در راهروهای قدرت تهران وجود دارند که شیفته ایده اتحاد با غرب هستند. این صداها ابهام استراتژیک ایجاد میکنند و بیجهت ایران را در معرض خطر قرار میدهند. ایران قبلا به اندازه کافی تحریم شده است، اما جان سالم به در برده است. تحریمهای جدید هیچ بار اضافی قابل توجهی تحمیل نخواهند کرد. آنچه ایران باید درک کند این است که آینده آن در منطقه نهفته است و امید به اینکه غرب استراتژی دیرینه خود برای بیثبات کردن منطقه از طریق اسرائیل را کنار بگذارد، یک خیال خام است.
چقدر احتمال دارد که جنگ در آینده نزدیک از سر گرفته شود؟ اگر جنگ شدت بگیرد و مخربتر شود گسل های قومی چطور خواهد شد؟ این حملات آیا می تواند آنها را فعال کند؟
اگر ایران دوباره مورد حمله قرار گیرد و این حمله تنها شامل اهداف استراتژیک نباشد، بلکه شامل بمباران کورکورانه نیز باشد، جمعیت ایران در تمام گروههای قومی متحمل تلفات عظیمی خواهد شد. با این حال، در نهایت، باید بپذیریم که ایران یک دولت-ملت دیرینه چند قومیتی است. این قومیتها میتوانند گاهی اوقات به عنوان خطوط گسل عمل کنند، اما در بسیاری مواقع دیگر اتفاقا به عنوان یک منبع قدرت جدی عمل میکنند.
اسرائیل و ایالات متحده میخواهند چه کسی را در ایران در قدرت ببینند؟ آیا تهدیدی حیاتی برای دولت فعلی ایران وجود دارد؟
دولت فعلی ایران در واقع با یک تهدید وجودی روبرو است. این امر در طول جنگ 12 روزه آشکار شد، زمانی که جمعیت ایران تا حد زیادی متحد شدند و پشت نظام ایستادند و به وضوح رد هرگونه عملیات تغییرنظام با هدف روی کار آوردن مثلا مهره ای مثل رضا پهلوی را نشان دادند. با این حال، برای اسرائیل، برکناری دولت فعلی ایران برای پیشرفت به مرحله بعدی - که مسلما از قبل آغاز شده است - ضروری است.
گزارشهای مربوط به هیات تحریر الشام و الجولانی در سوریه نشان میدهد که حملات مورد انتظار به عراق، لبنان و اردن با هدف ایجاد منطقهای قابل کنترل برای اسرائیل توسط رژیم فعلی سوریه انجام میشود. در این زمینه، ایران - و به طور خاص، دولت فعلی آن - همچنان محور اصلی است.