عصر ایران؛ محمد حسن گودرزی- استاد علوم سیاسی مؤسسۀ فناوری کالیفرنیا معتقد است با وجود تشدید درگیریها میان ایران و اسرائیل، واقعیت بازدارندگی هستهای همچنان پنجرهای برای دیپلماسی باز گذاشته است.
حملات نظامی هماهنگ آمریکا و اسرائیل به خاک ایران که بدون مجوز نهادهای بینالمللی و در تضاد با روند مذاکرات بین تهران و واشنگتن صورت گرفت، نهتنها بیاعتمادی به آمریکا را افزایش داد، بلکه تلاشهای دیپلماتیک برای حلوفصل مسائل هستهای را نیز بهشدت تضعیف نمود. جمهوری اسلامی ایران، که همواره بر حق مشروع خود برای توسعه فناوری صلحآمیز هستهای تأکید داشته، این تجاوز آشکار و در تضاد با قوانین نظام بینالملل را نهتنها تهدیدی علیه خود، بلکه علیه ثبات و امنیت کل منطقه میداند.
از سوی دیگر تحولات شتابگیر سیاسی در آمریکا، بهویژه پس از آغاز دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، بررسی سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده اهمیت فزایندهای یافته است. رویکرد ترامپ به مهاجرت، احزاب، ائتلافهای نظامی مانند ناتو، صحنه سیاسی آمریکا را وارد مرحلهای تازه کرده است؛ مرحلهای که با تمرکز بیشتر بر وفاداران سیاسی، اتخاذ تصمیمات بحثبرانگیز و چالشهای فزاینده با متحدان سنتی همراه بوده است.
پروفسور دی. رودریک کیویت (D. Roderick Kiewiet) یکی از چهرههای برجسته در علوم سیاسی معاصر است که بخش بزرگی از زندگی علمی خود را به واکاوی دقیق ساختارها و فرایندهای سیاسی ایالات متحده آمریکا اختصاص داده است. پروفسور کیویت استاد علوم سیاسی در مؤسسه فناوری کالیفرنیا (California Institute of Technology - Caltech) بوده و پژوهشهای گستردهاش، بهویژه در حوزههای سیاست داخلی و خارجی آمریکا، جایگاه ویژهای در ادبیات علمی این رشته پیدا کرده است.
کتابهایی چون اقتصاد کلان و سیاست خرد (Macroeconomics and Micropolitics) و منطق واگذاری اختیارات (The Logic of Delegation) نه تنها به تحلیل ساختارهای بودجهای و قانونگذاری در کنگره آمریکا میپردازند، بلکه زمینهای برای فهم بهتر از تعاملات قدرت در سیاست داخلی و تصمیمگیریهای راهبردی در سیاست خارجی ایالات متحده فراهم کردهاند. این کارشناس مسائل آمریکا در پژوهشهای خود با بهرهگیری از روشهای کمی و تحلیلی، به بررسی رفتار رأیدهندگان، نحوه پاسخگویی دولتها، و فرایندهای تخصیص منابع عمومی در سطوح مختلف حکومت آمریکا پرداخته است.
پروفسور کیویت در یادداشتی اختصاصی برای عصرایران در رابطه با تحولات سیاسی اخیر در آمریکا و نگاه ترامپ به مسائل بینالملل را تحلیل و بررسی کرده است:
دولت دوم ترامپ را میتوان مرحلهای تازه از ریاستجمهوری او دانست؛ دورانی که برخلاف گذشته، تمرکز بیشتری بر یک دستور کار روشن داشته و با چهرهای تهاجمیتر وارد میدان شده است. ترامپ در این دوره، در انتصاب چهرههای وفادار به خود به موقعیتهای کلیدی، گزینشیتر عمل کرده و با قاطعیت بیشتری پیش برده است.
در تصمیماتی مانند ممنوعیت ورود ایرانیان به آمریکا، هدف اصلی نه صرفاً امنیت، بلکه القای حس تهدید خارجی به افکار عمومی آمریکا بود. رویکردی که یادآور سالهای بحرانی گروگانگیری در تهران است. اما همانطور که تاریخ نشان داده، همه گروگانها سالم بازگشتند و این واقعه، تلخ از انظر آمریکاییها، به گذشته تعلق دارد.
تنشهای اخیر میان ترامپ و ایلان ماسک، بهنظر نمیرسد اهمیت زیادی داشته باشد. این درگیریها در فضای سیاسی آمریکا زودگذر و بیشتر رسانهای هستند. حتی ایدهی حزب سوم توسط ماسک، علیرغم جذابیت رسانهای، در ساختار سیاسی فعلی آمریکا جایی برای رشد ندارد. موانع نهادی آنقدر جدی هستند که تشکیل چنین حزبی را عملاً ناممکن میکنند.
اما مهمترین میدان نزاع در سیاست داخلی فعلی آمریکا، موضوع مهاجرت است. ترامپ این موضوع را به یکی از محورهای اصلی کارزار خود تبدیل کرده و برای پیروزی در آن، از تمام ابزارهای ممکن بهره خواهد برد، حتی ابزارهای نظامی.
نقد عملکرد دموکراتها نیز قابلتوجه است. در مواجهه با برخی سیاستهای پرطرفدار ترامپ، بهویژه در حوزههایی چون حضور افراد تراجنسیتی در ورزش زنان، دموکراتها واکنشهایی ناپخته و بدون درک افکار عمومی نشان دادهاند.
در حوزه سیاست خارجی، ترامپ همچنان به ناتو با دیده تردید مینگرد. باور او—و شاید تا حدی منطقی—این است که بسیاری از اعضای ناتو سالها با تکیه بر بودجه دفاعی آمریکا، از مسئولیتهای امنیتی خود شانه خالی کردهاند. فشار ترامپ به متحدان برای افزایش سهمشان در هزینههای دفاعی، گرچه به تنش دامن زده، اما ممکن است توازن جدیدی در روابط فراآتلانتیکی ایجاد کند.
در خاورمیانه، هرچند تنشهایی میان تلآویو و واشنگتن پیش از حمله اسرائیل به ایران دیده شد، اما اتحاد استراتژیک آمریکا و اسرائیل همچنان مستحکم باقی مانده است.
و نهایتاً، سوال بزرگ با توجه به درگیری نظامی ایران و اسرائیل این است که آیا جایی برای دیپلماسی میان تهران و واشنگتن باقی مانده؟ به باور من، هنوز بله. هرچند ترامپ بارها نسبت به احتمال دست یابی ایران به سلاح هستهای هشدار داده، اما واقعیت این است که سلاحهای هستهای نه در ایران، نه در آمریکا، نه در هیچکجای جهان، قابل استفاده واقعی نیستند. هر کشوری که به استفاده از چنین سلاحی فکر کند، با ویرانی خود مواجه خواهد شد. شاید این امید سادهلوحانه به نظر برسد، اما گاهی همین واقعیت تلخ، تنها دلیلی است که برای صلح باقی مانده است.