عصر ایران؛ امید دریسی- استاد مطهری در کتاب حماسهٔ حسینی «بیعت» آن زمان را به مثابهٔ «رأی» این زمان میداند. هر چند انتخابات مکانیسمی مدرن است اما مگر رأی چیزی جز «عقیده» است؟
حسین عقیدهاش را نفروخت. نه با فریب و پول، نه با تهدید و زور، نه با تطمیع و مقام و از همه مهمتر نه با فهم غلط در پیروی از ظلم و باطلِ زمانهٔ خویش.
هیچکدام نسبتی با قیمت رأی و نظر حسینبنعلی نداشت. انتخاب او آزادگی و آزاد زیستن در آن خفقان بود.
پیامهای روشن عاشورا یکی پس از دیگری و به این زیبایی است و حیف نیست تنها از لبِ تشنه داد سخن دهیم و تنها احساسات را بشورانیم؟ در حالی که مفاهیم عقلانی فراوانی در آن نهفته است.
ایستادگی در جنگی که بر حسین و یارانش تحمیل شد بلاشک اقدامی سترگ و ماندگار بوده است منتها آن که میخواهد از حسین و کربلا صرفاً نمایشی از زخم و اسارت و لگد اسب به صحنه بیاورد قطعاً حسین را نشناخته است.
آن که میخواهد حرکت حسین از مکه تا لحظهٔ شهادت را به جلوهای از گردن نهادنِ بیاختیار برابر تقدیر تنزل دهد حتماً عاشورا و پیام آن را نفهمیده یا کاملا درنیافته است.
ببینید که حسین چگونه تلاش میکند تا ارزان کشته نشود. از موعظه و مدارا و صبر تا مذاکره و مقابله تا آخرین نا، همه پیام است.
فراموش نکنیم حسین بر سر پیمان صلح برادر با معاویه بود و عهد نشکست. سر آخر اما معاویه شرط خلافت را نیز زیر پا نهاد تا پس از مرگ او، پسرش با همدستی عبیدالله و عمر سعد و شمر و مردمان کوفه آن هِنگامه را در کربلا به پا کنند. حسین علیه امیرالمومنین شورش کرده بود؟! حاشا و کلا. امیرالمومنین قلابی، از اساس به بهانهٔ واهیِ خونخواهی جناب عثمان، به صورت غیر دموکراتیک و حلیهگرانه عبای خلافت پوشید و پسرش یزید نیز دیکتاتورمآبانه به دنبال تحمیل بیعت بر ایشان به ضرب و زور بود و حسین که نماد آزادی و آزادگی است نمی توانست به چنین عهدی تن دهد و شرافت خود دفاع کرد.
عاشورا اما پیام و جنبهٔ دیگری هم دارد! تنها از یک نفر بر میآمد تا مذاکرات موفقیتآمیز امام و عمربن سعد ابیوقاص در صحرای کربلا را چند فرسخ آنسوتر و در کاخ عبیدالله زیاد ناکام بگذارد و رأی فرستادهٔ یزید بن معاویه را بزند. هماو که در صفین در رکاب علی علیه السلام جنگیده و جراحت دیده بود.
هماو که به روایتی شانزده بار با پای پیاده به مکه رفته است.. بله، شمربن ذیالجوشن! شمر هم بلاشک پیامی از عاشوراست!
یادمان باشد آنان که حسین را کشتند این جنایت را به نام دین انجام دادند و داعیۀ مسلمانی داشتند و به جای دامن زدن به تحریفات و شبهاتی که استاد مطهری برخی از مشهورترین شان را در همان کتاب پیش گفته رد کرده از دفاع حسین از شرافت خود و زیر بار ننگ نرفتن او باید گفت. اگر به قصد کشته شدن می رفت چرا خانواده را ببرد و اگر جز به حکومت نمی اندیشید نمی خواست به راهی دیگر بازگردد.
حسین را اما در مقابل دو راهی مرگ و ننگ قرار دادند و اینجا بود که اولی را ترجیح داد....