۱۸ تير ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۸ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۷۵۲۹۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۵ - ۱۸-۰۴-۱۴۰۴
کد ۱۰۷۵۲۹۰
انتشار: ۰۹:۲۵ - ۱۸-۰۴-۱۴۰۴
گفت و گو با دکتر نعمتی انارکی

از میدان تا رسانه: چرا جنگ روایت‌ها مهم‌تر از گلوله است؟

از میدان تا رسانه: چرا جنگ روایت‌ها مهم‌تر از گلوله است؟
اگر در میدان رسانه مرجعیت نداشته باشیم، نمی توانیم فضای جامعه را از روایت‌های تحریف‌شده و ساختگی پاک کنیم. بنابر این باید قدرت واکنش سریع رسانه‌ای پیدا کنیم و روایت‌ها باید بر اساس شناخت مخاطب‌ باشد تا بر دل و‌ ذهن ‌او ‌بنشیند.

 در روزهایی که منطقه خاورمیانه درگیر یکی از حساس‌ترین تقابل‌های نظامی میان اسرائیل با ایران بود، جنگ روایت‌ها نیز به موازات درگیری‌های نظامی، به میدان آمد. آنچه که در آن ۱۲ روز و اکنون در رسانه‌های مختلف در دنیا و شبکه‌های اجتماعی بازتاب یافت ‌و‌ می‌یابد، صرفاً بازتاب واقعیت‌های میدانی نیست، بلکه حاصل رقابتی شدید برای تعیین تفسیر غالب از واقعیت است. در این نبرد بی‌صدا اما سرنوشت‌ساز، هر طرف تلاش می‌کند با تولید روایت اول، استفاده از تکنیک‌های روان‌شناختی و بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای، ذهن افکار عمومی را به تسخیر درآورد. بدین ترتیب عرصه رسانه به یک جبهه تمام‌عیار در جنگ نوین تبدیل شده است، جایی که پیروزی، نه با گلوله، بلکه با اقناع مخاطب رقم می‌خورد. پس باید این جنگ را شناخت و به ماهیت آن پی برد تا بتوان بهتر عمل کرد.

 بر این مبنا، زهرا حکیمی خبرنگار شفقنا با دکتر داود نعمتی انارکی عضو هیئت علمی دانشگاه صداوسیما و تحلیلگر مسائل رسانه ای گفت و گوی کرده که در ادامه می خوانید:

در این روزها که شاهد حمله اسرائیل به ایران بودیم، اصطلاح جنگ روایت ها سر زبان ها افتاده، این مفهوم به چه معنی است؟

جنگ روایت‌ها (Narrative Warfare) اصطلاحی است که عمدتا در حوزه فعالیت های رسانه ها تعریف می شود. آنچه که به عنوان جنگ روایت ها به عنوان نوعی نبرد راهبردی مطرح است در واقع از سه ضلع تشکیل می شود؛ ضلع رسانه، اطلاعات و ضلع افکار عمومی، یعنی شما در جنگ روایت ها باید این سه ضلع را داشته باشید. در جنگ روایت ها هر طرف تلاش می‌کند روایت (Narrative) خاصی از یک رویداد یا درگیری را ارائه دهد تا در ذهن مخاطب تصویر مطلوب خود را تثبیت کند.

با این اوصاف هدف اصلی از جنگ روایت ها، تصویر سازی رسانه نسبت به یک موضوع است؟

بنظرم باید فراتر از این دید، در واقع هدف اصلی جنگ روایت ها نیز می تواند سه ضلع داشته باشد، ضلع شکل‌دادن به درک مردم از یک واقعیت، ضلع مشروع‌سازی پیام و رفتار خود و ضلع بی‌اعتبار کردن روایت طرف مقابل است.

 مهمترین ابزارها و تکنیک های جنگ روایت ها چه می تواند باشد؟

مهمترین ابزار جنگ روایت ها، رسانه ها هستند چه رسانه های جریان اصلی و چه رسانه های جدید، در واقع از طریق رسانه ها این روایت ها شکل می گیرد و به افکار عمومی ارائه می شود. اما رسانه ها با بهره گیری از تکنیک های مختلف به روایت سازی پرداخته و آن را منتشر می کنند، برخی از این ها را می توان چنین نام برد؛

ساختن روایت‌ از طریق Storytelling یا داستان سرایی بر اساس واقعیت ها و ‌البته به طور هدفمند، بهره گیری از تصاویری که به این داستان سرایی کمک کند، نمادسازی و بهره گیری از نمادها با هدف تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب هدف، شایعه‌سازی با این هدف که دروغی نسبت داده شود، بسط دادن اخبار جعلی و انتشار آن ها باهدف دور کردن ذهن مخاطبان از واقعیت ها، استفاده از سلبریتی‌ها یا اینفلوئنسرها که می توانند روایت از موضوع را با بیانی جذاب به مخاطب ارائه کنند. البته تکنیک های دیگری هم وجود دارد که بسته به هدف، رسانه می تواند از آن ها بهره مند شود.

دکتر داود نعمتی انارکی
دکتر داود نعمتی انارکی

 در کنار واژه جنگ روایت ها، عمدتا واژه جنگ روانی نیز قرار می گیرد، این‌واژه به چه مفهوم است؟

این واژه را می توان به نوعی عملیات هدفمند بدون درگیری نظامی معنا کرد، عملیاتی که با هدف تأثیرگذاری بر روحیه، احساسات، نگرش‌ها و رفتار مردم یا نیروها انجام می شود. وقتی که عملیات روانی انجام می شود، نوعی ترس، ناامیدی یا حس شکست را در مخاطب پدید می آورد که بی شک اثر تخریب کننده زیادی بر روحیه ها خواهد داشت.

برای رسانه در موضوع جنگ روایت ها چه راهبردهایی برای ساختن روایت‌های قوی و معتبر وجود دارد که بتواند تصویر واقعی وقایع را به مخاطبان منتقل کند و تأثیرگذاری جنگ روانی طرف مقابل را کاهش دهد؟

راهبردهای مختلفی را می توان نام برد، من این راهبردها را با تکنیک ها نزدیک به هم می بینم، بخشی از آن ها را در یکی از سوالا ت قبلی بیان کردم، در ادامه به برخی دیگر اشاره می کنم. یکی از راهبردها، استفاده از مستندات معتبر در روایت سازی درست است که در روایت سازی از تکنیک داستان سرایی استفاده می‌شود، اما به این معنی نیست که روایت از واقعیت وجودی رویداد فاصله بگیرد. همچنین استفاده از گزارش‌های میدانی و منابع مستقل برای اعتباربخشی به موضوع هم به عنوان راهبرد‌ مطرح است.

از دیگر راهبردها می توان به اصل شفافیت و صداقت خبری اشاره کرد که جایگاه مهمی در روایت سازی دارد. روایت اگر شفاف و مبتنی برصداقت باشد بهترین تاثیر را خواهد داشت. در روایت درست یک رویداد مهم حتما باید از بزرگنمایی و یا کوچک نمایی پرهیز کرد، چون به اعتماد مخاطب نسبت به کارکرد خبری و جریان سازی رسانه به شدت لطمه می زند٫ سرعت همراه با دقت نیز می تواند به عنوان یک راهبرد‌ مطرح باشد.

وقتی رسانه ای با سرعت در انتشار و دقت به لحاظ صحت اطلاعات عمل می کند، آن رسانه در جذب مخاطب موفق خواهد بود، در واقع رسانه ای که به این اصل توجه داشته باشد روایت اول را شکل داده و هر رسانه ای که روایت اول را داشته باشد مخاطب بیشتری را جذب خواهد کرد.

یک نکته دیگر را هم اشاره کنم که در موضوعات مهم که جنبه جهانی پیدا می کنند، باید به اصل توجه به مخاطب جهانی نیز توجه نشان داد، روایت باید به گونه ای باشد که مخاطب جهانی نیز به روایت رسانه توجه نشان دهد و با آن ارتباط برقرار کند، در واقع روایت باید قابل فهم و همدلانه برای افکار عمومی خارج از مرزها باشد.

بنظر شما اگر روایت اول را از دست بدهیم چه می‌شود؟

قاعدتا رقبا روایت اول را منتشر می‌کنند و شما در موقعیت پخش اخبار کهنه و نهایتا توضیح‌دهنده آن خبرها قرار می‌گیرید، در این حالت، دیگر نمی‌توان افکار عمومی را به‌سادگی با خود همراه کرد. به عنوان مثال در همین جنگ اسرائیل بر علیه ایران در اولین روز حمله، صداوسیما اخبار حمله را سریع منتشر کرد، یعنی روایت اول در اختیار رسانه داخلی بود، اگر در انتشار اخبار دچار مکث می شد و رسانه های دیگر خبر را سریع منتشر می کردند، روایت اول دست آن ها می افتاد.

 نقش رسانه‌های داخلی در مقابله با رسانه های طرفدار اسرائیل که به توجیه حملات اسرائیل به مناطق غیر نظامی ایران از طریق روایت‌های نادرست می پردازند، چیست؟

رسانه های داخلی می توانند در مقابله با روایت های نادرست نقش آفرینی کنند، مثلا از طریق برملا کردن تناقض‌هایی که می تواند در اخبار و گزارش های آن ها وجود داشته باشد و نیز با بررسی تطبیقی روایت‌های رسانه های مختلف می توان تناقضات را بر ملا کرد. همچنین در مورد‌ جلب توجه و اعتماد‌ مخاطب جهانی رسانه می تواند با برجسته‌کردن آسیب‌های انسانی، نقض حقوق بین‌الملل، نشان دادن اثرات مخرب حمله به زیرساخت‌های غیرنظامی در گزارش ها و روایت های رسانه ای که رویکردی انسان محوری دارد در جلب توجه مخاطب جهانی اثرگذار باشد.

 مثلا پخش صحنه حمله اسرائیلی ها به میدان قدس تجریش که تعدادی شهید‌ و‌ مجروح و خسارت زیادی را به همراه داشت، بهترین روایت تصویری است که می تواند به عنوان روایت اول، بالاترین تاثیر را به لحاظ پی بردن مخاطب به حمله اسرائیل به غیرنظامیان به همراه داشته باشد.

ضمنا دعوت و همکاری با رسانه‌های بین‌المللی برای تهیه گزارش از موضوعی خاص در جلب توجه مخاطب جهانی تاثیر دارد. مثل کاری که صداوسیما در دعوت از خبرنگاران خارجی برای بازید از ساختمان شیشه ای صداوسیما که توسط اسرائیل مورد حمله نظامی قرار گرفت، انجام داد، باعث شد آن ها آثار این حمله به یک مرکز رسانه ای را از زبان خبرنگاران خارجی و از زاویه دوربین رسانه آن ها به جهانیان مخابره کنند، روایتی که مستند به مشاهدات مستقیم خبرنگار است و لذا میزان توجه مخاطب جهانی را بالا می برد.

از دیگر نکات برای جلب اعتماد جهانی می توان استناد به منابع بی طرف و موثق را اشاره کرد، منابعی که در سطح افکار عمومی مورد تایید عمومی هستند مانند برخی سازمان های بین الملل و برخی از اشخاصی که مقبولیت جهانی دارند مانند ورزشکاران، هنرمندان و اندیشمندان. همچنین پرهیز از اغراق و شعارزدگی هم در ایجاد اعتماد جهانی تاثیرگذار است.

در برابر نشر اطلاعات نادرست توسط دشمن، چه ابزارها و روش‌هایی برای شناسایی و مقابله وجود دارد؟ در واقع چگونه می توان اطلاعات نادرست را از اطلاعات درست تفکیک کرد؟

روش‌ها و ابزارهایی در این خصوص وجود دارد، مثل؛ استفاده از پلتفرم‌های تحلیل داده و یا شناسایی الگوهای انتشار اطلاعات جعلی از طریق ابزارهایی که وجود دارد، یعنی اخبار جعلی از الگوهایی خاص برخوردار است مثل الگوهای شکلی، محتوایی، نگارشی و موارد دیگر که وقتی این الگوها را بشناسیم می توان در اکثر موارد جعلی بودن را تشخیص داد و مطالب را راستی آزمایی کرد.

یکی دیگر از راه ها برای تشخیص جعلی بودن اخبار، راه‌اندازی تیم‌های سریع برای بررسی ادعاهای منتشرشده است، این تیم ها با جستجوی اطلاعات و تکمیل پازل های یک رویداد می توانند پی ببرند که چه اخباری صحیح و چه اخباری نادرست هستند.

 فقدان رسانه بین المللی قوی در ایران تا چه حد در تاثیر گذاری روایت ما از جنگ بر افکار عمومی جهان تاثیر منفی دارد؟

ما رسانه های برون مرزی موفق که تاثیر گذار هم باشند، داریم، مثل شبکه های پرس تی وی، هیسپان تی وی، العالم که در دوره های مختلف بر مخاطبان خود تاثیرگذار بودند و در کشورهای مختلف مخاطب داشته و دارند، اما نکته اینجاست که باید به جهات مختلف مورد حمایت قرار بگیرند، در کنار آن آنچه که اهمیت می یابد دقیق و حرفه ای عمل کردن است، اگر حرفه ای به تولید و انتشار پرداخته شود، دچار مشکل نمی شویم، در غیر اینصورت ممکن است میدان رقابت را واگذار کنیم و یا پیامدهای مختلفی را شاهد شویم، مثل؛ سیطره روایت رقیب بر افکار عمومی جهانی که ممکن است کنترل فضای روانی داخلی را نیز در دست بگیرند.

نکته ای که مهم است و رسانه ها باید به آن توجه کنند، این است که در جنگ روایت ها و جریان سازی رسانه ای باید از روایت‌های قالبی و کلیشه‌ای که مخاطب را گریزان می کند، پرهیز شود، آیا شما هم با این نظر موافق هستید وضمنا آفت ها و آسیب های روایت های قالبی چه می تواند باشد؟

پرسش دقیقی را مطرح کردید، چون یکی از آسیب‌ها در جنگ روایت‌ها و جریان‌سازی رسانه‌ای، افتادن در دام روایت‌های قالبی است و روایت قالبی یعنی بازتولید کلیشه‌ای ‌و تکراری یک الگو در روایت ها بدون اینکه به تفاوت مخاطبان و پیچیدگی های روایت سازی یا اقتضائات زمان توجه کنیم.

این گونه روایت‌ها نیز معمولاً بر پایه صرفا احساسات و نگاه صفر و یکی ساخته می‌شوند. مثلا برخی رسانه های غربی، همیشه مسلمانان را افرادی شرور و تروریست معرفی می کنند و یا اینکه ما در برخی رسانه هایمان، غرب را همواره وحشی و غارتگر می نامیم، این ها روایت های قالبی است و بعد از مدتی که تکرار می شوند، هم نخ نما شده و هم مورد بی توجهی مخاطب قرار می گیرد.

اما روایت های قالبی، آفت‌ها و آسیب‌هایی را در جنگ روایت‌ها به همراه دارد مانند؛ بی‌اعتمادی مخاطب، چون مخاطب نسبت به روایت‌های تکراری و بیش از حد ساده‌سازی‌شده به مرور زمان بی‌اعتماد می‌شود و ممکن است رسانه مرجعیت خودش را از دست دهد. آفت و آسیب دیگر این است که رسانه توان اقناع خود را از دست می دهد چون روایت‌های قالبی و کلیشه ای نمی‌توانند تاثیر عمیقی بر ذهن مخاطب داشته باشد، این نکته را هم عرض کنم که این گونه روایت ها عمدتا پیش‌بینی‌پذیر، خشک و فاقد عمق هستند، به همین دلیل کم تاثیرند، مخاطب دنبال روایت های مستند و چندلایه است.

آسیب دیگر این است که این نوع روایت ها دست رقیب را برای تخریب باز می‌گذارد، چون به راحتی توسط دشمن نقد، مسخره یا بی‌اعتبار می‌شوند. به عنوان مثال اگر همیشه در روایت هایمان بگوییم ما هرگز اشتباه نمی‌کنیم، ممکن است این روایت یک خطا کوچک رسانه‌ای تصور شود اما وقتی اشتباهات برملا می شود، می‌تواند به بی‌اعتمادی مخاطب منجر شود. یک آفت دیگر هم که وجود دارد و آن ایجاد دو قطبی‌های مصنوعی است، یعنی در روایت خود نوعی دو قطبی کاذب پدید آوریم، مثل دو قطبی ملیت و قومیت، این قطبی سازی ‌ها باعث تفرقه و ضعف گفتمان ملی می‌شوند.

 برای پرهیز از افتادن در مسیر روایت های قالبی و کلیشه ای، رسانه ها به چه راه حل هایی باید توجه کنند؟

رسانه ها نباید در دام روایت‌های قالبی بیفتند، برای این کار باید به چند چیز توجه شود؛ اول اینکه روایت را بر اساس واقعیت‌های متنوع و انسانی بسازند، دوم اینکه از تحلیل داده، گزارش میدانی ، گفتگو با کارشناسان و تحلیل گران خبره، مدیران و مسئولان مرتبط استفاده کنند، چرا که استفاده از داده‌ها و تحلیل آن ها و بهره گیری از نظرات مختلف دو بال روایت سازی حرفه ای است. دیگر اینکه داستان‌گویی واقعی و حرفه‌ای را جایگزین شعار کنند.

به فضای گفت‌وگو و روایت چندصدایی توجه نشان دهند که من از آن به عنوان اختلاف مشروع یاد می کنم تا روایت رسمی دچار ایزوله شدن نشود و مهمتر اینکه مخاطب را بشناسند و ارزیابی دقیق از او ‌داشته باشند و روایت را با زبان و دغدغه او تنظیم کنند. بگذارید صریح عرض کنم که در شرایط خاص مثلا شرایط جنگی هر حمله نظامی یا درگیری امروزه نه‌تنها در میدان جنگ بلکه به شکل هم‌زمان در میدان روایت و میدان ذهن مخاطب اتفاق می‌افتد، پس باید مخاطب شناسی اولویت رسانه باشد.

در همین جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، یکی از روایت های اسرائیل و برخی رسانه‌ها با استناد به منابع آگاه یا مقامات نظامی اسرائیل، این بود که حملات اسرائیل حملات کاملا موفقیت آمیزی بوده است و پیامی برای بازدارندگی ایران داشته است، به نظر شما هدف چنین روایت هایی چه می تواند باشد؟

علیرغم پیچیدگی هایی که این روایت ها دارند، اما هدف چنین روایت هایی کاملا شفاف و بی پرده است؛ القای توانمندی نظامی و بازدارندگی اسرائیل و اینکه قدرت بالایی دارد و همچنین به مخاطب جهانی این مطلب را بقبولاند که این قدرت توانسته ضربات سختی به ایران بزند. در واقع تلاش می‌کند بر برداشت مخاطب از موضوع مسلط شود. این دقیقاً همان چیزی است که در ادبیات جنگ اطلاعاتی به آن مجاب کردن غیر واقعی گفته می‌شود.

این جنگ ۱۲ روزه نشان داد که یکی از راه های عملیات روانی و روایت سازی رسانه ای، استفاده از رسانه‌های اجتماعی است، بنظر شما هدف از بهره گیری از فضای مجازی چیست؟

با شما موافقم، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی نقش موثری در شکل دهی به افکار عمومی پیدا کرده اند، چون نسبت به رسانه های جریان اصلی اخبار و مطالب مختلف به سرعت در آن انتشار می یابد، بی شک کشوری که حمله را شروع می کند از قبل تمام رسانه های قدیم و جدید وابسته و طرفدار خود را نیز به خط می کند که پس از عملیات نظامی، عملیات روانی را آغاز کنند و ما شاهدیم که پس از حمله اسرائیل در روز اول و نیز حملات بعدی، لشکر رسانه ای آن ها و بخصوص در فضای مجازی خبرهایی مبنی بر انهدام مراکز حساس نظامی ایران، آغاز جنگ تمام‌عیار، اختلال در سامانه‌های دفاعی ایران و…. را منتشر کردند و هدف ایجاد هراس عمومی، اختلال در اعتماد به سیستم دفاعی و افزایش فشار بر افکار عمومی بود.

این نوع اقدامات در چارچوب عملیات روانی قرار می‌گیرند که تلاش می‌کنند با تولید محتوا در فضای مجازی، رفتار و روحیه جمعی مردم را هدف قرار دهند.

و کلام آخر شما؟

در دنیای کنونی و شرایطی که در آن هستیم، آنچه سرنوشت افکار عمومی داخلی و جهانی را رقم می‌زند، نه صرفاً تسلیحات و عملیات میدانی، بلکه قدرت جریان سازی و روایت‌سازی توسط رسانه است. اگر در میدان رسانه مرجعیت نداشته باشیم، نمی توانیم فضای جامعه را از روایت‌های تحریف‌شده و ساختگی پاک کنیم. بنابر این باید قدرت واکنش سریع رسانه‌ای پیدا کنیم و روایت‌ها باید بر اساس شناخت مخاطب‌ باشد تا بر دل و‌ ذهن ‌او ‌بنشیند.

در واقع خروج از روایت‌های قالبی و کلیشه‌ای؛ تولید روایت‌هایی با زبان، دغدغه و نیازهای مخاطب داخلی و بین‌المللی، مخصوصاً نسل جوان، رسانه را با موفقیت در میدان جنگ روایت ها روبرو می سازد. همچنین رصد و مقابله فعال با اطلاعات جعلی و عملیات سایبری اهمیت دارد.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان